توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 223061
گزیده سرمقاله روزنامه های امروز
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲۸ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۰۷:۵۰
حسین شمسیان مطلبی را با عنوان«خواب یا خواب‌زده؟!»در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:
دغدغه‌ها و نگرانی‌ مردم درباره فرهنگ و موضوعات فرهنگی چیزی نیست که پنهان باشد و شرح و بسط زیادی مطالبه کند. متقابلا تکلیف نظام در حفظ باورهای فرهنگی و اعتقادی مردم و تلاش برای ارتقاء آن هم چیزی نیست که قابل انکار باشد. تکلیفی که افزون بر وجوب عقلانی و شرعی، به صراحت قانون‌اساسی و قوانین عادی برعهده مسئولین ذیربط نهاده شده آنها را به پاسخگویی در پیشگاه مردم و خداوند وا می‌دارد. تلاش برای رخنه در فرهنگ و اعتقادات مردم و تغییر باورهای آنان، تلاشی وسیع و همه‌جانبه و خطری بزرگ و نگران‌کننده است.

بر این اساس، یک مسئول فرهنگی به دلیل اهمیت اصل فرهنگ مکلف به تلاش شبانه‌روزی و خالصانه برای کار ایجابی و فرهنگ‌سازی از یک سو و صیانت و پاسداری از دست‌آوردهای فرهنگ کهن و ارزشمند اسلامی و ایرانی از دیگر سو است دو رسالت و تکلیفی که سهل‌انگاری در آن به هیچ روی پذیرفته نبوده و غفلت از هر بخش به زیان‌هایی جبران‌ناپذیر منتهی می‌شود.

حال اگر مرزبانان فرهنگ و اندیشه بجای تلاش و جهاد همه‌جانبه فرهنگی، درها را به روی کسانی که هیچ نسبتی با ایمان و عقیده ملت بزرگ ایران ندارند باز کنند و امکانات نظام را وسیله طرح و معرفی آنها قرار دهند، تکلیف چیست؟! آن هم با این توجیه عجیب و دلیل غیرمنطقی که آنها هم عصر و هم دوره ما هستند!«دو برداشت از شعر انقلاب وجود دارد که هیچکدام هم غلط نیست(!)... در تعریف اول شعری (شعر انقلاب است) که شاعرانش تعهد انقلابی دارند... در تفسیر دیگر، شعر انقلاب شعری است که در عصر انقلاب سروده شده است(!) مثل سبک هندی- شعر مشروطه... به این معنی که این ۳۵ سال برای خودش به یک دوره تاریخی در ایران زمین تبدیل شده و ما می‌توانیم به عنوان تاریخ ایران به آن نگاه کنیم...»

این سخنان که ناخودآگاه «هنر برای هنر» بدون توجه به ماهیت و مبانی ارزشی آن را تداعی می‌کند، سخنانی است که معاون محترم وزیر ارشاد در توجیه برگزاری «جشنواره شعر فجر انقلاب اسلامی» و زمینه‌سازی برای دعوت از رهزنان فرهنگ بیان کرده و با یکی دانستن ۲ برداشت کاملا متفاوت از شعر انقلاب، سعی در راضی نگه داشتن همه نموده است! براساس این نگاه، مهم نیست که شاعر چه سروده باشد و آبشخور فکری‌اش چه باشد! مهم اینست که شاعر از سال ۵۷ به بعد شعر گفته باشد! حالا هر شعری! موضوعی که دبیر جشنواره شعر فجر به محکمی بر آن تاکید می‌کند: «فرآورده‌های پس از انقلاب ۵۷ ( و نه انقلاب اسلامی!) تماما آثار انقلاب تلقی می‌شود و همه شاعران به نوعی شاعر انقلاب هستند»(!) دیگر عضو شورای سیاستگذاری جشنواره می‌گوید: «در جشنواره شعر فجر، از شعر به ما هو شعر تجلیل می‌شود»(!)

بخشی از این تفکر عجیب و غیر منطقی، ناشی از به کارگیری کسانی با سوابق مشعشع در دهه ۶۰ و همچنین دلدادگی به برخی احزاب منحله ‌برانداز در جایگاه سیاستگذار شعر فجر است تا جایگاه فرهنگ و هنر کشور را با رنگ و لعاب دموکراسی، به پائین‌ترین مرحله ممکن تنزل داده و جاده صاف‌کن اغراض سیاسی بشوند. صاحبان این اندیشه چه خوبست به این پرسش ساده اما مهم پاسخ دهند که با تعریف شما از شعر و شاعر انقلاب، تکلیف شاعری که در «عصر انقلاب» زندگی کرده و تمام قد علیه انقلاب مردم و ارزش‌های آن قلمفرسایی کرده و داد سخن در داده چیست!؟

آیا آنکه مقدسات و ارزش‌های مردم را در همین سال‌ها زیر سوال برده و شهید و جهاد و شهادت را تمسخر کرده و بدترین توهین‌ها را به مردم، به خاطر ایستادگی بر عهدشان با امام(ره) نثار کرده، باز هم شاعر انقلاب است و در جشنواره شما که قرار بوده جشنواره شعر فجر انقلاب اسلامی باشد جایی دارد!؟ اگر بگوئید نه خوشحال می‌شویم که هنوز دغدغه انقلاب و ارزشهای آن را دارید اما چگونه «نه» ناگفته‌اتان را باور کنیم وقتی در مصاحبه‌هایتان به هزار زبان چیز دیگری می‌گوئید!؟

وقتی صراحتا گفته می‌شود «(برای جشنواره شعر فجر) ۹۰ صدای دارای تشخص (۹۰ شاعر) بدون توجه به عقبه فکری انتخاب می‌شوند ...» و یا «میراث گذشته توقیف بسیاری از کتب بوده است و ما درخواست کردیم آمار این کتاب‌ها را بدهند تا رفع توقیف کنیم» جای تردیدی باقی نمی‌ماند که قرار است با بیت‌المال مسلمین و به کارگیری امکانات و ظرفیت‌های فرهنگی کشور، مجالی برای جولان و معرفی کسانی فراهم شود که سنخیتی با ارزش‌های انقلاب ندارند و این جای تأمل فراوان است. باز کردن دروازه‌های فکری و هنری کشور به روی دشمنان انقلاب و اجازه ورود افکار مسموم و منحرف و آلودن ذهن و روح مردم و به ویژه نسلی که بسیاری از گذشته‌ها را نمی‌داند و نمی‌شناسد، در خوشبینانه‌ترین فرض، غفلتی عظیم و خطایی جبران‌ناپذیر است گرچه می‌توان عناوین دیگری هم برای آن به کار برد که از آن می‌گذریم.

با اینکه بارها گفته شده، اما باز هم خالی از فایده نیست که به مدعیان اینگونه تفکرات یادآوری ‌شود که آزادی، در تمامی جوامع دارای ضابطه و شرایطی است و نمی‌توان به بهانه آزادی، کسانی را بر صدر نشاند که دشمن عقیده و ایمان مردمند و سپس تجاهل کرد که فلان شاعر سابقه خاص سیاسی ندارد! و حال آنکه جستجوی ساده در زندگی و اشعار او، جز پلشتی و پلیدی، چیزی به ما نشان نمی‌دهد! هنوز یک ماه نشده که رهبر معظم انقلاب در سخنرانی نوروزی خود در حرم مطهر رضوی(ع) ضمن یادآوری اینکه ایمان و باورهای مردم هدف و آماج تخریب دشمنان است، مسئولین را به مراقبت از رخنه بسیار خطرناک فرهنگی و حساسیت آنها نسبت به این موضوع دعوت کردند و یادآور شدند که این حساسیت، هیچ منافاتی با آزادی ندارد و آزادی غیر از ولنگاری است. ایشان با بیان تمثیلی قابل فهم برای همه فرمودند: «همچنان که اگر ببینیم هروئین و دیگر مواد بدبخت‌کننده خانواده‌ها را کسی بخواهد توزیع کند، نمی‌شود بی‌تفاوت نشست، اینکه ببینیم، کسانی با استفاده از هنر، با استفاده از بیان، با استفاده از ابزار‌های گوناگون با استفاده از پول راه مردم را بزنند، ایمان مردم را مورد تهاجم قرار بدهند، در فرهنگ اسلامی و انقلابی مردم رخنه ایجاد کنند، ما بنشینیم تماشا بکنیم و بگوئیم که آزادی است، این جور آزادی در هیچ جای دنیا نیست در هیچ جا...»

