"پنچ اشتباه بزرگی" که خوشبختانه "ترامپ" هنوز مرتکب نشده است!
17 مرداد 1396 ساعت 18:48
دونالد ترامپ به کمک نیاز دارد. از زمان ادای سوگندش، پیچ چرخهای ریاست جمهوری او، روز به روز در حال شل شدن است. سرعت افول ترامپ به حدی است که بسیاری حتی بعید میدانند که او بتواند تا پایان دوره ۴ ساله اش دوام بیاورد و در این حالت تنها یک فرد پست، نادان، یا فرومایه میتواند قبول کند که تحت امر یک رئیس خرابکار کار کند.
به گزارش فرادید به نقل از فارن پالیسی، بسیار مشهود است که عنوان ریاست جمهوری آمریکا برازنده کسی مانند ترامپ نیست و این نکتهای است که در زمان کارزار انتخاباتی، ۵۰ تن از اعضای ارشد حزب جمهوری خواه بدان اذعان داشتند. گفتار و کردار او به هیچ عنوان شایسته مقام ریاست جمهوری نیستند و بدتر از تمام اینها خود رای بودن اوست، چرا که اصلا علاقهای به مشورت گرفتن از دیگران در او دیده نمیشود. اگر او کمی آگاه بود، متوجه میشد که با این کارهایش تنها بر طبل نادانی اش محکمتر میکوبد (هر چند شاید هم متوجه است).
از طرفی در حال حاضر موجی بر ضد ترامپ به وجود آمده است که تنها در پی یافتن سوژهای جدید از او برای خندیدن هستند، اما از طرفی دیگر عدهای که به آینده جهان اهمیت میدهند، نه تنها از کارهای احمقانه ترامپ خوشنود نمیشوند، بلکه نگرانتر نیز میشوند، چرا که میدانند این اشتباهات مهلک، میتواند منجر به فجایع بزرگی برای آیندگان شود. اشتباهاتی نظیر خروج آمریکا از پیمان تجاری اقیانوس آرام یا پافشاری بر انکار تغییرات اقلیمی که منجر به خروج آمریکا از توافق پاریس شد. این طور که پیداست ترامپ با این اشتباهات بزرگ کمر به تخریب آمریکا بسته است، زیرا این اعمال او مستقیما بر روی سیاستهای خارجی آمریکا در حوزه بین الملل تاثیر میگذارند؛ تاثیراتی که در آینده نزدیک خود را نشان میدهند.
با تمام این اوصاف، من در این مقاله نمیخواهم که صرفا به انتقاد از ترامپ بپردازم؛ من در اینجا فقط میخواهم که با ارائه راهکارهایی به او کمک نمایم. اگر چه ترامپ در شش ماه اول ریاست جمهوری اش، دست به اشتباهات بزرگی زده است، اما باید همچنان خوشحال باشیم که او بعضی از اشتباهات مهلک را هنوز انجام نداده است. هر چند متاسفانه در این شش ماه او نشان داده است که هر چقدر بیشتر مستاصل میشود، تصمیمات عجیب و غریب تری میگیرد.
حال در این مقاله، من به تفصیل به بررسی پنج اشتباه مهلکی که خوشبختانه ترامپ هنوز انجام نداده است، میپردازم.
۱. جنگ با کره شمالی: مذاکره درباره انبار مهمات و برنامههای موشکی کره شمالی به واقع یک چالش بزرگ است، و هیچ راهکار منطقی و مشخصی نمیتوان برای آن پیدا کرد. با توجه به عمق موضوع، کنار آمدن با این قضیه نیازمند یک دیپلماسی پخته و دانش سیاسی بالاست، مسالهای که پر واضح است ترامپ بویی از آن نبرده است. ابتدا او بیان کرد که ما دیگر به کره شمالی اجازه آزمایش پرتاب موشک بالستیک قارهپیما را نمیدهیم؛ در این باره در توییتی در ماه ژانویه نوشت: "دیگر اتفاق نمیافتد! "، گفتهای که اکنون میتوان از آن با عنوان "بلوف" یاد کرد. با وجود آموزشهای مختصری که شی جین پینگ، رئیس جمهور چین در مار-ئه-لاگو درباره تاریخچه کره شمالی و نحوه رفتار با آن به ترامپ داد، باز هم او از چین به خاطر حل نکردن مساله کره شمالی انتقاد میکند. اینطور که پیداست، ترامپ انتظار دارد تا پکن از منافع خودش در قبال راضی کردن واشنگتن چشم پوشی کند. جدا از کره شمالی، ترامپ حتی در روابط آمریکا با کره جنوبی نیز اخلال ایجاد کرده است. او از کره جنوبی درخواست کرده تا بابت سامانه ضدموشکی تاد به آمریکا پول پرداخت کند، و این در حالی است که پیشتر در این باره صحبت و توافق شده بوده است.
