خلاصه می گویم: دعا در لغت به معنای «صدازدن» و «به یاری طلبیدن» است و در اصطلاح مسلمانان اگر قرار بر خلاصه گویی باشد این می شود که دعا یعنی گفتگوی دقیق، برنامه محور و هدفدار انسان با خداوند متعال برای ایجاد ارتباط معنوی انسان با خالق یگانه خویش و طلب حاجت های دنیوی و اخروی و رفع نیازها، گرفتاری ها و کاستی هایش از خدا.
آنچه از تاریخ اسلام برای ما مشخص و واضح هست این است که به جهت فشارها و دشواری های وارده و محدودیت های موجود در آن زمان از روش های معصومین (ع) برای انتقال مفاهیم بلند اسلامی و ارائه ی برنامه دقیق و هدفدار به عنوان یک نقشه ی راه مطلوب به مسلمانان، بهره گیری از قالب دعا بوده است؛ لذا باید بدانیم معصومین (ع) در قالب دعا برای ما حرف ها داشته اند و برنامه ها چیده اند و حیف است و ناصحیح که فقط و فقط دعا را برای رسیدن به امور صرفاً دنیایی و یا از سر عادت بخوانیم و خدا را فقط برای این چیزها بخواهیم.
همانطور که در تعریف آمد دعا دو هدف اساسی را دنبال می کند: اول ارائه برنامه و نقشه ی راه به ما در زندگیِ فردی، خانوادگی، اجتماعی و ... و دوم ایجاد ارتباط صمیمانه، اثرگذار و عاشقانه با خداوند متعال به جهت رفع نیازها، لذا اگر هدف ما بهره گیری کامل از دعاست باید به هر دوی ایناهداف توجه شود و اینچنین به نظر می رسد به هر اندازه به این دو هدف توجه کنیم به همان اندازه از دعا بهره خواهیم گرفت و هر مقدار بی توجهی به این دو، ما را به همان مقدار از خداوند متعال و نتایج مهم دعا دورتر می کند.
نکته ی مهم دیگری که در باب دعا می توان گفت فراگیری و جامع بودن آن است. و این یعنی چه؟ یعنی اینکه در هنگامه ی دعا نه فقط به فکر خویش که به فکر یکایک افراد جامعه و حتی جهان باشیم. آنچه مورد تاکید و تایید معصومین(ع) هست به نظر می رسد همین باشد. برای مثال آن هنگام که از درد فقر قصد دعا کردیم به یاد فقرا باشیم و برای رفع فقر همه دعا کنیم و وقتی برای بیماری امان و سلامتی امان و یا هر گرفتاری دیگرمان دعا کنیم یادمان باشد همه بیمارها و همه گرفتار ها و حتی توصیه بر مقدم بودن دیگران نسبت به خویشتن است. و زیبا این است که همه ی جامعه باید در نظرمان باشد نه فقط خودمان و خودمان و خدمان و دیگران هیچ و برای رفع مشکلات جامعه امان باید بکوشیم و خودمان را به عنوان عضوی از همین جامعه در نظر بگیریم و معتقد باشیم که در موارد بسیاری اگر مشکلات جامعه حل شود قطعا مشکل ما نیز خود به خود حد می شود و اساسا از همین رو است که بنا بر احادیث معتقدیم که فرج ما در فرج امام زمان (عج)است و از همین رو دعا می کنیم برای فرج مولایمان (عج).
یک روی دیگر فراگیری و جامع بودن دعا این است که برخلاف تصور اغلب ما که در وقت گرفتاری ها و دشواری ها و سختی ها دست به دعا برمی داریم که باید در همه روزگاران، حتی در خوش ترین احوالاتمان هم دست از دعا برنداریم. و این از برای رفاقتی است و بندگی هست که باید ما نسبت به خدا داشته باشیم. اگر ما مدعی رفاقت با خدا هستیم و دوست داریم این رفاقت را و می بالیم به این رفاقت و همواره به این بندگی مفتخریم، آیا صحیح و رواست در زمانه خوشی و راحتی این رفیقمان را و این خدایمان را فراموش کنیم و فقط در تنگ ناها و پیچ و خم ها و سختی ها و گرفتاری ها از او یاری بجوییم؟
مگر نه اینکه حرف نزدن یکی از معمول ترین نشانه های قهری است؟ خب آیا درست اس در خوشی ها قهر با خدا؟ و اگر چنین شود پس این چه دوستی و رفاقتی است؟ حالا به نظر می رسد اگر ادعای دوستی با خدا داریم همیشه با او حرف بزنیم حتی اگر گرفتاری نداشته باشیم و این زیباست.
این دعا در زمان خوش احوالی یک فایده بزرگ دیگر علاوه بر آنچه که بیان آن رفت از جمله برنامه ریزی و .. هم دارد و آن اینکه ما قدر آنچه که داریم را می دانیم. وقتی برای رفع بیماری بیماران دعا می کنیم ناگزیر به یاد سلامی امان می افتیم و این یادآوری اگر عاقل و با اخلاق باشیم به یک اتفاق ویژه به عنوان سپاسگزاری از خدا منتهی می شود.
نکته تامل برگیز دیگر درباره نحوه مواجهه ی ما ادعیه این است که متاسفانه اگر ترجمه نمی دانیم، می خوانیم و می گذریم. خوب بودن عربی خواندن واضح است و اساسا اصل ماجرا هم همین است که هر مطلب را به زبان اصلش باید خواند. و این یک اصل است که هیچ ترجمه ای اصل مطلب نمی شود که نمی شود، اما بحث من بحث دیگری است، گفتیم که دعا هدف دارد، برنامه دارد، نقشه راه دارد، خب ما اگر عربی که زبان عربی است را ندانیم چگونه به این هدف و برنامه و نقشه راه دست یابیم؟ ممکن است؟ به نظر که نمی شود. پس آیا مناسب و مطلوب آن نیست که در کنار خوانش ادعیه، یا عربی امان را قوی کنیم لا اقل در حد فهم ادعیه و یا نگاهی به ترجمه آن ها به زبان خودمان داشته باشیم؟ یقین داشته باشید این مهم لذت همراهی امان را با دعا و پیوستمان را با خدا چندین برابر می کند و لذتش را هم و حل مشکلاتمان را هم.