راهنمای کتاب/ «اصلا مهم که نیست»؛ علیرضا بهرامی؛ آموت

اصلا مهم که هست...

ابراهیم عادل؛ 29 فروردین 1396

29 فروردين 1396 ساعت 13:28


«اصلا مهم که نیست»
نویسنده: علیرضا بهرامی
ناشر: آموت، چاپ اول 1392
88 صفحه، 4000 تومان

  شما می‌توانید کتاب «اصلا مهم که نیست» را تا یک هفته پس از معرفی با ۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب خرید کنید.

 ****

«ساموئل بکت در مصاحبه ای گفته بود: «هنرمند بودن یعنی شکست خوردن، آن هم شکستی که هیچ کس ِ دیگر جرأت تجربه ی آن را ندارد. این شکست، جهان اوست و با پس کشیدن از آن یعنی فرار از جبهه، یعنی هنرنمایی و خانه‌داری به سبک اعلاء، یعنی زندگی کردن...».

بکت گفته بود هنرمند...و شاعران هنرمندترین اند سندهای روشنی هست که شاعران سوگلی های شکستند.. شواهد بسیاری هست که بدترین  شکست ها را شاعران خورده اند؟ بدترین فرار ها را شاعران کرده‌اند و با این  شکست‌هاست که جهانی ساخته‌اند و  می سازند به سبک اعلا... با شک‌هایی که به جان جهان انداخته‌اند تا با جیغی بنفش از کابوس‌های در بیداری پریده باشد و آبی بخورد...

«یک روز صبح
چشم باز می‌کنم
و می‌بینم
که همه چیز توهم بوده است
-همه چیز و همه کس:
حتی همسرم ، حتی مادرم...
یک روز صبح چشم باز می‌کنم
و می‌بینم
که اصلا شاعر نبوده‌ام
هیچ پنجره‌ای وجود ندارد
و هیچ رختخواب و کفشی...
هیچ خیابانی در کار نیست
و هیچ خورشیدی بر پشت بامی که وجود ندارد
 نمی‌بارد
و نه حتی خدایی که فکر می‌کردیم...ص 10»

و « اصلا مهم که نیست » یکی از اسناد همین شکست‌هاست و این شکست جهان اوست. این شعرها تشریح ماوقع از جزئیات شکست شاعری هستند که به آرام‌ترین و گاهی به صریح‌ترین شکل ممکن... با واداشتن زبانی ساده  به قول آدونیس سعی در بیان چیز‌هایی دارد که زبان در حالت عادی عادت به گفتن آن ندارد ...و زبانی که برای تشریح شکست آمده باشد، قصد پیچاندن  زندگی را ندارد...
 «....باید به دنبال چیز مشترکی گشت
که هیچ مترجمی و هیچ صرافی نمی‌تواند آن‌را تبدیل کند
شاید عشق
شاید درد
با این حساب
چطور می توانم فراموش کنم
که در هر فرودگاه چیزی را جا می‌گذارم
چطور می توانم کمی غمگین نباشم...ص46»

تنهایی  اصلي‌ترين محور‌ شعري عليرضا بهرامی است... تیزترین چاقوی این تشریح... حضور مانوسی که رد اش را در جای جای کالبد کتاب می‌توان رد یابی کرد... اتفاق  محتومی که گاهی با روزمرگی می‌آید، گاه با رفتن گاه با ترس اما همیشه هست، حضور دارد... و در این حضور است که شاعر گاهی تسلیم شرایط می‌شود و می‌گذارد موقعیت‌، او را از رفتار طبیعی‌اش دور کند. و گاهی نه:

 «....موج سواری در این شهر
چه خیال خنده‌داری است
اینجا با يك ماهی گندیده چه می‌شود کرد...ص72»
 و هست گاه‌هایی که شاعر را تا لبه پرتگاه ببرد و چیزی باشد که او را نگه دارد. زندگی در جهان متناقض...
«به لبه پرتگاه رسیده‌ام
می خواهم خودم را در باد رها کنم
اما
دست و دلم بدجوری زیر سنگ گیر کرده است .ص57»

سرگردانی هم طبیعتا به دنبال تنهایی خواهد آمد تا از محور‌هاي اصلي شعر بهرامی باشد... سرگردانی که نان سفره انسان امروز است... و انسان شعرهای او آگاه هم که باشد به این امر... چاره ای از دستش ساخته نیست و مجبور است  دل خوش کند تنها به خاطره‌هایی که می‌آیند اما نمی‌روند... باید راضی شود در این شعرها به تماشای جهان از پشت پنجره‌ی بسته به تعبیر بودلر... در شعر او، حرف از زندانی فراری است که «از هر طرف به بن بست رسیده است». سخن از انسانی است که «دیگر حتی از عشق ها و درد های روزمره هم بدش می‌آید» و گاه دوست دارد فندکی بگیرد زیر ریش دنیا ...و حرف از «شکارچی پیری است که مجبور است به باروت کهنه اعتماد کند»، و سخن از آدمی است که «در تعطیلات آخر هفته وقت را می‌کشد پیش از آن‌که او را از پای در آورد» و «آدمی که با زنش مشاجره می‌کند» و علا رغم گفته اش با جهان سر جنگ دارد تا شکست بخورد... (1)

