وزیر علوم نداریم! - دکترم و مسافر کشی می کنم

بخش تعاملی الف - حمید حق پناه

18 آبان 1393 ساعت 10:24

اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.



چند ماهی است که مهمانی رفتن و مهمان آمدن به خانه ما تعطیل است لابد می پرسید چرا؟ بنده نیز قبول دارم که مهمان حبیب خداست اما وقتی یکی از این مهمان­ ها در جمع خانوادگی از شما می ­پرسد "فلانی به سلامتی دکترات رو گرفتی کجا مشغولی؟" و شما با شرمندگی در حالی که عرق سردی ناگهان وجودتان را فرا می­ گیرد می گویید که نه ماه است در خانه بیکار نشسته­ ام دیگر اسم این مهمان هر چه باشد حبیب خدا نیست!

لابد باز عده­ ای شعار می­ دهند که تو اگر واقعا تحصیل کرده هستی و دکترا داری چرا کارآفرینی نمی­کنی؟ یا یک شغل دیگری را جز هیئت علمی شدن در دانشگاه در زمینه تخصصی خودت انتخاب نمی­کنی؟ پاسخ سوال اول را احتمالا خودشان بهتر از من می­ دانند. بنده که تازه فارغ التحصیل شده ام کرایه تاکسی­ ام را از خانواده می­گیرم با این وضعیت مالی چشم! شرکت تاسیس کرده و کارآفرینی هم می­ کنم. پاسخ سوال دوم هم این است که من خودم قبل از شما حسابی به این قضیه فکر کرده ­ام اما رشته بنده (برخلاف سایر رشته ­ها مثل رشته­ های مهندسی و پزشکی) جزء رشته­هایی است که علی رغم کاربردهای مختلفی که در خارج از ایران دارد اما در ایران با این سطح توسعه صرفا برای دبیری و استاد دانشگاهی مناسب است. شاید روزی کشور به آن سطح از توسعه برسد که فارغ التحصیلان این رشته نیز جایگاه واقعی خود را پیدا کنند اما فعلا آن روز نرسیده است. پس اگر امکان این مسئله وجود داشت بنده زودتر از همه و قبل از پیشنهادات سازنده شما دست به کار می ­شدم. البته چندان هم بیکار ننشسته­ ام گاهاً مسافرکشی می­ کنم!

پاراگراف بالا یک واقعیت است البته واقعیتی که تلخ ­تر از آن هم وجود دارد. مثلا مشکل تاهل و هزینه زن و بچه را هم به داستان بالا اضافه کنید خودتان متوجه می­ شوید که اوضاع چقدر اسفبار است. داستان از این قرار است که بنده و خیلی دیگر از افرادی که می ­شناسم در پیچ و خم دعواهای سیاسی مجلس، وزارت علوم و دانشگاه تهران گیر افتاده ­ایم و این طور به نظر می ­رسد که فعلا همین جا هستیم تا صبح دولتمان بدمد. علت هم این است که وزیر سابق (اگرچه انصافاً فرد محترم و دانشمندی بود) در دوران وزارتشان بیشتر از آنکه به اصل قضیه بپردازند به حاشیه پرداختند. اصلا این وزارت علوم از همان اول مساله دار بود. وزیر پیشنهادی اول رای نیاورد. سرپرستی که قرار بود وزیر معرفی شود معرفی نشد. وزیری که معرفی شد و رای آورد استیضاح شد. سرپرستی که دوباره معرفی شده است قبلا برای یک وزارتخانه دیگر رای اعتماد نگرفته است. وزیر دیگری که معرفی شد رای نیاورد و قس علی هذا.

خلاصه که این طور به نظر می­ رسد برای این وزارتخانه قحط ­الرجال است. بعید است کسی در عرض این یک سال و اندی که از روی کار آمدن این دولت می­ گذرد بارها و بارها عنوان بورسیه­ ها و استخدام­ های غیر قانونی در وزارت علوم را نشنیده باشد. قصه ­­ای که اگرچه به نظر می­ رسد با یک بیانیه به پایان رسیده است اما هنوز هم سر دراز دارد. سوال بنده این است که آیا نصف آن یا یک چهارم آن یا اصلا یک دهم آن تعداد، عنوان بورسیه­ ها و استخدام­ های قانونی را شنیده­ اید؟ شاید جالب باشد بدانید که وزارت علوم فراخوان جذب هیئت علمی را برای شهریور ماه در حالی اعلام کرده بود که هنوز نتایج فراخوان بهمن ماه سال گذشته مشخص نشده است. حتی از برخی دوستان شنیده­ ام که نتایج شهریور ماه سال گذشته و زبانم لال بهمن ماه سال قبل تر تعداد قابل توجهی از متقاضیان جذب دانشگاه تهران (و حتی شاید دانشگاه های دیگر هم) هنوز مشخص نشده است! این در حالی است که طبق آیین نامه هیات عالی جذب کل فرایند جذب هیات علمی بایستی تقریبا چهار ماه طول بکشد.

