می توان به اندازه دوبار مردن درد کشید

بخش تعاملی الف - امیر محترمی

7 آبان 1393 ساعت 6:48

اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.


مرا گرچه بطور عام با تلویزیون میانه ای نیست اما، امشب بر سبیل اتفاق، نظرم به برنامه ای مستند از شبکه افق سیما با عنوان ((ماهی ها در سکوت نمی میرند)) افتاد. این برنامه گذری و نظری داشت بر وضعیت زندگی و کشاورزی و صنعت استان سیستان. منطقه ای از ایران که روزگاری مرز تمدن ایران و پاسبان مرزهای این مرزپرگهر بود.

حکایت، حکایت پردردی بود. از تنها شهرک صنعتی استان که بیش از پنجاه و اندی شرکت در آن مستقر بوده تنها دو شرکت نیمه فعال باقی مانده و یکی از آنها که در صنعت شیر فعل بود، به گواه مدیر این کارخانه که یک خانم بود، پس از قطع شدن رایانه شیر و ورشکست شدن این کارخانه به دلیل بدهی بانکی و عدم مهلت بانک در بازپرداخت وام در آستانه مصادره شدن است. وقتی این زن با التماسی بغض آلود به گروه فیلمبرداری می گفت کمکم کنید، بارها به وزرا و مسئولین مراجعه کردم و نتیجه نگرفتم، به خدا شوهرم جانباز است و من خرج بچه هایم را چگونه بدهم، خانه ام را فروخته ام تا بخشی از بدهی وام بانکی را بدهم و.... من هم با بغض او هم نوا شدم.

آمارها حکایت از مهاجریت وسیع مردم از این منطقه دارد. وضعیت معاششان بگونه ای است که ۶۰ درصد مردم منطقه تحت پوشش های حمایتی اند. راوی روایت می کرد که انگار سیستان بخشی از ایران نیست. و من پایتخت نشین هم پیش خود می گفتم انگار سیستان بخشی از ایران نیست. نه البته تنها سیستان نیست. به شهرهای جنوبی بنگریم. خرمشهر که تندیس مقاومت، آزادگی و شهادت دلیران ایرانی است در چه وضعیتی است. شهرهای غربی ما در چه وضعیتی اند. چالش کمبود آب، ریزگردها، منابع طبیعی، تخریب و عدم رسیدگی به میراث فرهنگی و ... از جمله دغدغه هایی اند که به جز فلاکت معیشتی در بسیاری از این مناطق محروم ما به چشم می خورد. شهرهای آباد ما نیز روایتی مشابه دارد. دریاچه ارومیه، رودخانه زاینده رود، آلودگی زیست محیطی تهران، ... همه بی شک نشانی از مدیریت ایرانی برگرده خویش دارند.

به دستان کشاورز سیستانی که نگریستم و شنیدم ماحصل زحمات وی با مبالغی ده ها برابر به پایتخت می رسد، وقتی شنیدم زن سیستانی با تلاش یکماهه و بافت ۱۲۰ متر پرده حصیری معادل ۱۲ هزار تومان دریافت می کند، هنگامی که از اخراج کودکانش از مدرسه به دلیل نداشتن شناسنامه و علی رغم علاقمندیشان به تحصیل شنیدم، بغض گلویم را فشرد و ناخوداگاه در وجدان خویش به محاکمه خویش پرداختم. خود را محاکمه کردم که به عنوان یک دانشگاهی چقدر در کارم دغدغه توسعه و آبادانی کشورش و رفاه و شادمانی مردمم را داشته ام .. و در این جا ناخودآگاه زبان نفرین بر آن دسته از مسئولینی گشودم که علی رغم مسئولیت خویش، فارغ از دغدغه های هموطنان به بازی مشغولند.

براستی آیا جای آن نیست که مسئولین مربوطه این وضعیت را ببینند و دق کنند. مدیریت ما را چه می شود؟ مدیریتی که یکی از همین مسئولین سابق ادعای جهانی بودن آن و صدور آن را به دنیا داشت. هنگامی که مولای متقیان علی (ع) در برابر ظلم هایی به مراتب کوچکتر از این ها همچون درآوردن خلخال از پای یک زن یهودی ناله سر می دهد. آیا عدم توزیع عادلانه ثروت های کشور ظلم نیست. آیا دیدن وضعیت امروزین سیستان مایه دق نیست.

دغدغه های مجلس ما را ببینید. یکی دنبال اجبار مردم به توالد است. دیگری کوس اجبار بر امر به معروف و نهی از منکر می زند. سومی فارغ از مشکلات موکلین به دنبال بازی های سیاسی است و دیگری ... بازی می کند.


کد مطلب: 247128

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcb5zb5wrhba8p.uiur.html?247128

الف
  http://alef.ir