دیپلماسی «اتفاقی»؛ محافظه کارانه یا سیاستمدارانه؟

کبری آسوپار؛ 14 مهر 94

14 مهر 1394 ساعت 13:24


صادق زیباکلام، از محافظه کاری دولت در مورد اتفاقی نامیدن دست دادن ظریف و اوباما انتقاد کرده است. اما آیا واقعاً دولت محافظه کاری می کند؟

«دست؛ ظریف؛ اوباما» ؛ سه کلیدواژه ای ست که این روزها علیرغم همه ی جلب شدن توجهات به فاجعه ی منا، توانست جنجالی سیاسی در کشور برپا کند. سفر امسال حسن روحانی به نیویورک تحت الشعاع فاجعه ی خونبار منا، از کمترین توجه رسانه ای برخوردار شد؛ و حتی ناتمام نگذاشتن این سفر با وجود مصیبتی که بر سر ملت ایران آمد، موجی از انتقادات را موجب شد. در چنین وضعیتی، خبر دست دادن اتفاقی (؟!) ظریف و اوباما نگاه ها را کمی به سوی نیویورک برگرداند. در کنار نگاه هایی که از قبل ترها تصور تعامل ایرانی – آمریکایی قند در دلشان آب می کرد و نگاه هایی که آن را عبور از خط قرمزهای نظام می دانستند، می شد به این فکر کرد که چرا دولت مسئولیت کار انجام شده را نمی پذیرد و انتظار دارد همه باور کنند که اولین رودررویی یک مقام ایرانی با رئیس جمهور آمریکا بعد از ۳۷ سال، «اتفاقی» روی دهد؟ چطور در ۳۷ سال گذشته، از این اتفاقات نمی افتاد؟

این نوشتار، به مدح یا ذم دست دادن ظریف با اوباما نمی پردازد؛ گرچه در قبال آن بی موضع هم نیست؛ اما حرف اصلی اش در باب رویکرد دولت در قبال چنین اتفاقاتی ست. در حالی که اندیشه ی دولت در زمینه سازی آغاز رابطه ی ایران- آمریکا برای افکار سیاسی جامعه تقریباً شفاف است، اما دولت در خبررسانی تعاملات صورت گرفته با مقامات آمریکایی کج دار و مریز رفتار می کند. به گونه ای که خبرها اول از سوی طرف آمریکایی منتشر می شود؛ بعد اخبار ضد و نقیض می رسد و تایید و تکذیب نمی شود و بعد باب توجیهات گشوده می شود و در نهایت هم مخاطب بی طرف متوجه نمی شود چه شد!

برقراری رابطه با آمریکا در ایران مخالفان جدی دارد. مخالفانی که صرف نظر از همه ی استدلال هایشان برای خط قرمز دانستن ایجاد این رابطه، حرف هایشان را مستند به نظرات رهبری می کنند و معتقدند تصمیم گیرنده ی نهایی در این زمینه، ولی فقیه است و ایشان هم که بارها صراحتاً مخالفت خود با این رابطه را علنی کرده اند. تاکیدات رهبری در زمینه ی تعامل با آمریکایی ها حاوی دو نکته است؛
اول موضوع مورد مذاکره: «ما فقط در قضیّه‌ی هسته‌ای به دلایل مشخّصی که مکرّر هم این دلایل را ذکر کرده‌ایم، موافقت کردیم بروند مذاکره کنند؛ خب مذاکره کردند. بحمدالله مذاکره‌کنندگان ما هم در این عرصه خوب ظاهر شدند؛ امّا در عرصه‌های دیگر ما اجازه‌ی مذاکره ندادیم و با آمریکا مذاکره نمی کنیم...»
و دوم در مورد سطح مذاکره: «در یک سال اخیر بخاطر مسائل حساس هسته‌ای و تجربه‌ای که مطرح شد انجام بشود، بنا شد مسئولان تا سطح وزارت خارجه تماس‌ها، نشست‌ها و مذاکراتی داشته باشند...»
روزی هم که خبر تماس تلفنی روسای جمهور ایران و آمریکا آمد؛ دولت آن را یک اتفاق نشان داد؛ درخواستی که ناگهانی و تصادفی از سوی طرف آمریکایی داده شد و این سو هم پذیرفت. بعدتر هم البته آنقدری که علنی شد، نشان داد که رهبری راضی نبودند: «برخی از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد، به نظر ما بجا نبود.»