متاسفانه به جای آنکه خیل عظیم و میلیونی نسل جوان مومن و پرشور کشور، با برپایی جشنواره‌های فاخر و ارزشی و به کارگیری بهترین شیوه‌های فرهنگی، سردمدار و میدان‌دار هنر و فرهنگ ایران‌اسلامی بشوند، عده‌ای تلاش دارند با نبش قبر رانده‌شدگان مردم از استخوان پوسیده آنها، برای چشم خود سرمه دست و پا کنند و کاری کنند که توده مومن و خدا‌جوی مردم و علما و دانشمندان نسبت به سیاست‌های فرهنگی آنها نگران و خدای‌ نخواسته ناامید شوند، همانگونه که جمع‌ کثیری از اساتید حوزه‌های علمیه کشور، در روزهای گذشته با ابراز نگرانی از برخی سیاست‌های فرهنگی، از رهبر معظم انقلاب استمداد طلبیدند. نگرانی‌هایی که پیش از این بارها و بارها مشفقانه از سوی کیهان مطرح شده بود و البته آن‌کس که نخواهد از خواب برخیزد...

دکتر رضا واعظی در مطلبی با عنوان«نگاهي استراتژيک به سفري استاني»چاپ شده در ستون یادداشت روز،روزنامه خراسان اینطور نوشت:
سومين سفر استاني رئيس جمهور و اعضاي دولت يازدهم در استان سيستان و بلوچستان در حال انجام است. سفرهاي اول و دوم هم به استان هاي هرمزگان و خوزستان صورت گرفت ؛ صرف نظر از وظيفه ملي دولت ها در توجه ويژه به مناطق کمتر توسعه يافته و نتايج و برکاتي که سفرهاي رييس دولت يازدهم به استان هاي مختلف کشور به دنبال دارد، به نظر مي رسد علاوه براين مزايا و نتايج بسيار خوب در عرصه هاي ملي و تقويت همبستگي بين اقوام مختلف کشور ،اين سفرهاي استاني و داخلي تاثيرات مهمي هم در عرصه منطقه اي به صورت مستقيم و غير مستقيم دارد.

به نظر مي رسد درانتخاب استان هاي يادشده نيز، اين موضوعات لحاظ شده است زيرا انتخاب اين استان ها از جمله نقاطي است که از ديرباز مورد طمع و توطئه دشمنان ملت ايران و عناصر منطقه اي آنها بوده است. مثلث موساد ، سيا و رياض حداقل در بيش از يک دهه گذشته تمرکز ويژه بر مناطق مرزي ايران گذاشته اند تا با ناامن کردن مناطقي از ايران، جمهوري اسلامي ايران را تهديد و درگير نمايند تا به خيال خودشان ازنقش ايران در مسائل منطقه و بين المللي کاسته شود. بنابراين از منظر مسائل بين المللي و منطقه اي سفرهاي استاني رييس جمهور از جمله به استان سيستان و بلوچستان که از بروز آخرين رويداد امنيتي آن، زمان زيادي نگذشته، مهم به نظرمي رسد.

اين سفر ها به‌ويژه به استان سيستان و بلوچستان بخش زيادي از توطئه تدارک ديده شد از سوي محور سيا، موساد و رياض را براي نا امن کردن مرزهاي شرقي کشور و راه آندازي منازعه مذهبي و قومي خنثي خواهد کرد؛ خصوصا اينکه در سفر اخير دولت به مسائل مذهبي و قومي توجه بيشتري شده است و استقبال طيف هاي مختلف استان نيز از بي اثر بودن اقدامات عناصرو گروهک هاي وابسته در منطقه حکايت دارد. بنابراين جداي از اهميت اين سفرها در بعد اقتصادي و توسعه ، نتيجه عيني آن کاهش بسترهاي تنش داخلي است و به دنبال آن افزايش دامنه امنيت در سراسر کشور ، انرژي کافي را براي پرداختن به تحقق وعده هاي داده شده دولت و اجراي فاز دوم يارانه ها فراهم مي کند.

موضوع تاثيرات منطقه اي و بين المللي سفرهاي استاني يادشده هم کم نخواهد بود. فضاي پيراموني کشورمان در شرايط بسيار حساسي قرار گرفته است .در سوريه اگرچه تحولات ميداني به نفع دولت بشار اسد و محور مقاومت است ، اما در اين کشور قراراست انتخابات رياست جمهوري برگزار شود ؛ همين امر تحولات سوريه را جدي تر از گذشته کرده تاجايي که هم آمريکا و هم برخي از کشورهاي منطقه به دنبال اجراي سناريوهايي چه در حوزه نظامي ، سياسي و يا بين المللي هستند تا شايد بتوانند با آخرين تلاشها ، نتيجه اي بدست آورند؛ اقدام فرانسه براي تحت تاثير گذاشتن اعضاي شوراي امنيت از طريق انتشار تصاويري از تحولات سوريه ، مجهز کردن نيروهاي معارض و تکفيري به سلاحهاي مدرن از سوي آمريکا و برخي از کشورهاي منطقه و درگير شدن روسيه در موضوع اوکراين مؤلفه هايي هستند که مسائل سوريه را بسيار حساس کرده است.

عراق نير شرايط مشابهي پيدا کرده است . دولت مرکزي عراق در حالي خود رابراي برگزاري انتخابات پارلماني اين کشور در روزهاي پاياني ارديبهشت آماده مي کند که چالشهاي جدي با مناطق هم مرز با عربستان، اردن و سوريه دارد و از اختلافاتش با کردها در شمال هم کاسته نشده است ضمن اينکه گروه‌هاي کرد در شمال هم دچار اختلافات دروني هستند. بنابراين عراق نيز روزهاي سرنوشت سازي را در پيش دارد و به شدت نيازمند کمک هاي فکري و همراهي دوستان خويش است.

آن سوي محور مقاومت هم در لبنان با مسائل مهمي روبه‌رواست ؛ اگرچه شرايط مقاومت در مقايسه با سالهاي گذشته بسيار بهتر و قدرتمند تر است ولي آنگونه که رهبر حزب ا... در مصاحبه با روزنامه السفير عنوان کرد اين گروه با سه چالش اساسي مواجه است. يکي موضوعات داخلي لبنان است، ديگري مسئله رژيم صهيونيستي و مسئله سوم تکفيري‌هاي رها شده از سوي غرب در منطقه است.وضعيت همسايه هاي شرقي مان هم بهتر از غربي ها نيست . پاکستان آبستن بحران‌هاي جدي است و افغانستان به رغم برگزاري انتخابات رياست جمهوري، همچنان مسائل امنيتي بسياري دارد که براي ايران هم بسيار مهم است.

حتي در سواحل جنوبي خليج فارس احتمال بروز اتفاقات مهمي وجود دارد. درکنار مسائل مربوط به بحرين ، به نظر مي رسد اتفاقات به‌وجود آمده در درون خاندان سعودي اين کشوررا با تحولات جدي و اختلافات دروني مواجه خواهد کرد ؛تغييراتي به‌وجود آمده در رده هاي بالا از جمله در تعيين جانشين براي وليعهد و انتخاب فردي غير از خاندان آل سعود براي مهم ترين پست امنيتي اين کشور و چنگ و دندان نشان دادن شاهزاد گان براي يکديگر نشان از حوادث و رويداهاي مهمي در آينده است .

