پایگاه خبری الف 7 شهريور 1396 ساعت 6:55 http://alef.ir/vdca6inma49nwe1.k5k4.html?506318 -------------------------------------------------- عنوان : ملت فارسي زبان ايران بخش تعاملی الف - ميرزا سعدين داورپناه -------------------------------------------------- متن : پدرش را از دست داده بود. ريش سفيدي پيش آمد، تسليت گفت و در ميان جمع با صداي بلند پسر داغدار را خطاب كرد كه «پدرت مرد قوي و متقلبي بود، خدا بيامرزدش». پسر جا خورد و پرسيد "متقلب"؟ پيرمرد به تاييد سر تكان داد و تكرار كرد و ناگهان هياهو شد! متغلب يا متقلب؟ پيرمرد قاف و غين را جابجا مي گفت يا اينكه از لحنش چنين به گوش مي رسيد... اين يك خاطره شخصي بسيار تلخ است و اين تلخي ها را بسياري تجربه كرده اند وقتي كسي به بهانه يك اشتباه لفظي مسخره مي شود. در جامعه ايراني حساسيت شديدي بر سخن وجود دارد، آنچه اظهار شده با توضيح متاخر يا حتي معذرت خواهي قابل جبران نيست. معمولا لغزش و خطاي تلفظ نيز فراموش نمي شود و در صورت نياز همين ابزار كارآمد تخريب شخصيت است!  حتي تفسير عموم از آنچه در قانون توهين ناميده شده آنچنان موسع است كه بسياري دلخوري ها ناشي از همين حق خواهي بي حد و مرز بوده و هر اظهار صريح، كنايه يا ضرب المثلي مي تواند زمينه ساز يك منازعه شود! (از تفاوت تو و شما تا بفرماييد يا بنشينيد!) سخنگو و هر شهروندي همواره در معرض هزينه دادن بابت سو برداشت از كلام خود هستند. بيش از توجه به تعريف واژگان، بسياري به ارزش گذاري موهوم از اصطلاحات رجوع كرده و با حكم داوري شخصي شدت واكنش را تخمين مي زنند. (اخيرا ديديم كه «پيوندتان مبارك» گفتن چند شهروند به جنجال اتهام «توهين به رييس جمهور» رسيد.) فراتر از اين، كساني كه با چند گويش از اقوام وطن آشنايي تجربي داشته باشند خوب مي دانند كه برخي تعارفات و حتي لفاظي هاي محبت آميز، بر خلاف مقصود گوينده، نزد مخاطب ناآشنا توهين محسوب مي شود. (بسياري لرها دايي را «حالو» مي گويند و اتفاقا كاربرد بيرون از روابط خانوادگي آن در مواقعي است كه مخاطب را دوست داشتني يافته باشند، بسيار ديده شده كه ناآشنايان «حالو» را همان «هالو» دانسته و شاكي مي شوند!) علي رغم تمام موانع، در كشوري با اين تنوع قومي و آرمان حفظ يكپارچكي و امنيت، گريزي از تشديد حاكميت زبان معيار نيست. امروزه حتي آناني كه گويش محلي و زبان مادري خود را فراموش كرده اند و غير از فارسي معيار نمي دانند نيز در محاورات روزمره گرفتار سنجش ادب سخن يكديگر هستند و جهت اجتناب از تنش ناچارند از اصطلاحات ساده و معمول فراتر نروند. بنابراين ها معلمي كه فارسي را با لهجه اي خاص مي آموزاند و الفاظ و دستور زبان سو تفاهم زا را مخلوط با ادبيات فارسي منتقل مي كند، ناخواسته دردسري براي آينده دانش آموزش ايجاد كرده است! شايد گسترش اين تصور نادرست كه «زبان فارسي» زبان قومي خاص در ايران مي باشد، موجب كم توجهي برخي از دارندگان هويت قومي نسبت به ارزش آموزش دقيق و استفاده به جا از كلمات فارسي شده كه همين بي اعتنايي به تعريف هر كلمه و كاربرد آن، تقويت سواد فارسي را محدود كرده و همزيستي، تبادل نظر و مشاركت ملي را دچار مشكل مي كند. پاسداشت هويت قومي يك حق مشروع مي باشد اما در اين تنوع اقوام، «قوم فارس» قابل اشاره و تعريف نيست. زبان فارسي گنج فرهنگي همه ايرانيان و يكي از حلقه هاي وصل آحاد «ملت» به يكديگر است لذا توجه جدي به چگونگي گزينش آموزش دهندگان و لزوم تسلط ايشان بر درست ادا كردن واژگان قابل چشم پوشي نمي باشد.