«..بله همسر عزیزم!
حکایت من و این زندگی
حکایت مردی ست
که به مرحله طلاق رسیده است
هر چند هنوز به خاطره ها دلخوش است...ص62»

مهمترین چالش‌ها در نگاه شاعر به واقعیت حضور انسان، همان چالش‌های همیشگی‌اند. خبر دهشتناک همان اخبار كوچكي است كه ما از فرط زياد شنیدن، ديگر نمی‌شنویم یا نمی‌خواهیم بشنویم. او در پي هشدار است و به هر بهانه سعی می‌کند با نوعی اعتراض زیر پوستی همراه با طعنه‌ای پنهان، کمرنگی این حضور را به مخاطبش یاد آور شود...هر چند مدام بگوید اصلا مهم که نیست اما همین مهم نیست ها هستند که مهم اند و دردناک... شاید به تاسی از این حرف «هاینریش بل» که می‌گفت: در میان دو خط یک مقاله می‌توان آن‌قدر دینامیت جا داد که بشود با آن جهانی را منفجر کرد. و شاعر در این مجموعه در بعضی سطرها در صدد جا دادن دینامیت هاست...

«...از برابر کلیسایی بزرگ می گذرم
به سکوی اعدام نگاه می‌کنم
و از بانویی که گلدان‌های لب پنجره را آب می‌دهد
یک تکه نان می‌گیرم
با زبان قرون وسطایی با خودم فکر می‌کنم
وقتی این هفته به آخر برسد،
چه خواهد شد؟ص 42»
  «تمام خیابان ها را فتح کرده‌اند
کارناوال‌های رنگی
اما همه‌ي رقاصه ها و نوازندگان سرگردان
حواسشان پرت است
به سمت پنجره‌ای که تو نیستی...ص55»

زبان در شعر بهرامی، ساده اما بُهت زده، بین تخیل و واقعیت سر گردان است...
 سیالیت  کلمات و حرکت‌های ساده تصاویر کاری می‌کند که زبان  بین رفتن و نرفتن، ماندن و نماندن به حیرانی برسد. میان نامه عاشقانه شدن از سر دلتنگی و میان تراکتوری که سلطان صریح دشت‌هاست اما وقتی به خیابان‌های حاشیه می‌رسد صرفا ملالت‌بار است، میان آسمانی که هست و آبی دل انگیز و نورانی اما انگار فقط خیال است و نقاشی»، میان خواب و بیداری کسی که نمی داند فردا که از خواب بلند می‌شود چه شکلی دارد، کرگدن است یا مار یا پرنده‌ای اساطیری و یا آدمی که در آسفالت درجا می زند… و این سرگردانی طوری با  شعرها کنار می‌آید که مخاطب گاهی خیال را شکل دیگری از واقعیت تلقی می‌کند که انگار در زندگی روزمره‌اش به واقعی‌ترین شکل ممکن حضور دارد. هر چند در برخی شعرها تمام شدن بی گاه و یا پایانی قطعی این سرگردانی را زیر سوال می‌برد...

 در شعر‌هایي ارتباط تنگاتنگ بین مفاهیم و تصاویری که از ذهن شاعر می گذرد بر قرار است و همین ارتباط  به واسطه کنار گذاشتن رفتارهای افراطی با زبان  و با پرهیز از تئوری زدگی گاها رایج و دمده شده با کشف فضاهای دم دستی که در رفتارهای زبانی دهه‌ی هفتاد از نگاه‌ها دور مانده بود  و صمیمی‌تر  کردن شعر  با نوعی رمانتی‌سیسم فردی و گاه اجتماعی در بسیاری از شعرها، آمادگی آن‌را دارد که راحت  بتواند در ذهن مخاطب امروز  رسوخ کند.
 
موخره:

به گمانم اما مهمترین ضعف کتاب را جدای از کم سلیقگی در نامگذاری بعضی از شعر‌ها که جهان شعرها را لو می‌دهند، باید دو تکه بودن مجموعه شعر دانست؛ یعنی نیمه اول کتاب و ده شعر پایانی کتاب که دغدغه نیمایی بودن دارد. و سوالی که ممکن است اینجا پیش بیاید این است که اگر شاعر معتقد است که شعر امروز  ادامه‌ی منطقی جریان شعری نیماست با تمام اتفاقات پشت سرش که نشانه‌ها و نمودهایش در شعر امروز کاملاً آشکار است و در پاره اول کتاب نیز بر آن صحه گذاشته است، چرا در اخباری که در حاشیه‌های خبری کتاب منتشر شده است، بر نیمایی بودن 10 قطعه از شعر های کتاب مصر است. اگر نه، آیا شعر‌های به اصطلاح  غیر نیمایی کتاب با یک رفتار سلبی وبا  یک فاصله گذاری ارزشی به نفع یا به اضطرار شعرهای نیمایی عقب نشسته است ...

پی نوشت:
1-ساموئل بکت در مصاحبه با ژرژ دوتویی
 


کد مطلب: 463281

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcbwfba8rhb05p.uiur.html?463281

الف
  http://alef.ir