بنابراين؛ اين مسائل پيرامون کشور را چنانچه در کنار مذاکرات مهم هسته اي و روابط بين ايران و آمريکا قرار دهيم، مي توان نتيجه گرفت که تدبير دولت تدبير براي کاهش زمينه تنش هاي داخلي که در انتخاب سفرهاي استاني هم لحاظ شده ، از اهميت ويژه اي برخوردار است و دولت را براي توجه دقيق تر به مسائل منطقه اي و بين المللي و تأمين منافع ملي آمادتر مي نمايند مشروط به اينکه منافع ملي با وسواس بيشتري تعيين شود.

روزنامه رسالت را میخوانید که مطلبی را با عنوان«مديران به حال و هواي دوران جهاد بازگردند»درستون سرمقاله خود به قلم مرتضی طلایی به چاپ رساند:
نامگذاري سال ۹۳ به نام «اقتصاد، فرهنگ، با عزم ملي و مديريت جهادي» را مي توان طليعه اي بر آغاز دوره اي جديد در مديريت کلان نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران دانست. طليعه اي که دلالت بر يک نوزايي گفتماني و روش شناسانه براي تسهيل در نيل به اهداف کلان انقلاب اسلامي دارد. در سال هاي پس از انقلاب، به علت حجم بالاي توطئه هاي خارجي و داخلي و جنگ تحميلي، نيروهاي انقلابي صرفاً دلمشغول نبردهاي سرنوشت ساز و مجاهدت هايي در ميدان نبرد مستقيم با دشمن بودند و طبعاً فرصتي براي تدبر و تعمق در مقولات کلان و شيوه هاي حکومت داري بر اساس تعاليم اسلام و فهم نسبت اين شيوه ها با تحولات دوران جديد نبود.‏ پس از پايان جنگ، با شروع دوران سازندگي، اين مقولات در ذهن متصديان امر و نبردهاي انقلابي تبديل به «مسئله» شد.

حل اين مسئله مي توانست با استفاده از همان فرهنگ و روحيه دوران دفاع مقدس سامان يابد و با استفاده از فضاي مؤثري که در دوران دفاع مقدس براي رشد ارزش هاي انقلابي فراهم شده بود، بستر حاکميتي يک تحول عظيم در حوزه اقتصاد و مديريت پديد آيد، ليکن متأسفانه براي مديريت اين دوران جديد، به الگوهايي پناه برده شد که نه تنها قرابت ذاتي اي با اقتصاد ملي نداشته، بلکه به علت وارداتي بودن و عدم بررسي دقيق براي کاربست آنان در حوزه اجتماعي، شاهد شکل گيري بحران هايي بوديم که تأثيرات عميقي را بر ساختار اقتصاد کشور نهاد. غفلت از مفهوم «مديريت جهادي» درسال هاي پس از جنگ، فرصت هايي را از دسترس جامعه و نظام اسلامي دور کرد که اثرات آن سال هاست که به چشم مي خورد.

اين امر البته به معناي ناديده گرفتن دستاوردهاي ارزشمند دولت وقت و نظام در بازسازي ويرانه هاي به جاي مانده از جنگ نيست بلکه صرفاً آسيب شناسي اي کلان از روندهايي است که در حوزه اقتصاد هيچ گاه جواب نداده است.‏در حوزه فرهنگ نيز همين غفلت، رخ عيان کرد که امتداد آن تا امروز هم ادامه دارد. در سال هايي برخي در اين مملکت در پي توسعه شتابان و بدون پشتوانه فرهنگي بودند و بي توجه به بستر فرهنگي اي که براي توسعه و پيشرفت مد نظر است، قصد اعمال الگوهايي از پيش تعيين شده را براي کشور داشتند که باتوجه به بيگانگي اي که شرح آن رفت، مطلقاً شکست خورد. در چند سال گذشته اما، ما با پديده اي شگفت انگيز مواجه بوديم که توأمان با اعمال سياست هايي غلط در حوزه اقتصاد و فرهنگ، وضعيت خاصي را به بار آورد.‏

اقتصاد را نه با ميل شخصي مي توان اداره کرد نه با تصميم هاي خلق الساعه و فرهنگ را نه مي توان به مسلخ «نگاه پروژه اي» برد و نه به آن به مثابه بستري براي تنعم و بهره برداري هاي خاص نگريست، اما متأسفانه هر دوي اين مقولات تلخ در سال هاي گذشته رخ عيان کرد و نتيجه آن متضرر شدن کشور در همه ابعاد بود. با مد نظر قرار دادن اين آسيب شناسي است که مي توان ضرورت نامگذاري امسال را درک کرد. في الواقع رهبر حکيم انقلاب اسلامي عطف به وجود آسيب هايي که در حوزه اقتصاد ملي و فرهنگ کشور وجود دارد، خواستار رفع آنها با «عزم ملي و مديريت جهادي» شده اند. ابعاد اين نابساماني ها متأسفانه گسترده است و رفع آنها «عزم ملي» مي طلبد. اين عزم ملي اما نه فقط در سخن و نظر، بلکه بايد در عرصه عمل جامه تحقق به خود بپوشد و اين تحقق با «مديريت جهادي» ممکن است.

مديريت جهادي عرصه اي را مي گشايد که طي آن مي توان به تحقق بهبود شرايط فعلي اميد داشت. بديهي است که رفع هر نابساماني اي مستلزم يک «نقشه جامع» است. مدل اجرايي اين نقشه جامع را براي اقتصاد و فرهنگ، مي توان مديريت جهادي دانست. تلفيق «علم و عمل» همان چيزي است که در دوران دفاع مقدس به احسن وجه، خود را نشان داد و برکات خود را عيان کرد.‏همه مي دانيم در آن دوران، بسيج و سپاه پاسد‌اران چگونه اد‌اره مي ‌شد.‌

الگوي مد‌يريتي نابي که بسيج و سپاه د‌ر د‌وران جنگ داشتند پاسخي به اين سئوال است که آيا مد‌يريت متمرکز راه حل است يا مد‌يريت غير متمرکز؟ و آيا موفقيت آن د‌ر گرو مد‌يريت متمرکز بود‌ه يا نامتمرکز؟ در دوران جنگ، ما کاملاً از مد‌يريت کهکشاني بهره ‌گرفتيم تا مد‌يريت زنجيره اي. يعني بر خلاف مد‌يريت کشوري که کماکان از مد‌يريت مرکز پيراموني و زنجيره‌اي بهره و يا به ‌عبارتي رنج مي‌ برد، د‌ر د‌فاع ‌مقد‌س از مد‌يريت کهکشاني استفاد‌ه مي ‌کرد‌يم و اين باعث شد‌ که يک هويت ملي ريشه‌ د‌اري احيا شود‌ و يک د‌ولت - ملت‌ سازي‌ نوظهور و متناسب با انقلاب اسلامي شکل بگيرد‌‏‎.‎

