پایگاه خبری الف 25 مهر 1394 ساعت 12:10 http://alef.ir/vdcft0dmjw6dxja.igiw.html?302454 -------------------------------------------------- دست دادن ظریف و اوباما، یهویی در راه رو سازمان ملل عنوان : از بغض رابطه با آمریکا، نباید به ظریف تهمت زد احسان رستگار، ۲۵ مهر ۹۴ -------------------------------------------------- متن : یکی از معایب نوشتن در هفته نامه ها، این است که گاهی نویسنده دچار «نوشتن پیرامون یک موضوع نسبتا لوث شده» می شود و این عیب تواما حسن نیز محسوب می شود؛ از این جهت که نویسنده مکلف می شود تا بر اساس فکری بکر، سخنی نو آرد که نو را حلاوتی دگر است و نیز می تواند تحلیل هایی را که طرح شده را نیز تحلیل کند. ماجرای دست دادن ظریف و اوباما در راه روی سازمان ملل نیز یکی از این ماجراهاست که تا کنون تحلیل های متعددی در رسانه های گوناگون پیرامون آن نوشته شده است. نگارنده قصد دارد تا منظری کم تر دیده شده را مورد ملاحظه قرار داده و نظر خود را ارائه نماید که به شرح زیر است: از آفت های تحلیل های هیجانی، طرح قضاوت هایی است که از منظر اخلاق اسلامی، اکیدا مردود محسوب می شوند. در مورد دست دادن ظریف و اوباما نیز آن چه رخ داد، این بود که بسیاری از تحلیل گران، گفتند «قطعا اتفاقی نبوده! ما رو چی حساب کردن که فکر کردن وقتی می گن اتفاقی هم دیگرو تو سازمان ملل دیدن ما باورمون می شه؟ سازمان ملل این قدر خر تو خره که کاملا یهویی و اتفاقی ظریف و اوباما با هم رو به رو بشن و تیم های حفاظتی شون و همراهاشون هم خبر نداشته باشن؟». بعضا ما برای این که در کارزار برچسب بازاری که همه هم را به برچسبی مزین می کنند، برای این که برچسب بلاهت و ساده لوح بودن را از خود دفع کنیم، شروع به بی تقوایی تحلیل می کنیم؛ یعنی تا آن جا نیت خوانی و فکرخوانی و غیب بینی و غیب گویی را ادامه می دهیم که دیگر کسی نه تنها ما را سرزنش نکند که «فلانی تو ام خیلی ساده ای و زودباوری ها!‌ از تو دیگه بعید بود! تو که کار رسانه ای می کنی دیگه چرا این قدر راحت باورت می شه؟» بلکه به ما بگوید «آآآفرین!‌ احححسنت! یعنی خوشم به هوشت که این قدر تیزی و دقیق زدی وسط خال!‌ منم نظرم همینه! اینا سیاه کاریشونه! فکر کردین ما ساده ایم! کور خوندین! من تحلیلگرو می خوان سیاه کنن! ما خودمون این کاره ایم عمو!» و قس علی هذا. در این موارد چه ما را خوش آید چه نه، اسلام خیلی سخت گیر و دقیق است؛ اسلام عزیز قاعده ای که در موارد شک و شبهه ارائه می کند، ساده لوحی نیست، ولی اقرار شخص یا اشخاص مبنای نهایی است؛ مگر این که شواهد و قراینی در رد آن ادعا یافت شود. به تعبیر دیگر، وقتی تیم اعزامی به نیویورک و وزارت امور خارجه، اعلام می کند که کاملا اتفاقی آقای ظریف با اوباما رخ به رخ شده اند و بنا نبوده که دیداری صورت گیرد، اسلام بر ما واجب کرده که نیت خوانی نکنیم و مبتنی بر همین اقرار، تحلیل هایمان را ارائه نماییم. هیچ دلیلی ندارد برای زبل نشان دادن خود، شروع کنیم به تهمت زدن به دولت و قصاص قبل از جنایت کنیم. حتی اگر هم پیش بینی ما بعدها از قضا درست از آب درآمد، باز هم ما از طریق یک گناه، پیش بینی درست کرده ایم؛ یعنی به هر قیمت ولو با گناه (که در این جا تهمت و سوء ظن هست)، به طور اتفاقی به نتیجه ای درست دست یافته ایم. همان قدر که ممکن است تحلیل بدون شواهد و قراین کافی ما منجر به پیش بینی درست شود، بیم آن هم می رود که منجر