چرا در انتخابات ریاست جمهوری سال 1396 شرکت می‌کنم؟

بخش تعاملی الف - محمدعلی آتش‌سودا

16 ارديبهشت 1396 ساعت 7:00




جدا از جدال‌های داغی که این روزها و در شبکه‌های مجازی بین طرفداران کاندیداهای مختلف در جریان است و بسیار هم بالا گرفته است، یک منازعه‌ی اساسی دیگر نیز بین طرفداران دو گروه از مردم در جریان است که مضمون آن عبارت است از «شرکت یا عدم شرکت در انتخابات.» کسانی که در انتخابات شرکت نمی‌کنند، انگیزه‌های متفاوتی برای این کار دارند. برخی به خاطر درگیری در مشکلات معیشتی کلا نسبت به آنچه که در صحنه‌ی سیاسی کشور می‌گذرد بی‌تفاوتند. برخی شرکت در انتخابات را بیهوده می‌دانند و معتقدند که تغییر رییس جمهور تفاوتی در سرنوشت کشور ایجاد نمی‌کند. برخی هم عدم شرکت در انتخابات را نوعی اظهار رای و مخالفت با سیستم حاکم تلقی می‌کنند. مخاطب این نوشته کسانی هستند که دوستدار رفع نابسامانی‌های کشور و اصلاح نواقص آنند، اما نمی‌دانند که از کدام راه به مقصد خواهند رسید و بر دوراهی شرکت یا عدم شرکت در انتخابات مرددند.

جامعه  همچون انسان یک پدیده‌ی انسانی است و می‌توان ادعا کرد که بسیاری از گزاره‌هایی که در مورد انسان و حالات و احوال روان‌شناختی وی صادق است، در سطحی گسترده‌تر و البته با وجود تفاوت‌هایی در مورد جامعه نیز صادق است. یکی از مهم‌ترین مفاهیم مربوط به زندگی انسان «تغییر» است. اصطلاحی که بارها آن را از زبان روان‌شناسان و جامعه‌شناسان و سیاست‌مداران شنیده‌ایم و البته باید اذعان کرد که هرچند صحبت در باره‌ی این مفهوم جذاب است، اما مصادیق عینی آن دشواریاب است. «تغییر» پدیده‌ای است ضروری که هنگام رسیدن به بن‌بست‌های زندگی بدان روی می‌آوریم؛ یعنی هنگامی که از تکرار عادت‌های ذهنی، روحی یا اخلاقی خود (مانند خست، خودرایی، سوءظن، تعصب، خشم و غیره) خسته و درمانده می‌شویم و سرانجام به این نتیجه می‌رسیم که به جای فرافکنی و انداختن تقصیر بر گردن این و آن باید خود را «تغییر» دهیم و دگرگونی را از خود شروع کنیم.

البته درک لزوم این تغییر فقط نیمی از راه اصلاح است و پیمودن نیمه‌ی دیگر راه، منوط به آن است که برای تغییر رفتار و عادتی که به روزگاران در ما نهادینه شده است همت کنیم. قطع به یقین این کار فرآیندی است زمان‌بر و نیازمند مدارا با خود و زدودن تدریجی آموزش‌های اشتباهی که بر ذهن و روان ما حک شده است. به قول سعدی آنچه را که به روزگاران بر دل نشسته نمی‌توان بیرون کرد جز به روزگاران.

 اما «تغییر» فقط مختص انسان نیست و جوامع انسانی نیز در مسیر حیات خود به لزوم ایجاد دگرگونی در عادات و رفتار خود می‌رسند. وقتی که رفتن بر شیوه‌ی گذشتگان دیگر پاسخگو نیست و راه رفتن آنچنان که رهروان پیشین رفته‌اند، ما را به بن‌بست و رکود و نهایتا بحران های اجتماعی می‌کشاند، چاره‌ای جز تغییر نمی‌ماند. از سوی دیگر باید گفت که دقیقا همان عاداتی که در سطوح فردی برای انسان مضر و ویرانگر است، در سطوح اجتماعی نیز به شیوه‌هایی دیگر بلای جان جامعه کلیت می‌شود. به عنوان مثال جامعه‌ی عصبانی یا قانون‌گریز یا مستبد از انسان‌های خشم‌آگین و گریزان از قانون و خودرای و در مقابل جامعه‌ی منطقی و قانون‌مند و آزاد از انسان‌های خردمدار و متعهد به قانون و آزاده تشکیل می‌شود.

 اما همان‌گونه که تغییر رفتار فردی از خلق و خویی منفی به خلق و خوی مثبت نیازمند گذشت زمان است، تغییر ساخت‌های اجتماعی بیمار و معیوب نیز نیازمند گذشت زمان و حوصله‌ی روزگار است. انتظار تغییرات سریع و سپس برآورده نشدن آن، دو نتیجه‌ی مخرب دارد: الف: ایجاد یاس و سرخوردگی ب: بروز رفتارهای هیجانی. در سطح اجتماعی نتیجه‌ی اول به رکود فکری و فرهنگی می‌انجامد و نتیجه‌ی دوم به شورش‌ها و تحولات مقطعی که جز تخریب دستاوردی ندارند.

 نتیجه: تنها راه پیش روی کنش‌گران اجتماعی، هدایت جامعه به سمت تغییراتی تدریجی است که نیازمند گذشت زمان است، اما چون به مرور زمان و به شکلی تدریجی به وجود می‌آید، ماندگار و دیرپا خواهد بود. در حوزه‌ی سیاسی و اجتماعی، این همان تغییر تدریجی است که  از طریق رای دادن می‌توان به آن دست یافت. رای دادن و حضور اجتماعی از طریق راه‌های قانونی، شکلی از رفتار اجتماعی است از سوی کسانی که دوست‌دار تغییرند، اما برای ایجاد تحول به جای رفتارهای هیجانی و ناگهانی و ویران‌گر به دگرگونی‌های آرام و زمانبر و سازنده روی می‌آورند.


کد مطلب: 469059

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcamonyo49niw1.k5k4.html?469059

الف
  http://alef.ir