نمونه بارز اين امر، مديريت سلايق سياسي در دوران دفاع مقدس بود. همه مي دانيم در آن دوره سلايق سياسي متفاوتي وجود داشت اما در برابر دشمنان، همه مجاهدان راه حقيقت، سلايق خود را کنار گذاشتند و صرفاً به مقابله با دشمن مي انديشيدند. ‏اين امر مي تواند درسي براي امروز ما نيز باشد و همه ما اعم از دولتمردان، قواي مختلف و همکاران محترم بنده در شوراي شهر بدانيم که تکليف عقيدتي ما در اين برهه حساس کنار نهادن اختلافات مصداقي سياسي و اشتراک مساعي در جهت تحقق سياست هاي نظام و حقوق مردم است.‏
امروز در اين عرصه پر خطر پيش رو، آنچه که حيات معنوي و مباني زيست ديني در پرتو نظام اسلامي را تبيين و تضمين مي کند، عمل به همين متد و روش است. روشي که طي آن کار فرهنگي و فعاليت اقتصادي به مثابه يک «جهاد في سبيل الله» ديده شود و فضايي فراتر از مقولات مرسوم اداري براي آن ترسيم شود. اين چنين مي توان به شکل گيري اقتصاد و فرهنگي در تراز انقلاب اسلامي ايران اميد بست.‏

از طرف ديگر نگراني بنده و بسياري از همفکران فرهنگي و سياسي اين است که فضاي قابل انتقاد در فعاليت هاي فرهنگي و اقتصادي امروز کشور، دستخوش شعارزدگي ناشي از کج سليقگي و سوء برداشت شود. کساني بدون هيچ اقدام علمي و صرفاً به صورت ظاهري طي سال هاي گذشته منويات رهبري را در جامعه با رويکرد تبليغاتي براي سرپوش گذاشتن به ضعف ها و کاستي هاي خود از طريق همين بنرها و ايجاد ستادهاي غير ضرور و بدون نگاه کارشناسي دنبال کرده و نه تنها از دغدغه هاي معظم له نکاسته اند، بلکه ضمن ايجاد بار منفي مسئوليت اجتماعي بر شانه متوليان واقعي همانند ايجاد ساختارهاي موازي و غير تخصصي وارد حوزه نرم و پر اهميت فرهنگ شده و با انواع نگاه هاي مهندسي همانند علوم تجربي و رياضي تلاش کرده اند که جامعه را خط کشي کنند و با اقدامات خود سرمايه هاي اجتماعي همچون اعتماد، نشاط، مشارکت و مسئوليت اجتماعي را به شدت پايين بياورند.‏

در يک جمله مي خواهم عرض کنم با همان فرهنگ حاکم بر جامعه و جبهه ها که برگرفته از آموزه هاي ديني، ملي و انقلابي ملت عزيز ايران بود و با همان عزم ملي که نماد عيني آن مشارکت آحاد جامعه از زن و مرد، روستايي و شهري، پير و جوان در دوران دفاع مقدس بود و با همان مديريت جهادي که نماد آن مديريت فرماندهان جنگ بود، به عنوان شاخص هاي روشن و قابل عرضه مي توان کليت مسائل اقتصادي، سياسي، اجتماعي امروز و فرداي ايران اسلامي را حل نمود.‏ بايد گفت که مردم عزيز ما همان مردم سال هاي جهاد هستند و اين مسئولين و مديران ما هستند که بايد حال و هواي آن روزها را در خود زنده کنند و به آن روزها بازگردند.‏

سیدعابدین نورالدینی ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز را به مطلبی با عنوان«حرف‌های مگو!»اختصاص داد که در زیر مطالعه میکنید:
آقای عراقچی هم گفته‌اند و هم می‌دانند و هم اینک مردم می‌دانند که حق غنی‌سازی ایران در توافق ژنو به‌رسمیت شناخته نشده است. فایل صوتی منتشرشده از آقای عراقچی که ایشان در آن صراحتا گفته‌اند آقای رئیس‌جمهور در نامه به رهبر انقلاب درباره رسمیت یافتن حق غنی‌سازی در توافق ژنو دچار اشتباه شده است، به گونه‌ای است که نه قابل تحریف است و نه قابل انکار! آقای عراقچی که ما ایشان را یک دیپلمات متعهد می‌دانیم اما دیروز در اقدامی اشتباه اظهارات خودشان را تکذیب کرده و اتهاماتی را نیز علیه منتقدان مطرح کردند.

آقای عراقچی ۳ بهمن سال گذشته این اظهارات را در مدرسه معصومیه مطرح کردند. فایل صوتی و تصویری صحبت‌های آقای عراقچی وجود دارد. همان زمان در محافل گوناگون این اعتراف آقای عراقچی مطرح شد. حتی در مناظره‌ها هم این اعتراف آقای عراقچی مورد استناد منتقدان توافق ژنو قرار گرفت. البته «وطن‌امروز» حداقل ۲ جلسه دیگر را نیز می‌تواند برای آقای عراقچی آدرس بدهد که ایشان چنین اظهارنظری داشته‌اند اما اکنون که آقای عراقچی باب یک بحث را باز کرده و درباره آن موضع گرفته‌اند فضا برای طرح چند موضوع با ایشان مساعد و مناسب است.

آقای عراقچی در تکذیبیه خود گفته‌اند انتشار فایل اظهارات ایشان، بازی با منافع ملی و در راستای اهداف بیگانگان و دشمنان نظام است و نباید منافع ملی کشور و احقاق حقوق هسته‌ای ملت بزرگ ایران را قربانی اهداف کوتاه‌مدت سیاسی کرد.خب! ضمن حفظ احترام این دیپلمات متعهد باید درباره این مواضع ایشان چند نکته یادآوری شود.

۱ـ جناب آقای عراقچی! مثل روز روشن است و خود شما هم می‌دانید که توافق ژنو حفره‌های خطرناکی دارد. ما معتقدیم این توافق ژنو است که منافع ملی را به خطر انداخته است. ما بر این باوریم تیم مذاکره‌کننده از فرصتی که نظام برای مصالحه هسته‌ای فراهم کرده بود نه تنها نتوانسته است استفاده لازم را ببرد بلکه شرایط نگران‌کننده‌ای را درباره حقوق هسته‌ای ملت ایجاد کرده است. ما رفتار دولت در موضوع مذاکرات را نادرست می‌دانیم. دولت نه تنها از ظرفیت منتقدان برای میز مذاکرات استفاده نمی‌کند که شمشیر خود را برای منتقدان کشیده است! توقیف می‌کند، به دادگاه می‌کشاند و القاب و اتهامات سنگینی را در عالی‌ترین سطح علیه منتقدان مطرح می‌کند. چرا نباید درباره توافق ژنو پرسشگری کرد؟

۲ـ جناب آقای عراقچی! رسانه‌های حامی توافق ژنو در توضیح روند مذاکرات و مفاد توافق به مردم دروغ می‌گویند! چرا؟ چرا به مردم نمی‌گویند هنوز نتوانسته‌اید حتی یک دلار از اموال آزاد‌شده را به درون کشور بیاورید؟ چرا به مردم نمی‌گویند پول در حساب‌های سوییس است اما آمریکا اجازه نمی‌دهد به ایران منتقل شود؟ کار به جایی رسیده مراجع تقلید نیز نسبت به خلاف‌گویی درباره بازگشت این اموال علنا تذکر می‌دهند. چرا نمی‌گویند تا الان نصف ذخیره اورانیوم ۲۰ درصد ایران از بین رفته ولی در ازای این ذخیره غیر‌قابل ارزشگذاری، هنوز چیزی عاید کشور نشده است؟ لابد خلاف امنیت ملی است! چرا نباید مردم مطلع شوند که خطر تغییر ماهیت رآکتور اراک مطرح است؟ اگر قرار است کارکردهایی نظیر تحقیقات، تولید پلوتونیوم و تولید رادیودارو از رآکتور اراک حذف شود، آیا نباید مردم باخبر شوند؟ مگر شما نگفته بودید «رآکتور اراک خط قرمز است؟» چرا درباره تعهدات فراقانونی ایران که در توافق ژنو آمده صحبتی نمی‌شود؟ چرا به مردم نمی‌گویند با توافق ژنو حقوق مصرح ایران در NPT حداقل برای دو دهه از بین می‌رود؟

چرا گفته نمی‌شود اجرای رضایت‌بخش قطعنامه‌های شورای امنیت پیش‌شرط توافق جامع است؟ چرا حامیان مفاد توافق ژنو نمی‌گویند گام میانی به قطعنامه‌های شورای امنیت علیه ایران اعتبار می‌دهد؟ چرا این موضوع را برای مردم شفاف نمی‌کنید که بالاخره در مذاکرات ۱۹ و ۲۰ فروردین در وین درباره موشک‌های بالستیک بحث شد یا خیر؟ وندی شرمن تاکید کرده است نه تنها موشک‌های بالستیک بلکه درباره همه نگرانی‌های آمریکا بحث شده است.آقای عراقچی! اگر بحث شده چرا نمی‌گویید و اگر بحثی نشده چرا تکذیب نمی‌کنید؟! ما می‌دانیم واقعیت چیست اما می‌گوییم آمریکا دروغ می‌گوید.