قانون خوب است اما چون ضمانت اجرایی ندارد اجرای آن ایراد دارد! بنده بهمن ماه سال پیش طبق روال درخواست جذب برای سه دانشگاه دادم که تا به حال دو دانشگاه مطلقا هیچ تماسی (حتی برای رد درخواست) نگرفته ­اند و دانشگاه سوم (دانشگاه تهران) دعوت به مصاحبه علمی کرده است و با وجود اعلام ضمنی گروه مبنی بر تایید علمی با گذشت ماه­ ها هنوز هیچ خبر قطعی اعلام نکرده­ اند. حالا باز دم دانشگاه تهران گرم که حداقل نصف کار را انجام داده است بقیه دانشگاه ­ها که انگار نه انگار! اما مشکلی که گریبان گیر متقاضیان جذب دانشگاه تهران شده است عدم وجود روال مشخص در بررسی پرونده­ ها توسط هیات اجرایی جذب دانشگاه است که باعث تاخیر بیش از حد در استخدام متقاضیان شده است.

ناگفته پیداست که گذر از مرحله بررسی صلاحیت های علمی متقاضی جذب دانشگاه تهران از گذر از هفت خوان رستم هم سخت تر است و انصافاً افرادی که از این مرحله عبور می کنند به لحاظ علمی جزء بهترین ها هستند. این افراد عموماً رتبه­ های برتر آزمون سراسری، فارغ التحصیلان رتبه اول، منتخبین جشنواره های علمی و ... هستند که شاید استفاده از همان واژه "نخبه" زیبنده آنان باشد. نخبگانی که در مقام حرف در صدر مصوبات مربوط به نهادهای دولتی و غیر دولتی از شورای انقلاب فرهنگی گرفته تا مجلس و هیات دولت هستند اما در مقام عمل مجبور هستند که پس از اخذ مدرک دکتری برای تامین مخارج خود و خانواده خود مسافرکشی کنند! اینهایی که پیوسته با رتبه اولی مانوس بوده اند وقتی می بینند که همکلاسی هایشان که همواره نسبت به آنان در رتبه های پایین تری قرار داشتند فرار را بر قرار ترجیح داده و در کشورهای غربی صاحب زندگی استانداردی هستند به این نتیجه می رسند که:

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش.

خواهش بنده به عنوان فردی که در ایران ماندم، دکتری گرفتم و الان نه ماه است در خانه بیکار نشسته نظاره گر کشمکش های بین مجلس و وزارت علوم و دانشگاه تهران هستم این است که این قدر این داستان نخ­ نمای مهاجرت نخبگان را کش ندهید. بگذارید بروند شاید آن طرف مرزها دیگر نیازی به مسافرکشی با مدرک دکترا و ماه ها انتظار برای استخدام نباشد. تازه اگر بعد از ماه ها استخدام شوند! وقتی که موقعیت جذب نخبگان و تحصیل کردگان را ندارید شعار بی مورد حمایت از نخبگان سر نداده و باعث بر باد رفتن زندگی و آینده کسی نشوید. کسی که برای رسیدن به مدرک دکتری سال ها شب و روز تلاش کرده است. خواهش می کنم که با این مصوبات و مصاحبه های بی حاصل تلاشی برای بازگرداندن آنانی که رفته اند نکنید. نمی دانم چرا هر بار که خبری در رابطه حمایت از نخبگان و تلاش برای جلوگیری از خروج و یا بازگرداندن آنها می شنوم نا خود آگاه این شعر در ذهنم تداعی می شود که:

نترسم که با دیگری خو کنی تو با من چه کردی که با او کنی


کد مطلب: 248274

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcefv8wejh8ewi.b9bj.html?248274

الف
  http://alef.ir