صاحب یک مغازه به خاطر این که دزد ناشی مغازه‌اش لحظات شادی را برای او رقم زده بود، او را بخشید.

 

دوربین‌های مدار بسته از این دزد ناشی فیلم گرفته بودند که قصد داشت وارد مغازه شود. او برای این کار یک بشکه خالی را به شیشه درب اصلی پرتاب کرد و شیشه آن را شکست و بعد به سختی از سوراخی که در شیشه ایجاد شده بود وارد شد.

 

او در همان هنگام وارد شدن حاضر نشد سیگاری را که گوشه لب‌هایش بود را بیندازد و همین کارهای او بود که صاحب مغازه را به خنده انداخته بود چرا که همه زحمات دزد بی دلیل بود و درب آنجا اصلا قفل نبود.

الف