مساله این است: بر روی کاغذ آمریکا میتواند با حملات هوایی، پایگاهها و تجهیزات موشکی کره شمالی را هدف قرار دهد، و با این کارش توسعه سامانه موشکی بالستیک قاره پیمای آن کشور را به تاخیر بیندازد؛ سامانهای که موشک هایش قابلیت دسترسی تا آمریکا را دارند. اما بسیار بعید است که پیونگ یانگ پس از این حمله، دست به اقدام تلافی جویانه نزند. در بدترین حالت امکان دارد که کره شمالی یک جنگ همه جانبه را شروع کند، جنگی که میتواند اولین هدفش بمباران سئول، پایتخت کره جنوبی باشد و حتی ممکن است که پای چین را نیز به این نزاع بکشد. اما اگر حتی به این شدت وارد عمل نشود، کیم جونگ-اون قطعا در پی وارد آوردن ضربات سختی به کره جنوبی خواهد بود، چرا که میخواهد اینگونه به شهروندان کرهای بفهماند که دولت آمریکا برای به خطر نیفتادن احتمالی شهروندان خود در آینده، مردم کره جنوبی را قربانی کرده است و باعث نفرت آنها از آمریکا شود. این مساله نه تنها مهمترین زنگ خطر برای اتحاد آمریکا و کره جنوبی محسوب میشود، بلکه موقعیت آمریکا در آسیا را نیز به خطر میاندازد. طبیعتا این بحران یک موقعیت طلایی برای شی جین پینگ خواهد بود که خواهان خروج آمریکا از آسیا و در دست گرفتن کامل اوضاع منطقه است.
خبر خوب البته این است که آمریکا و متحدانش فعلا یک راه حل جایگزین دارند: بازدارندگی. به قطع و یقین بهتر است که کره شمالی به سلاحهای اتمی یا موشکهای دوربرد دسترسی نداشته باشد، اما عمل بازدارندگی هم در طول تاریخ ثابت کرده است که تاثیر خود را داشته است. برای نمونه میتوان به انجام این راهکار در قبال دولتهای استالین، خروشف، برژنف، مائو، و دیگر کسانی که از آنها با عنوان رهبران غیر منطقی و بی رحم یاد میشود، اشاره کرد. آمریکا در حال حاضر هزاران سلاح اتمی دارد و به روشنی ثابت کرده است که در صورت تهدید قلمرواش، شدیدترین حملات را ترتیب میدهد. به عنوان نمونه میتوان به واکنش اش پس از حمله به پرل هاربر یا ۱۱ سپتامبر اشاره کرد. بر این اساس هیچ دلیلی ندارد که کیم جونگ اون با بمباران اتمی آمریکا یا یکی از متحدان آمریکا، دست به خودکشی سیاسی بزند – برعکس او بارها نشان داده است که به چه میزان به صندلی قدرت در کره شمالی علاقهمند است –، زیرا میداند که با اینکار، مراتب سقوط سریع خودش را به ارمغان میآورد.
خلاصه کلام اینکه، کره شمالی یک مساله بغرنج است که عملا هیچ راه حلی ایده آلی برای آن وجود ندارد، اما شروع جنگ با این کشور، موقعیت بد موجود را به وضعیت بدتری میکشاند.