۳ـ آقای عراقچی! همراهی با دشمنان را باید آنجایی جست که نتانیاهو گفت: «اگر جلوی برنامه هسته‌ای ایران گرفته نشود جمهوری اسلامی به مرز جاودانگی می‌رسد!» همراهی با دشمن را باید اینجا جست. برای فهم گزاره «همراهی با دشمن» باید به تاثیر توافق ژنو بر آرایش سیاسی در کشور توجه کرد. اکنون کاملا مشهود شده که مخالفان داخلی نظام به بهانه دفاع از توافق ژنو درحال پیاده‌سازی برنامه‌های خود هستند.

آقای عراقچی خوب می‌دانند «بزک‌کردن آمریکا» یعنی چه! به بهانه دفاع از توافق ژنو هر روز در حال سفیدکردن اوباما هستند! آقای عراقچی تیتر «آمریکا آرزوهای مردم ایران را محقق کرد» همراهی با دشمن است! به بهانه توافقنامه ژنو دارند ادعاهای حقوق بشری غرب در دفاع از عوامل فتنه را چاق می‌کنند. امروز دلسوزان نظام حقیقتا نگران شده‌اند! امروز مخالفان جمهوری اسلامی به عنوان حامی نظام و سینه‌چاکان نظام به عنوان ناقضان امنیت ملی القا و توقیف و دادگاهی می‌شوند. این توافق ژنو بوده که توانسته اینطور معجزه کند! این خلاف امنیت ملی است. جناب آقای عراقچی! جنابعالی که یک دیپلمات متعهد هستید بهتر می‌دانید «سرخورده‌کردن جوانان انقلابی» یعنی چه! اکنون همه می‌دانند و می‌بینند که این تنها رسانه‌های حامی فتنه هستند که از توافق ژنو دفاع می‌کنند.

این موضوع برای شما قابل تامل نیست؟ در ژنو چه شده؟! چرا اصرار دارید خود را در آنچه ۳ آذر ۱۳۹۲ در ژنو اتفاق افتاد؛ شریک کنید در حالی که ما می‌دانیم شما کاره‌ای نبوده‌اید! و بالاخره اینکه متاسفانه اعتماد عمومی نسبت به تیم مذاکره‌کننده در حال مخدوش شدن است. روایت‌های متناقض از مذاکرات یکی از عوامل این خدشه است. باید اعتماد مردم را به‌دست آورد. البته نه با پرخاشگری نسبت به منتقدان و پرسشگران بلکه با صداقت، شفاف‌سازی و نشان‌دادن «غیرت خود نسبت به حقوق ملت».

مطلبی که آذر مهاجر در ستون زاویه دید روزنامه جام جم با عنوان«تبلیغ،مخاطب جذب میکند»به چاپ رساند به شرح زیر است:
در یک فضای رقابتی، صرفا تولید محصول باکیفیت و عرضه در زمان مناسب برای موفقیت کافی نیست بلکه به موازات این دو حتما و لزوما باید تبلیغات مورد توجه قرار بگیرد. تحقیقاتی که درباره تاثیر تبلیغات صورت گرفته و حتی افسانه‌هایی که درباره تبلیغات وجود دارد، هر تردیدی درباره تبلیغ را زیرسوال می‌برد، اما تلویزیون ما تقریبا از تاثیر تبلیغات برای خودش بهره چندانی نمی‌برد و از فرصت‌ها و امکاناتی که در اختیار دارد برای تبلیغ محصولاتش کمترین استفاده را می‌کند.

البته روزهای آخر سال گذشته شبکه‌های مختلف برنامه‌هایی را که برای نوروز تدارک دیده بودند با شور و هیجان تبلیغ می‌کردند، اما این مساله به روزهای آخر هر سال خلاصه می‌شود و کمتر در طول سال ادامه می‌یابد.در این که تلویزیون در ایام نوروز دستش از همیشه پرتر است و برنامه‌های زیادی دارد و می‌تواند آنها را تبلیغ کند، شکی نیست، اما در ایام دیگر سال هم تلویزیون آن‌قدر برنامه‌های دیدنی دارد که بخواهد با شور و هیجان آنها را به مردم معرفی کند؛ برنامه‌هایی که گاه در سکوت خبری پخش می‌شوند و گاه بعد از چند قسمت یا در زمان بازپخش، به مدد تبلیغات شفاهی و میدانی این شانس را پیدامی‌کنند که از سوی تعداد بیشتری از مخاطبان دیده شوند. مستندهای تلویزیونی، برنامه‌های ترکیبی و برنامه‌های چالشی در حوزه مسائل اجتماعی و اقتصادی از این دست برنامه‌های تلویزیونی هستند که همیشه مورد کم‌لطفی تبلیغاتی قرار می‌گیرند.

ضمن این‌که تبلیغ کردن، چندان به حجم و کیفیت تولید منوط نیست و یک فعالیت مستقل محسوب می‌شود که در موازات تولید و عرضه انجام گیرد و نقش مکمل را دارد. با این همه می‌دانیم که هر برنامه‌ای در تلویزیون دست کم چند بخش دیدنی و تاثیرگذار دارد، کافی است همین نماها در قالب یک گرافیک خلاقانه، با حضور یک مجری خوب یا با صدای یک گوینده خوش‌ذوق به مخاطبان ارائه شود و در این ارائه، نقش تاثیرگذار موسیقی و کلمات مهیج هم مدنظر قرار بگیرد تا تاثیر ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین شیوه تبلیغات را شاهد باشیم.

با توجه به نکات مطرح شده، لازم است بخشی از بودجه هر شبکه، توان و اندیشه برنامه‌سازان در خدمت تبلیغات قرار بگیرد و ساخت آنونس‌های تبلیغاتی با جدیت بیشتری دنبال شود. شاید در آغاز لازم باشد برنامه‌سازان تلویزیون از مشاوره متخصصان حوزه بازاریابی و تبلیغات بهره بگیرند و با تعدادی از متخصصان این حوزه در شبکه‌های مختلف، برنامه‌سازان را برای تولید برنامه‌های تبلیغاتی، میان برنامه و آنونس‌های معرفی برنامه یاری دهند تا فعالیت شبکه‌های تلویزیونی تکمیل شود.به هر طریق ایجاد یک بخش تبلیغاتی در هر شبکه‌ای در کنار گروه‌های تولید برنامه ضروری به نظر می‌رسد.

روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله این هفته خود با عنوان«تحلیل سیاسی هفته»مطلبی زیر را به چاپ رساند:

روزهاي پاياني فروردين همه ساله يادآور رشادت‌هاي غيورمردان ارتش جمهوري اسلامي ايران و روز حماسه‌آفريني‌هاي آنان است. اين روز، يادآورنده فرمان تاريخي امام خميني(ره) در تقويت ارتش و پيوند آن با ملت و انقلاب مي‌باشد و شايد هيچكس به اندازه معمار بزرگ انقلاب اسلامي، ارتش را در مسير تحول و خدمت به دين و ملت هدايت نكرد و اهميت و منزلت آنرا نشناخت.

