همان برادر باقر سال 64

رضا مقدسی/27 اردیبهشت 96

27 ارديبهشت 1396 ساعت 13:00



اولین باری که برادر باقر را دیدم سال 64 بود؛ پادگان شهید برونسی اهواز ؛جوانی بود حدوداً 23 یا 24ساله با موهایی بور و لباس خاکی ، در مقر لشکر 5 نصر خراسان . آن موقع 16، 17 سال بیشتر نداشتم.

سوار بر موتور به همراه دوست عزیزی که پیک گردان نصرالله بود، پیامی از جانب فرمانده گردان، برادر رجب (شهید والامقام سردار رجب علی محمدزاده که در سال 88 به همراه سردار نورعلی شوشتری در سیستان و بلوچستان به خیل یاران شهیدش پیوست) که باید به برادر باقر منتقل می‌شد.

او را در محوطه پادگان دیدیم، از موتور پیاده نشدم، چون برادر باقر را که بچه‌های لشکر او را به همین نام می‌خواندند و می‌شناختند، نه دیده بودم و نه فرقی بین او و سایر جوانان حاضر در پادگان شهید برونسی حس کردم . پیام که منتقل شد، برادر باقر به همراه دوست هم گردانی به سمت من آمدند. برادر باقر دست داد و سلام و روبوسی گرم و گیرایی کرد. تازه حس کردم با آدم مهمی روبه‌رو هستم. پس از خداحافظی مورد اعتراض دوست همراه قرار گرفتم که چرا برای فرمانده لشکر از موتور پیاده نشدی و ...



این اولین تصویری بود که از برادر محمدباقر قالیباف برای همیشه در ذهنم نقش بست ؛ متواضع، مصمم و پرنشاط و پر انرژی. همان که این روزها از او می‌بینیم و می‌بینید. گرچه ممکن است رنگ و لعاب همه ما این روزها متفاوت از قبل شده باشد اما خمیرمایه همان است که بود.

اقدام شجاعانه این روزهای ایشان در حمایت از سید اخلاق مدار آقای رئیسی، شوک بزرگی را به همه طرفداران خود و جبهه استوار انقلاب و ایضاً جناح متزلزل مقابل وارد کرد؛ اما از نظر من آقای قالیباف امروز بیش از هر زمان دیگری به برادر باقر سال‌های دفاع مقدس شبیه‌تر شده است؛ با همان روحیه والای فداکاری و از خودگذشتگی، شبیه به همان بزرگانی که از سیم خاردار نفس‌شان عبور کردند تا راه امام باقی بماند.



آقای قالیباف با همان روحیه و باهمان عزم استوار، امروز حفظ  نظام و تداوم خط امام و شهیدان را بر کسب قدرت مقدم دانست.

بگذارید این فرق را هم قائل باشیم که شاید یاران شهید قالیباف، هیچ گاه لذت قدرت را چون امروز که همه در مسابقه آن کورس گذاشته‌اند، نچشیده باشند. لذت اینکه  در قدرت باشی و در میان خیل کثیر طرفداران و مردم هوادار و از آن مهمتر در میان مشاوران و ملازمانی که بیش از دیگران بر ماندن و ادامه دادن مسابقه مصر باشند، به اضافه رجزخوانی‌های طرف مقابل و هزار و یک وسوسه دیگر و با وجود این وسوسه‌ها بتوانی از سیم خاردار نفس بگذری.

 غلبه بر بازی نفس و تشخیص موضع حق شهامتی می‌طلبد از جنس همان مردان دفاع مقدس که استوار و مصمم باشی و مخلص و بی ریا مثل سردار برونسی، نورعلی شوشتری، حاج احمد کاظمی و...؛ این گونه است که سردار سلیمانی آخر راه آقای قالیباف را شهادت می‌داند.

سلام ما بر همه شهیدان و امام بزرگوار امت که پایه گذار این راه نورانی بود و سلام بررهبر عزیزی که دعا فرمود: خداوندا برای ما و هر کسی که علاقه مند است، شهادت را پله آخر زندگی ما قرار بده.


کد مطلب: 472931

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcdsx0ofyt05n6.2a2y.html?472931

الف
  http://alef.ir