۲. لغو توافق هستهای با ایران: در طی کارزار انتخاباتی، ترامپ بارها و بارها از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) با عنوان "فاجعه" یاد کرد و آنرا بدترین توافقی دانست که تا به حال منعقد شده است. از آن زمان تاکنون، او مرتب بر علیه برجام صحبت کرده است، صبحت هایی که حمایتهای همه جانبه آی پک – کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل – را در بر دارد و باعث خشنودی برخی از متحدان آمریکا نظیر اسرائیل و عربستان سعودی میشوند. (ظاهرا وضع تحریمهای جدید – که به روشنی در جهت منافع دوست دیرین ما، اسراییل بوده است– توسط کنگره بر علیه ایران، برای آنها کافی نبوده است). در حقیقت ترامپ بدون آنکه خود متوجه شود، تایید کرده است که ایران به برجام پایبند بوده است، ولی این اوست که کماکان خواهان پیدا کردن راهی برای لغو برجام است.
اگر چنین چیزی رخ دهد، ترامپ نه تنها مرتکب یک جرم شده است، بلکه فراتر از آن یک اشتباه مهلک انجام داده است. در صورت چنین رخدادی، دیگر امضا کنندگان برجام همراه با آمریکا نخواهند شد، این به معنی این است که دیگر نمیتوان تحریمهای سخت بین المللی را بر علیه ایران تحمیل کرد؛ تحریم هایی که لازمه وادار کردن ایران به نشستن پای میز مذاکره هستند. نتیجه این میشود که شرکتهای اروپایی، روسیه ای، و چینی به سرمایه گذاریهای گسترده در ایران دست میزنند و تجارت وسیعی را با ایران آغاز میکنند و این در حالی است که شرکتهای آمریکایی از این نعمت محروم هستند؛ افزایش فزاینده تاثیر چین در منطقه از دیگر نمودهای بارز آن است. در این وضعیت، مناقشات بین ایران و آمریکا وخیمتر خواهد شد و در صورتی که آمریکا بخواهد به فکر ابلهانه تغییر رژیم در ایران بیفتد، اوضاع بسیار بحرانیتر نیز میشود.
آنچه که ترامپ شاید متوجه نباشد این است که در صورت لغو برجام، آمریکا دو انتخاب بیشتر نخواهد داشت: ۱) قبول کردن ایران به عنوان یک قدرت هسته ای، ۲) شروع یک جنگ پیشگیرانه. (هر چند برخی افراد غیر واقع بین از تغییر صلح آمیز رژیم در ایران به عنوان انتخاب سوم یاد میکنند، ولی در واقع آنها با این بهانه فقط به دنبال وضع تحریمهای جدید بر علیه ایران هستند.)
نگرانی من البته این است که شاید ترامپ تصور میکند همان گونه که حملات هوایی آمریکا در سوریه قاعده بازی را در منطقه عوض کردند، یک جنگ سریع در خاورمیانه نیز میتواند باعث ایجاد تغییرات اساسی در منطقه به نفع آمریکا شده و جایگاه ترامپ را به عنوان یک رئیس جمهور مقتدر به اثبات برساند. اگر چنین باشد، او کاملا در اشتباه است: انجام یک کشتار دیگر در منطقه به هیچ وجه خواسته شهروندان آمریکایی نیست و ترامپ در صورت چنین اقدام احمقانه ای، خود را بیش از پیش در معرض انتقادهای گسترده آمریکاییها قرار میدهد. آیا افکار عمومی ماجراجوییهای آمریکا در عراق، لیبی، یمن، سومالی، و افغانستان را فراموش کرده اند؟
۳. شروع یک جنگ تجاری: از ابتدای حضور ترامپ در کارزار انتخاباتی تاکنون، حمایت از تولیدات داخلی از جمله بخشهای کلیدی برنامههای او بوده است و او مرتبا قراردادهای تجاری خارجی را که از آنها با عنوان "معامله بد" یاد میکرده است، محکوم کرده است. مخالفت او با تجارت آزاد را میتوان در خروج آمریکا از پیمان تجاری اقیانوس آرام، انتقادات گسترده او به نفتا – قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی – و همینطور انتقاداتش به توافقنامه تجارت آزاد با کره جنوبی شاهد بود. با وجود تمام این مخالفت ها، ترامپ نشان داده است که فردی پایدار نیست. پیشتر او قول داده بود که نفتا را پاره میکند، ولی حالا بیان میدارد که میتوان به سادگی با آنها مذاکره نمود.