ايشان درست در همان روزهاي پيروزي انقلاب كه جو سنگيني از سوي برخي گروهكهاي ضدانقلاب و افراد كوته‌بين و ساده‌انديش درباره ارتش ايجاد شده و شعار "انحلال ارتش" بر سر زبانها افتاده بود، در پيامي خطاب به ملت ايران، روز ۲۹ فروردين را "روز ارتش" اعلام كردند تا به اين شعار انحرافي پايان داده و اعلام نمايند ارتش، جزيي جدانشدني از اين كشور و ملت است.

از اين رو ديديم كه ارتش در طول اين سالها و در كوره داغ جنگ تحميلي آبديده‌تر شد و به نيرويي تبديل گرديد كه به رشادت و كمال و توانايي دست يافته و مانع از هرگونه تجاوز احتمالي دشمن به اين مرز و بوم است.امروز ارتش جمهوري اسلامي ايران در مسير خدمت خالصانه به ملت و صيانت از استقلال و تماميت ارضي ايران تبديل به قدرتي بزرگ در ميان ارتشهاي منطقه شده و با روحيه خودباوري، خودكفايي و اعتماد به نفس، هراس در دل دشمنان انقلاب انداخته است.

امروز ارتش جمهوري اسلامي ايران بخوبي مي‌داند كه بايد با افزايش قدرت بازدارندگي خود به حصن حصين انقلاب تبديل شود و به پشتوانه حماسه‌هاي ديروز، قدرتمندي امروز را بيافريند، به گونه‌اي كه دشمنان انقلاب هرگز به فكر تعدي و تجاوز به ميهن اسلامي نيفتند.

در اين روزها علاوه بر بوي بهار، عطر ميلاد خجسته بانوي بزرگ عالم خلقت و هديه آسماني خداوند سبحان به بشريت، دردانه نبوت، كوثر ولايت و مايه فخر كائنات، حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا عليهاالسلام به مشام مي‌رسد. به يمن ولادت چنين بانوي مجلله‌اي كه روز بيستم جمادي‌الثاني، روز مادر و روز بزرگداشت زن نامگذاري شده است تا سيره و فضائل ايشان سرمشق زندگي مسلمانان باشد و هويت از دست رفته زنان در اين عصر غفلت زده به آنان بازگردد و كرامت لگدكوب شده آنان احيا شود.در هفته جاري كار ثبت نام از متقاضيان دريافت مرحله دوم هدفمندي يارانه‌ها ادامه يافت و كم‌كم مردم و دولت خود را براي اجراي يك جراحي بزرگ ديگر اقتصادي آماده مي‌كنند.

قطعا اگر دولت گذشته در اجراي مرحله اول هدفمندي يارانه‌ها درست عمل مي‌كرد و به جاي توزيع پول ميان همه مردم اقدام به بازسازي زيرساخت‌هاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي مي‌كرد و يارانه‌ها را در مسير توليد، آباداني، ايجاد اشتغال و رفع معضلات اساسي جامعه هزينه مي‌كرد و از همه مهمتر، از شعار پراكني و عوامفريبي فاصله مي‌گرفت، امروز اجراي مرحله دوم اين زايمان بزرگ اقتصادي با مشكل همراه نبود. ولي به هر حال آنچه بايد صورت بپذيرد، رها شدن دولت از فشار پرداخت يارانه‌هاي بي‌هدف و هدفمند كردن آنها در مسير رفاه عمومي جامعه است كه وفاق دولت و ملت را مي‌طلبد.

سفر رئيس‌جمهور به استان سيستان و بلوچستان از رويدادهاي هفته جاري بود. اين استان پهناور و مرزي به لحاظ موقعيت مهم و منحصر به فرد و با بيش از ۱۱۰۰ كيلومتر مرز مشترك با كشورهاي پاكستان و افغانستان از اهميت ويژه‌اي براي كشور برخوردار است ضمن اينكه استاني غني با ظرفيت‌هاي فراوان براي پيشرفت، با مشكلات اقتصادي، اجتماعي، بهداشت و فرهنگي روبروست كه چشم‌انداز رشد و توسعه آنرا با مشكلاتي مواجه كرده است. از اين رو به لحاظ ويژگي اين استان، رئيس‌جمهور منتخب در نخستين سفر سال و به منظور ايجاد فضاي مناسب جهت برون رفتن از شرايط كنوني و تغيير و تحول در آن به استان سيستان و بلوچستان سفر كرد تا با اجراي برنامه‌هاي پيش‌بيني شده دولت و كوشش مضاعف مسئولان و با روحيه صبور و كوشاي مردم، فصلي نو در جهت شكوفايي استان رقم زده شود.

اين هفته، در مسائل خارجي، سوريه و اوكراين، به عنوان دو موضوع حساس و مهم، در مركز توجه رسانه‌هاي خبري بودند. در سوريه، پيشروي‌هاي پي در پي و مستمر ارتش در قلع و قمع گروههاي تكفيري و شورشيان مسلح در حالي ادامه يافت كه حكومت سوريه، گردنه بحران را پشت سر گذاشته و به پيروزي نهايي نزديك مي‌شود. اين نكته‌اي است كه هم دوستان و هم دشمنان حكومت سوريه به آن تاكيد دارند.سيد حسن نصرالله، دبيركل حزب‌الله لبنان در اين باره گفت كه حكومت سوريه از خطر سقوط عبور كرده و بشار اسد، رئيس‌جمهور اين كشور ابتكار عمل را در دست دارد. منابع غربي و محافل وابسته به مجموعه ضدسوري نيز به غلبه دمشق بر بحران سه و نيم ساله اذعان كرده و اعتراف نموده‌اند بشار اسد از اقبال عمومي در ميان مردم سوريه برخوردار است و در صورت برگزاري انتخابات و شركت اسد در آن، پيروزي وي قطعي است.

در مقابل، جبهه مخالف و حاميان خارجي آنها به شدت در وضعيت وخيمي قرار دارند و روز به روز درمانده‌تر مي‌شوند. شورشيان داخلي اكنون روحيه خود را از دست داده‌اند و اين مسئله را مي‌توان از عقب‌نشيني‌هاي پي در پي و سريع آنها از مواضع‌شان پي برد. حاميان خارجي اين شورشيان نيز به شدت دچار ياس و آشفتگي شده‌اند.آمريكا كه به نيابت از رژيم صهيونيستي مي‌كوشيد به هر طريق ممكن زمينه سقوط حكومت سوريه را فراهم سازد و حتي بحث حمله نظامي را دنبال مي‌كرد اكنون سخني براي گفتن ندارد و براي دور ماندن از تبعات شكست سعي مي‌كند به مسئله سوريه كمتر بپردازد اما ساير شركاي آمريكا در جبهه ضدسوري، شرايطشان بدتر از اين است. شكست و ناكامي در سوريه نه تنها روابط ميان كشورهاي عرب ضدسوريه را به شدت به بحران كشانده، در داخل اين كشورها نيز اوضاع را به هم ريخته است كه نمونه بارز آن، شكست و از ميدان خارج شدن بندر بن سلطان، رئيس سازمان اطلاعات عربستان مي‌باشد كه از وي به عنوان كارگردان اصلي تلاش‌هاي ضد حكومت سوريه در طول سه و نيم سال گذشته نامبرده مي‌شد. قطعاً پيروزي كامل ارتش سوريه در جنگ عليه شورشيان، ابعاد جديد از رسوايي را براي جبهه ضدسوري رقم خواهد زد.

