طنز؛

صدا و سیما و تکرار برنامه ها

بخش تعاملی الف - امین میرزائی، 2 خرداد 94

1 خرداد 1394 ساعت 9:42



تکرار، یا درستتر بگویم [...] برنامه ها امری ست که صدا و سیما به آن خو کرده است. از مصاحبه با چهره های تکراری (امثال مهران رجبی و امین زندگانی و بهنوش بختیاری)، تا تکرارِ راشهایِ سریالی (امثال مختار و تبریز در مه و ساختمان پزشکان و روزی روزگاری).

موسیقی قطره چکانی هم هنر دیگر سیمائیان است. فی المثل تزریق دو قطره (به جای دو قطعه) از یک سمفونی در نغمه ها و دستان و دلنوازان، و نمایش زنبور و فیل و گنبد به جای نوازندگان! یا ساعت بیست و پنج و نوا و نمای مثلاً درخواستی، در غیابِ کامکارها و شمس و موسیقی علمی. تنها ساز قابل نمایش هم دُهُل و دف و سُرنا و نی، و البته استکانِ چایِ لرزان بر روی سینی!

زندان و کلانتری و بیمارستان و سی سی یو هم جزء جدایی ناپذیر و البته تکراری سریال ها است، و مناظراتی در ردیف سخنرانی های مطوّلِ اپوزیسیون (خرّازی/کواکبیان)، و پوزیسیون (مهدی محمدی/کوثری)!

چون گردانندگان تلویزیون اهل هیئت سر کوچه اند، تقویم سیما را مطابق تقویم آن هیئت می بندند. از دو ماه قبل از مراسم، همه برنامه ها را تعطیل می کنند و -یک ماهِ مدام- هفت هزار سال تاریخ شفاهی را بر سر مخاطبان فرو می ریزند. آن هم در قالب سریال و جشن رمضان، به اضافه محرّم و صفر و عزاداری شان. آقای احمد زاده هم که ماشاء الله سرحالند و پدرِ و مادر دوستان را به اکسِسوار صحنه بدل کرده اند.

صبح دو قاشق مختار، عصر تکرار سریال امام علی، شب مخلوطی از مختار و امام علی ، و - چه بسا در آینده - چهل و دو فیلم سینمایی استخراج شده از فیلم محمّدِ مجید مجیدی! هفته دفاع مقدس و بسیج و دهه فجر و ۹ دی و ... هم که جای خود دارد و باکس نمایشی ویژه خود را می طلبد. به ویژه در راستای ارادت به محصولات تکراری، کار استادانِ استادکارِ همیشه در صحنه، آقایان سلحشور و مقدّم و ده نمکی!

خب ... حال که سیما اهل تکرار است، لا اقل در این ... سلیقه به خرج دهد. البته این خرج ،خرجی هم ندارد. کافی ست به آرشیو سیما که سر می زند، در عوض "سه کلّه پوک" بی نمک، جری لوئیس و لویی دوفونس و باب هوپ و جک لمون و دَنی کِی و برادران مارکس پخش کند. هارولد لوید و چارلی چاپلین و وودی آلن را هم - اگرچه خوبند - از فرط تکرار و کلیشه شدن کنار بگذارد. مردم لویی دوفونسِ کمتر تکراری را به n بار دیدن لورل هاردیِ کودن و تکراری ترجیح می دهند.

سری هم اگر به آرشیو قبلِ انقلاب بزنند، از "خانه کوچک" و " چاپارل " و "سیمارون" و "پیشتازان فضا"، چیزی برای پخش می یابند. آرشیو بعد انقلاب هم که امثال "لبه تاریکی" و "ارتش سرّی" را دارد. "آتش بدون دود " ایرانی و "میشل استروگف" خارجی هم، به تکرار صدباره "رازهای دهکده میدسامر" می ارزد و با آن که چهل سال از پخش دوتایشان می گذرد، از صد بار پخشِ یوسفِ سلحشور بهترند.