با این وجود، در تیم کابینه ترامپ، افراد بسیاری هستند که هم سو با ترامپ به مخالفت با تجارت آزاد میپردازند. همینطور خود شخص ترامپ بارها اظهار کرده است که با کشورهایی که به قول خودش "فرصتهای شغلی آمریکاییها را میربایند" مبارزه خواهد کرد. او اخیرا گفته است که برای واردات فولاد به زودی تعرفههای گمرگی جدید وضع خواهد شد. نکتهای که به نظر میرسد ترامپ قادر به درک آن نیست، این است که شاید اقتصاد جهانی در قویترین و بهترین حالت ممکن نباشد، اما روز به روز در حال پیشرفت و توسعه است؛ بده و بستانهای اقتصادی، محدودیتهای متقابل، و تعرفههای گمرگی غیر منطقی دیگر نیاز امروز اقتصاد دنیا نیستند.
۴. افزایش نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان: در زمان کارزار انتخاباتی، ترامپ بیشترین انتقاد را متوجه فرآیند ملت سازی – فرایند ساختن یک هویت ملی با استفاده از قدرت حکومت – نمود که شامل حضور ۱۶ ساله آمریکا در افغانستان است؛ حضوری که جورج بوش پسر با هدف یک پیروزی آرمانگرایانه آنرا شروع کرد. اگرچه ترامپ هنوز به جرگه مشتاقان حضور آمریکا در افغانستان نپیوسته است، ولی به نظر میآید که افکار او کمی عوض شده اند. احتمال میرود که او در نهایت با پیشنهاد افسران ارتش مبنی بر فرستادن چند هزار سرباز دیگر به باتلاق افغانستان موافقت کند؛ پیشنهادی که هدف آن جلوگیری از تکمیل شکست آمریکا در افغانستان است.
اگر چه این مساله در مقایسه با لغو برجام یا بمباران کره شمالی به نسبت از اهمیت کمتری برخوردار است، ولی کماکان میتوان از آن به عنوان یک اشتباه بالقوه یاد نمود. پیشتر نیز اشاره کرده بودم که افزایش قوای نظامی در افغانستان هیچ تاثیری در نتیجه نهایی مساله نمیکند، بلکه تنها باعث کشته شدن سربازان بیشتر و هدر رفتن منابع مالی بیشتری میشود. بیایید واقع بینانه فکر کنیم: آمریکا اگر ۵۰۰۰، ۱۰۰۰۰، یا حتی ۱۰۰۰۰۰ نیروی نظامی دیگر هم در افغانستان پیاده کند یا اگر ۵، ۱۰، یا ۲۰ سال دیگر هم در آن کشور باقی بماند، باز هم نمیتواند سرنوشت افغانستان را تغییر دهد. چرا که سرنوشت افغانستان در وهله اول در دست مردم خویش است و در وهله بعدی همسایگان آن کشور هستند که میتوانند تاثیر خود را ایفا کنند – اینکه یک ابر قدرت نظامی از آن سوی دنیا به وسیله اهرم جنگ بخواهد که سرنوشت افغانستان را در جهتی مثبت تعیین کند، بیشتر به اقدامی احمقانه شبیه است. در مجموع باید گفت که چنانچه ترامپ خام ژنرالهای ارتش شود و درخواست آنها را قبول کند، دقیقا جا پای جورج بوش پسر گذاشته است و دیگر نیازی به بازگو کردن نتیجه نیست، چرا که شکست قطعی بر همگان محرز است.
۵. ارسال سلاح به اوکراین: ترکیبی از اقدامات ساده لوحانه، مشاورهای بی کفایت، و عدم توانایی در مذاکرات مستقیم باعث شده اند که ترامپ و تیم مشاورانش بر خلاف میل خود، مجبور به پذیرش تحریمهای کنگره بر علیه روسیه شوند. ترامپ به جای اینکه با پوتین بر سر منافع مشترک دو کشور به گفتگو بنشیند و سعی در بهبود روابط کند، با اقدامات احمقانه اش باعث شده است که سطح روابط بین واشنگتن و مسکو در پایینترین وضع ممکن قرار گیرد – حتی اگر هیلاری کلینتون به ریاست جمهوری میرسید، سطح روابط بین دو کشور بالاتر از این میبود. حال در این وضعیت، پنتاگون و وزارت امور خارجه آمریکا در صدد هستند تا ترامپ را برای ارسال محمولههای اسلحه به دولت اوکراین راضی کنند.