اين هفته بحران در اوكراين با افزايش تحركات جدايي‌طلبانه در شرق اوج گرفت و نگراني دولتهاي غربي را دوچندان كرد.اوايل هفته اعلام شد چند شهر ديگر در شرق اوكراين، شاهد تظاهرات گروههاي طرفدار روسيه بود كه در برخي از اين مناطق، تظاهركنندگان مراكز پليس و ساختمان دولتي را اشغال كردند كه اين وضعيت در برخي مناطق همچنان ادامه دارد.

در اين ميان، غرب كه به نظر مي‌رسد كار زيادي از دستش ساخته نيست تنها به تكرار تهديدهاي خود عليه روسيه ادامه مي‌دهد. در حالي كه روسيه، تحريم‌هاي غرب را احمقانه خوانده و اعلام كرده است تحت تاثير اين تهديدها قرار نخواهد گرفت.در هفته جاري اعلام شد هواپيماهاي روسي بر فراز ناوشكن آمريكايي مستقر در درياي سياه به پرواز در آمده و به هشدارهاي فرماندهان اين ناو نيز اهميتي نداده‌اند. آمريكا اين حركت را تحريك‌آميز خوانده است. واقعيت اين است كه روسيه تحولات اخير اوكراين و سقوط دولت قبلي را توطئه غرب مي‌داند و رفتار مسكو در يك ماه گذشته نشان مي‌دهد كه روسها مصمم هستند به هر قيمتي از دستيابي غرب به اهداف توسعه‌طلبانه‌اش در پشت مرزهاي روسيه جلوگيري كنند. روسها با سياستي كه در اوكراين به خصوص در منطقه "كريمه" در پيش گرفته‌اند مي‌خواهند اين پيام را به غرب برسانند كه در دفاع از آنچه منافع سنتي روسيه مي‌دانند از هيچ اقدامي فروگذار نيستند. با توجه به اين مسائل، چشم‌انداز آينده اوكراين متلاطم و تيره به نظر مي‌رسد و بايد انتظار افزايش بحران در اين كشور را داشت.

«موج‌های مکزیکی در قیمت‌ها»عنوان مطلبی است که روزنامه دنیای اقتصاد در ستون سرمقاله خود به قلم علی فرحبخش به چاپ رساند:
انتظارات اگرچه خود نقش اصلی را در تعیین روندهای قیمتی در بازار دارایی‌های مالی و فیزیکی ایفا می‌کنند، اما خود نیز به شدت از روندهای قیمتی متاثر می‌شود. این رابطه علت و معلولی که هم به انتظارات برای ایجاد روندهای قیمتی منجر می‌شود و هم روندهای قیمتی می‌توانند انتظارات جدیدی را شکل دهند، سیستمی را خلق می‌کند که با تشکیل یک حلقه معیوب می‌تواند گاه به انفجار و گاه به سقوط یکباره قیمت‌ها منجر شود. حرکت قیمت‌ها در چنین مکانیسمی در رفتارشناسی بازارها به رفتار گله‌ای موسوم است؛ رفتاری که از یکسو با افزایش قیمت‌ها، سرمایه‌گذاران به یکباره برای خرید هجوم می‌آورند و قیمت‌ها را به طرز ناباورانه‌ای افزایش می‌دهند و گاه یکباره با رفتار هجومی برای فروش به سقوط ناگهانی بازارها دامن می‌زنند.

رفتار هیجانی سرمایه‌گذاران گاه به ایجاد موج‌های مکزیکی در حرکت قیمت‌ها منجر می‌شود که قیمت‌ها به‌طور سریالی پس از کاهش در یک بازار، افزایش در بازار دیگری را به همراه می‌آورند. صف‌های خرید و فروش که در بورس تهران گاه از آن به عنوان امواج عشق و نفرت یاد می‌شود، به همین بروز رفتارهای هیجانی دلالت دارند.

اهمیت موضوع آن‌چنان است که علاوه‌بر اقتصاددانان و تحلیلگران مالی پای روان‌شناسان هم به‌عنوان یک موضوع میان‌رشته‌ای به این بحث کشیده شده است. تحقیقات اقتصاددانان نشان می‌دهد که در محیط‌های خاصی زمینه بروز و ظهور موج‌های مکزیکی در قیمت‌ها یا رفتارهای گله‌ای سرمایه‌گذاران به شدت فراهم است. وجود اطلاعات نامتقارن یا تخصیص رانت اطلاعاتی به برخی بازیگران، یکی از مهم‌ترین عوامل نشست و برخاست مستمر قیمت‌ها است. آن گروه از بازیگران بازار که تصور می‌کنند از اطلاعات لازم برای تحلیل بازار بی‌بهره یا کم‌بهره‌اند، تلاش می‌کنند با الگو قرار دادن فرد، گروه یا بنگاه خاصی به‌عنوان مرجع در جهت امواج آب حرکت کنند؛ امواجی که می‌تواند در اندک زمانی به معکوس خود مبدل شود و گاه ایجادکنندگان آن را نیز به ورطه نابودی بکشاند.

تفوق ریسک‌های سیاسی و اقتصادی بر بازار نیز از جمله عوامل موجد رفتارهای هیجانی است. نوسانات متعدد در بازار و عدم امکان پیش‌بینی رفتار نهادهای مقررات‌گذار در بازار، سرمایه‌گذاران را به مارگزیده‌ای تبدیل می‌کند که گاه با اندک کاهشی، عنان از کف بیرون می‌دهند و با انتقال هیجانات خود به بازار، رفتار هیجانی سایر بازیگران را نیز هموار می‌کنند. روند کاهشی شاخص سهام بورس تهران از ابتدای سال و حرکت نقدینگی به سمت بازار ارز در روزهای اخیر حکایت از همین رفتارهای هیجانی دارد که هم متاثر از عدم شفافیت در فضای اطلاعاتی و هم نشات گرفته از سایه سنگین ریسک‌های سیاسی و اقتصادی بر بازار است. درخصوص نحوه مواجهه دولت با تلاطم‌های موجود در بازار دو رویکرد اصلی قابل تمایز است: رویکرد اول بر مداخله مستقیم دولت در مکانیسم قیمت‌ها اصرار دارد.

این رویکرد که بارها زمینه ظهور و بروز یافته است، سابقه تاریخی شکست خورده‌ای را در بازارهای ارز و سهام یدک می‌کشد. برخورد با فعالان بازار ارز به بهانه عوامل افزایش قیمت‌ها و ایجاد محدودیت‌های جدید برای معاملات بورس تهران از جمله مهم‌ترین سیاست‌هایی است که نه فقط نتوانسته موج‌های قیمتی را محدود کند، بلکه گاه به موج‌های با دامنه بزرگ‌تری تبدیل شده که پس از مداخلات دولت به وقوع پیوسته است.

رویکرد دوم اساسا معتقد است که باید نوسانات بازار را به دست نامرئی آدام اسمیت واگذار کرد که با کاهش یا افزایش تقاضا به واسطه افزایش یا کاهش قیمت‌ها می‌توان بازار را به شرایط تعادلی رهنمون ساخت. اگرچه چنین رویکردی کاملا درست و منطبق بر مبانی تئوریک است، ولی به تنهایی برای حصول به تعادل کافی نیست. شرط کافی برای حصول چنین تعادلی اعمال ثبات در سیاست‌ها، باور پیش‌بینی‌پذیری بازار از سوی بازیگران و اجرای عدالت اطلاعاتی برای کلیه بازیگرانی است که تلاش دارند از حرکت قیمت‌ها منتفع شوند.
سیاست‌گذاری کوتاه‌مدت و غیرمترقبه سیاست‌گذاران مهم‌ترین عامل رفتارهای کوتاه‌مدت و غیرمترقبه بازیگران است که خود به نوسانات پردامنه و مستمر در بازارهای مختلف منجر می‌شود و برای حل این معضل راهی جز تحدید مولفه‌های ریسک و اطمینان به سیاست‌های پایدار در آینده متصور نیست.