در همه این سریال ها لا اقل هوشی جاری است و جان مردمان را از پَت و مَت ایرانی (بخوانید سریال شمعدونی) به لب نمی رساند. به خدا قسم، دیدن گوفی و میکی ماوس و دانلد داک و آنکل اسکروچ قدیمی بد آموزی کمتری دارد، و چون والت دیزنی کاتولیک و ضد صهیونیسم بوده تهمت اسرائیلی هم به او نمی چسبد. اگرچه نباید انکار کرد که گوبِلز هم به میکی ماوس علاقه داشت و دیدن آن را به هیتلر توصیه می کرد.

مناظرات را هم می توان از این حالت تکراری درآورد، بی آن که آدمهای تکراری را کنار گذاشت و کارشناسان جدید غیر قابل پخشی به برنامه ها وارد کرد. کافی است بخش هایی از مناظره آقایان زیباکلام و الله کرم را از سایت خبرآنلاین یا یوتیوب دانلود کنند و همانند فیلم هایی که از سر چهار راه می خرند (یعنی بی توجّه به کپی رایت) از سیما پخش کنند. هم خرج ندارد، هم تکراری (و در عین حال جدید است!) و هم مسئولیت برگزاری اش را ارگان دیگری به عهده دارد. مخصوصاً اگر به صورت بریده و بریده و در وسط مستندهای سیما پخش شود، مسئولیت محتوای ضالّه سخنان آقای زیبا کلام را هم می توان از سر خود باز کرد!

حرفه اصلی من فلسفه و دین پژوهی ست و البته مدّت ها است به سیما راه ندارم. ولی مناظرات تکراری این چنینی را به پخش مکرّر سخنان فلاسفه تکراریِ برنامه هایِ شبکه چهار ترجیح می دهم. به ویژه اگر سخنران محترم همکار من، برای بارِ بی نهایتُم، وجود و ماهیت را از هم مُنفک بداند و به شرح تکراری حکمت مشّاء بپردازد! "فی الواقع"، "فی الوقع" گفتن آقای زیباکلام هم - اگرچه مانند نامه هایشان به مسئولین - تکراری است، ولی از حضور مکرّر "تری میسان" معترف و مفتخر به همجنسگرایی اخلاقی تر است.

و امّا در مورد موسیقی، راه حل پیشنهادی این حقیر خرج که ندارد هیچ، منفعت مادّی هم دارد. مدیر محترم بازرگانی سیما بلیط بفروشد و کنسرت هایی برگزار کند. دوربینش را هم ببرد سر کوه دماوند، که در لانگ شاتِ شهر تهران، تالار وحدت و برج یادمانش- چه رسد به کمانچه و قیچک و قانونِ ممنوع التصویر نوازنده - برای بیننده قابل تشخیص نباشد. شبیه همان کاری که در نمایش افتتاحیه و اختتامیه جشنواره فجر می کنند، و تصویر بانوان را از ده میلیون سال نوری آن طرفتر نشان می دهند.

اصلا یک بنر تبلیغاتی برای فلان فروشنده برنج نصب کند و به عنوان دکور، پشت سر مورچه ها (منظورم نشان دادن نسبت ارکستر با بنر است) بکوبد. هم بلیطش را فروخته، هم اسپانسر جذب کرده، هم شبحی از کنسرتِ اصیل را نشان داده. همان "خانه ام ابری ست" کامکارها را هم اجرا کنند کافی ست. کسی هم به بهانه مطرب بودن، کنسرتشان را به هم نمی ریزد. مردمان هم از بلور بنفش بی بی سی و شباهنگ وی اُ ای، به این سوی دنیا مهاجرت می کنند و رامبد جوان هم مجبور نمی شود تیتراژ پایانی "خندوانه" را با تم قدیمی صدای آمریکا آغاز کند و با همان "دی دی دو" ی نوستالژیک به پایان بَرَد!


کد مطلب: 271695

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdchwznim23nq-d.tft2.html?271695

الف
  http://alef.ir