من بارها در رابطه با این موضوع هشدار داده ام و هیچ دلیلی بر عقب نشینی از موضع خود نمیبینم. آشفتگیهای اوکراین با اقدامات غیر اصولی در جهت کشیدن اوکراین به سمت بنگاههای اقتصادی غرب آغاز شد، (توسط زمزمههای پیوستن به اتحادیه اروپا) که طبیعتا نگرانیهای عمیقی را برای روسیه ایجاد کرد. در یک اقدام غیرعقلانی، اما قابل پیش بینی، روسیه اقدام به تصرف شبه جزیره کریمه نمود و شروع به حمایت همه جانبه از جنبشهای جدایی طلب شرق اوکراین کرد؛ اقداماتی که دولت اوباما میبایست از قبل پیش بینی مینمود. نتیجه حاصل از این اوضاع، بروز یک فاجعه برای مردم اوکراین و همینطور ایجاد یک چالش امنیتی برای اروپا شد.
با تمام این اوضاع، ارسال سلاح به اوکراین به هیچ عنوان ایده خوبی نیست. شواهد نشان میدهند که روسیه دیگر علاقه چندانی به دخالت در اوکراین ندارد، چرا که پوتین نمیخواهد میلیونها اوکراینی را از خود بیشتر ناراضی کند. در حال حاضر ترجیح مسکو بر حضور خنثی در اوکراین است، اما این تا زمانی است که آمریکا اقدام به ارسال سلاح به اوکراین نکند. این اقدام آمریکا باعث میشود که جدایی طلبان اوکراین در موضع ضعف قرار گیرند و طبیعتا روسیه در این زمان ساکت نخواهد نشست. حقیقت این است که روسیه از لحاظ قوای نظامی از آمریکا ضعیفتر است، اما با توجه به همسایگی اش با اوکراین رخدادهای آن کشور از اهمیت بسیار بالایی برایش برخوردار است، این در حالیکه است که مساله اوکراین اولویت اول آمریکا محسوب نمیشود. (چنانچه قبول این حقیقت برای شما دشوار است، کافی است به دخالتهای آمریکا در کشورهایی مانند کوبا، مکزیک، شیلی، جمهوری دومینیکن، السالوادور، و نیکاراگوئه نگاه کنید. این دخالتها در حالی صورت گرفتند که مذاکرات سیاسی بهترین راهکار ممکن بود.) هر چقدر که ما بیشتر به کیف، محموله سلاح بفرستیم بیشتر و بیشتر درگیر بحران اوکراین شده و با این کار تنها بیش از پیش شهرت خود را لکه دار میکنیم.
اما از طرف دیگر، سیاست "تهدید کمک به اوکراین" میتواند به واشنگتن کمک زیادی کند تا بلکه بتواند در دراز مدت بر مساله اوکراین فائق آید. هر چند استفاده درست از این سیاست نیازمند یک وزیر امورخارجه دانا و همینطور یک رئیس جمهوری است که آشنایی کامل با مفاهیم دیپلماسی داشته باشد. پس تا روزی که چنین شرایطی مهیا شود، بهتر است که آمریکا با دخالتهای بیجای خود منجر به آسیب بیشتر نشود.
در خاتمه باید اذعان کنم که ترامپ حتی با خودداری از انجام ۵ موردی که در بالا ذکر کردم، باز هم قادر نخواهد بود که وضعیت آشفته ریاست جمهوری اش را بهبود ببخشد بلکه باعث میشود که اوضاع از این پیچیدهتر نشود. در حال حاضر ما فقط میتوانیم امیدوار باشیم که ترامپ بنزین کمتری به ماشین خرابکاریهای دوران ریاست جمهوری اش بریزد. امیدواری که با توجه به سوابق او چندان قابل لمس نیست.
کد مطلب: 500050
آدرس مطلب: http://alef.ir/vdchmvnmv23nvvd.tft2.html?500050