پایگاه خبری الف 10 مرداد 1394 ساعت 9:35 http://alef.ir/vdcfevd0mw6dc0a.igiw.html?286273 -------------------------------------------------- عنوان : تقصیر خودمان است اگر از پیرشدن می ترسیم بخش تعاملی االف - احسان رستگار -------------------------------------------------- متن : وارد مترو شد. لبانش خشك و حالش بی رمق بود. ديد يك جا براي نشستن خالی شده. سريع نشست. تا نشست چشمش افتاد به پيرمردی كه به شيشه ی بغل رديف صندلی های رو به رو تكيه داده بود. پيرمرد حدودا ٦٠ ساله بود، خيلی پير نبود، نسبتا سر پا هم بود. پسر جوان مردد بود كه جايش را به پيرمرد بدهد يا نه. پسر مشخص بود روزه است. ساعت ١٩ بود و يك ساعت و ٤٥ دقيقه مانده بود به افطار. عطش و گرسنگی از يك سو و عذاب وجدان از سوی ديگر، اراده ی او را به سمت خود می كشيدند؛ انگار يكی می گفت "پاشو بذار بشينه. شايد اونم مثل خودت روزه باشه! تازه همسن بابا بزرگته." و صدای ديگری از درونش ندا می داد كه "اگه روزه نبودی بايد پا می شدی، ولي الان كه رو پات بند نيستی نمی خواد پاشی. جوونای ديگه باشن؛ مثلا اون كه نشيته داره آدامس می جووه، اون پاشه، روزه هم نيست مثل تو." اين قدر نگذاشت پيرمرد بنشيند كه ديد دارد از خودش بدش می آيد. نتوانست تحمل كند. بلند شد و به پيرمرد تعارف كرد تا جاي او بنشيند. پيرمرد گفت "ممنونم پسرم رسيدم به مقصد!" شرمنده شد! ياد ضرب المثل "آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا افتادم." نمی دانم چرا بايد حتما تجربه كنيم كه خوبی كردن منت ندارد، بلكه توفيق می خواهد. گاهی برای خوبی كردن دير می شود و اصطلاحا توفيق دفع می شود. به خود گفتم "اگر تو ديدی پيرمردی ايستاده، مثل اين پسر تعلل نكن. قبل از اين كه پيرمرد پياده شه، سريع بلند شو، همون لحظه ی اول كه ديديش پا شو بذار بشينه؛ شايد اين ايستگاه آخرش باشه و تا آخر روز حس شرمندگی ولت نكنه و هی خودخوری كنی با خودت بگی يعنی منم اگه پير بشم، همين جوری باهام رفتار می شه؟!" و اين گونه است كه ما گاهی طوری رفتار می كنيم كه از پيرشدن می ترسيم...