به یک تهمت و تحلیلی کاملا دروغ و گناه آلود گردد. چون شخصی از سیاست خارجه ی دولت یازدهم دل خوشی ندارد، این حق برای او ایجاد نمی شود که صرفا از روی باد سر و کینه ی دل، بگوید که حتما دولت می خواسته با اوباما دیداری هر چندی «یهویی» داشته باشد و چون ترسیده آن را علنی کند، زیرکی به خرج داده و یواشکی این دیدار را در حد راه روی سازمان ملل و فقط به مدت ۶۰ ثانیه ترتیب داده است. وقتی ما در تهران نشسته ایم و اخبارمان در حد همین اخبار منتشره در رسانه های عمومی است، اگر قضاوت کنیم که دولت نیتش عادی سازی رابطه ی با آمریکا بوده، جز بی تقوایی نیست، مگر این که اسناد طبقه بندی شده ای داشته باشیم مبنی بر این که این دست دادن و دیدار اتفاقی، از پیش تعیین شده بوده است، که این فعلا محال است و اطلاعاتی جز از طریق تیم مذاکره کننده در دست هیچ کس نیست. گاهی عطش تحلیل کردن و پیش قدم بودن در قضاوت، به سمت شهوت تحلیل میل می کند؛ به این ترتیب که تحلیل گران سعی می کنند تا ولو بدون شواهد و قراین کافی و صرفا بر اساس حدسیات بی پایه و اساس، حرفی را در فضای تحلیلی رها کنند تا به هر ترتیب اگر در آینده به طور اتفاقی، ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم دادند و تحلیل آن ها به هر ترتیب تقویت شد، آن ها نیز آسمان و ریسمان به هم ببافند که «نگفتم اینا برنامه ریزی شده دیدار کرده بودن؟» و به همه ثابت کند که او تحلیل گر نیست بلکه پیش گوست. در عالم تحلیل، باید پایت روی زمین باشد و «خود چشم برزخ بین پنداری» در این چارچوب جایی ندارد. فی الذاته دست دادن ظریف با اوباما در یکی از راه روهای سازمان ملل و سلام و احوال پرسی به مدت ۶۰ ثانیه، فعلی حرام محسوب نمی شود. کسانی که در قالب تحلیل، در حال فحاشی و خائن و بی غیرت و «کم تر از خروس» و وطن فروش نامیدن ظریف و روحانی و تیم وزارت امور خارجه هستند، جز تنش زایی و آلوده کردن خود و فضای جامعه به گناه کبیره ی تهمت، خدمتی به جامعه و نظام نکرده اند. برخی از سیاست مداران می گویند که «ما الان اگر به دولت فحش ندیم، اینا بعدا با اوباما فالوده می خورن...». این نگاه، قصاص قبل از جنایت و پیش داوری است، نه زکاوت و بصیرت داشتن. دلیلی ندارد هر آن هر اتفاقی رخ می دهد، همه به سرعت شروع به تحلیل های قطعی کنند؛ این اتفاق، از آن اتفاقاتی است که می طلبد تمامی تحلیل ها، به طور مشروط و مقید بیان شوند نه قطعی و مسلم. بر اساس تعالیم اسلامی، مصافحه با دشمن آن هم به طور اتفاقی، اصلا حرام نیست و بسته به نیت طرفین و احوال آنان در آن لحظه، می تواند قابل ارزیابی های متفاوت باشد. حرف آخر: ذوق زدگی از ماجرای دست دادن اوباما و ظریف همان قدر ابلهانه است که هل دادن ظریف در آغوش نگاه زیباکلام توسط تحلیل های تهمت آمیز می تواند غلط باشد. متاسفانه هنوز که هنوز است، برخی از تحلیل گرانی که خود را بصیر و عمار می پندارند، صرفا با دیدن جلد فلان مجله که از این ماجرا به ذوق آمده، خونمان به جوش می آید و برای تخلیه ی خشم خود، تحلیل هایی را پر از تهمت و افترا می نویسیم؛ گویا ما دستگاه شنود یا جاسوس در تیم اعزامی به نیویورک داشته ایم و آن ها به ما گزارش داده اند که این اتفاق، اتفاقی نبوده است. گاهی تحلیل گر فقط باید راه را نشان دهد، نه این که حتما قضاوت قطعی و حکم نهایی را صادر نماید. طوری تحلیل کنیم که فردا اگر تحلیلمان غلط از آب درآمد، در محضر وجدان، شرمنده نشویم.