دولت یازدهم اما می خواهد قهرمان تعامل با دنیا باشد؛ می خواهد به همه ثابت کند که همه چیز با مذاکره پیش می رود و اگر در تعامل دولت های قبلی ایران با دولت های خارجی مشکلی بوده، ایراد از سیاست های دولت های سابق است. دولت یازدهم در مسیر این اثبات از کوتاه آمدن های متعدد برابر کارشکنی های عربستان هم نمی گذرد؛ اما در مقابل انتقادات در می ماند و در نهایت هم بجای پاسخ به اعتراضات، ظریف را قهرمان ملی معرفی می کند تا یک تابوی روانی برای انتقاد از او به وجود آورد.

اوج تلاش های دولت برای جا انداختن مذاکره به سبک اعتدالی ها با دشمنان، تلاش برای حل مشکل رابطه ی ایران و آمریکاست. دولت اگر بتواند رابطه ی جمهوری اسلامی و ایالات متحده را برقرار کند، می تواند مدعی شود مذاکره به سبک اعتدالی جواب می دهد و از سویی اعتقادش مبنی بر دیدن دم کدخدا را هم عملی کرده است. یعنی صرف نظر از آنکه ما نظرات دولت را درست بدانیم یا غلط، او به آنچه می خواسته، رسیده است.
تبدیل مذاکرات ایران و ۱+۵ به مذاکرات ایران و آمریکا، خروج پرونده هسته ای از شورای عالی امنیت ملی و رساندن مذاکرات به سطح وزرای خارجه، قدم زدن دورهمی و البته اتفاقی ظریف و کری، حضور اتفاقی کری در محل اقامت ظریف، تماس تلفنی اتفاقی اوباما و روحانی، تمجید روحانی از رئیس جمهور آمریکا با وصف «باهوش و مودب»، دست دادن اتفاقی ظریف با اوباما و ... همگی پی ریزی و عادی سازی ایجاد رابطه ایران و آمریکا است و اتفاقی بودن آن ها توجیهی نیست که اهل سیاست بتوانند بپذیرند. اتفاقاتی که از قضا همگی صرفاً در این دولت و باز هم از قضا همگی در راستای اعتقادات دولت یازدهم روی دهد!

شاید تصور شود این توجیه آوردن های دولت از این روست که نمی خواهد هزینه ی اندیشه و عملکرد خود را بپردازد؛ و همان طور که مورد انتقاد صادق زیباکلام قرار گرفت، محافظه کاری می کند. دولت البته در مواردی نشان داده که در دوگانه ی بدست آوردن دل تندروهای اصلاح طلب و حرکت در چارچوب نظام، گاه به محافظه کاری می افتد و اینجا هم بی میل نخواهد بود هزینه ی کمتری بپردازد؛ اما نکته ی اصلی ماجرا در این محافظه کاری دولت که او را به «اتفاقی قلمداد کردن دیپلماسی» می کشاند، این است که محافظه کاری اش یک محافظه کاری رندانه است؛ نه اینکه بتوان آن را در چارچوب معنای متداول «محافظه کاری» که در مذمت اهل سیاست به کار برده می شود، تعریف کرد. دولت با زیرکی می کوشد امور را تلویحی و تدریجی پیش ببرد تا کمتر در معرض انتقادات باشد و از سویی بتواند با آرامش بیشتری موانع پیش رو را بردارد. یک تغییر تدریجی و تلویحی، واکنش های کمتری را برمی انگیزد و راه های توجیه را هم نمی بندد و البته همیشه فرصتی هم برای عقبگرد در اختیار می گذارد.

تصور کنید دولت ناگاه اعلام کند رئیس جمهوری اسلامی ایران با رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در کاخ سفید دیدار خواهند کرد؛ بمب خبری ایجاد شده در پی اعلام چنین خبری و واکنش های احتمالی به آن را قیاس کنید با قدم قدم های دولت برای پی ریزی و عادی سازی رابطه ایران و آمریکا. دولت یازدهم با حرکت تندی که زیباکلام می پسندد، هیچ وقت موفق نخواهد شد؛ اما حالا با ترسیم یک فضای پلکانی، رسیدن به هدف اصلی را برای خود محال نمی بیند. این مدل گرچه صادقانه نیست و با هوش متوسط سیاسی هم خلاف واقع بودنش را می توان دریافت، اما حداقل درصدی از احتمال موفقیت برای دولت ایجاد می کند. گرچه معلوم نیست دولت بتواند اعتماد از دست رفته ی حداقل بخشی از مردم را در پی اطلاع رسانی گنگ و قطره چکانی اش ترمیم کند یا خیر.

شترسواری دولا دولا بهترین توصیفی ست که می شود از رفتار دولت در این زمینه داشت و البته اهل سیاست نشان داده اند که این مدل شترسواری بر خلاف آن ضرب المثل معروف، در دنیای سیاست امکان پذیر است.


کد مطلب: 299912

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcjvhe88uqehhz.fsfu.html?299912

الف
  http://alef.ir