علی تتماج مطلبی را با عنوان«ریاض به دنبال چیست؟»در ستون یادداشت روز،روزنامه حمایت به چاپ رساند که اینجا میخوانید:

در حالی که افکار عمومی معطوف به تحولاتی همچون سوریه و لبنان است، انتشار خبری از عربستان مبنی بر تغییرات در ساختار اطلاعاتی و امنیتی این کشور محافل رسانه‌ای و سیاسی را به خود مشغول داشت. منابع عربستانی عنوان کردند ملک عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان با درخواست شاهزاده بندر بن سلطان برای کناره‌گیری از ریاست دستگاه اطلاعاتی عربستان موافقت کرد و سپهبد «یوسف الادریسی» را به عنوان جانشین وی برگزید. هر چند که محافل رسانه‌ای و سیاسی عربستان تلاش کرده‌اند تا تغییرات مذکور را به درخواست بندر سلطان آن هم به دلیل مشکلات جسمی و بیماری عنوان کنند،معرفی شخصی بی‌نام و نشان که چندان فعالیتی در عرصه‌های مهم عربستان نداشته و نیز اوضاع جاری در منطقه نکاتی دیگر را در ذهن ایجاد می‌کند. بعدی از تحولات داخلی عربستان معطوف به تغییرات در ساختار قدرت در این کشور است.

گزارش‌ها از اوضاع نامطلوب پادشاه و تشدید جنگ قدرت در میان شاهزادگان حکایت دارد. برکناری بندر سلطان و تقویت موقعیت افرادی که نزدیکی بیشتری با پادشاه دارند می‌تواند یکی از دلایل تغییرات اخیر از جمله برکناری بندر سلطان باشد. گزارش‌ها از تلاش پادشاه عربستان برای به قدرت رسیدن شاهزاده مقرن به عنوان نزدیک‌ترین فرد به وی حکایت دارند. برکناری بندر را می‌توان یکی دیگر از نشانه‌های شدت گرفتن جنگ قدرت در عربستان و گاهی طرح آمریکا و عربستان برای دگرگونی آرام در این کشور دانست.

نکته دیگر، نقش بندر سلطان در ناکامی‌های منطقه‌ای عربستان است. سلطان در سه سال اخیر محور تحرکات عربستان در منطقه بوده است که اساس آن را نیز حمایت از گروه‌های تروریستی و بحران‌سازی در منطقه و در نهایت همراهی با صهیونیست‌ها تشکیل می‌داد. به رغم میلیاردها دلار هزینه سرانجام سلطان نه تنها نتوانست قدرت عربستان را تقویت کند بلکه رسوایی‌های مکرر برای این کشور در منطقه و جهان به همراه داشت. عربستانی‌ها در ماه‌های اخیر طرح‌هایی را برای کم‌رنگ نشان دادن نقش خود در بحران‌های منطقه و ترمیم چهره خود آغاز کرده‌اند که تصویب قانون مبارزه با تروریسم از آن جمله است.

برکناری بندر سلطان به عنوان مسئول تروریسم عربستانی در منطقه را می‌توان گامی دیگر برای پنهان‌سازی نقش بحران‌ساز عربستان در منطقه دانست هر چند که ریاض به بهانه‌های دیگر همچنان به سیاست‌های گذشته در منطقه ادامه می‌دهد.

نکته دیگر تأثیر خواسته‌های آمریکا در برکناری سلطان است. گزارش‌ها نشان می‌دهند که شکست‌های عربستان در تأمین منافع آمریکا در منطقه از جمله در سوریه نارضایتی از ریاض را به همراه داشته که در نتیجه آن واشنگتن زاویه‌هایی با مطالبات عربستان پیدا کرده است. اکنون این سناریو مطرح است که عربستان با برکناری سلطان به دنبال جلب رضایت آمریکاست که از اهداف آن نیز پیشگیری از رویکرد غرب به ایران و نیز عقب‌نشینی نکردن غرب از جنگ سوریه است.به هر تقدیر آنچه مسلم است آن است که برکناری سلطان برگرفته از چالش‌های گسترده درونی و بیرونی عربستان است که با کنار گذاشتن سلطان به دنبال پنهان‌سازی آنها هستند تا شاید بتوانند از فروپاشی درونی و انزوای منطقه‌ای خود جلوگیری کنند.

در آخر ستون سرمقاله روزنامه ابتکار را میخوانید که به مطلبی با عنوان«رفتار شناسي جريان تزوير»نوشته شده توسط اشکان بنکدار جحرمی اختصاص یافت:
شايد جريان تزوير عمري به درازاي حيات ديکتاتوري‌ها داشته باشد. معتقدان به استبداد يا با توسل به تزوير سعي در انقياد ذهنها و در نهايت سروري بر انسانها دارند يا به سبب اِعمال خشونت تلاش مي‌کنند ديگران را به رفتاري رياکارانه وا دارند. تاريخ نشان مي‌دهد که همپاي تلاش آزاديخواهان اين مرز و بوم جريانات مخالف با مردمسالاري نيز گاه رو در رو و گاه با تزوير و فريبکاري و سوء استفاده از آنچه مردم آنها را عزيز و مقدس مي‌شمارند به اهداف ريا کارانه خود رسيده اند. وقتي در دوران مشروطه آزاديخواهي به شکل نوين آن فرياد واقعي مردم ايران، به جهت رهايي از استبداد و استعمار، شد وابستگان دربار قاجار و بيگانه پرستان راهي براي خود جز، در مقابل هم قرار دادن آزاديهاي مشروع خدادادي با آن چه دين مي‌خواندند، نيافتند. تاريخ اما نتيجه خوشايندي را پيش روي ما قرار مي‌دهد؛ اين جريانات گرچه راه نيل به مردمسالاري را سخت و پرهزينه مي‌کنند ولي در نهايت عليرغم سوء استفاده از انديشه‌هاي عوام پسندانه توسط مردم پس زده مي‌شوند.

کشور ما در حال حاضر نيز به عنوان جامعه اي در حال گذار مبتلا به چنين فضاسازي‌هاي دور از اخلاق است. جريان تزوير ابايي ندارد که به هر گونه دروغ، تحريف و حتي چرخش در مواضع خود دست بزند و آن را در عين ابتذال به دين و غيرتِ وطن پرستي نسبت دهد. اين جريان تصويري تحريف شده از هر مقوله مقدّسي حتي دين ارائه مي‌دهد تا به مقاصد خود برسد.

در مرام ايشان اختلاسهاي چند هزار ميلياردي از بيت المال مباح است ولي برخي از مسائل سياسي جاح مقابل، آن قدر به دين ارتباط پيدا مي‌کند که کفن پوشي مي‌طلبد. فريبکاري ايشان خرافات را تا آن حد به دين خدا پيوند مي‌زند که يکي از عشّاق ميکروفون در سخنراني‌هاي بي بديل(!) خود مدعي مي‌شود که نمک طعام غذاي سالانه خود را از شستشوي جوراب راهپيمايان روز اربعين تهيه مي‌کند و آن را ملاک ذوب در ولايت مي‌داند! در تفکر تزويريان دروغ و نيرنگي که به قدرت و مکنت ايشان بينجامد کمال شرع مقدّس است! جرياني که تا ديروز در برابر تورم ۴۰ درصدي و سقوط ۴۰۰ درصدي ارزش پول ملي سکوت نموده بود اکنون بر مصيبتي که اميد به ظهور آن، پس از اجراي فاز دوم هدفمندي، دارد، اشک تمساح مي‌ريزد. رسانه تزوير نيز که تا پيش از اين در اثبات کارآمدي دولت اصولگرا فضاي خود را پر از نمايش درد و رنج مردم اروپاي غربي و آمريکاي شمالي(!) کرده بود اکنون ناگهان فضاي ديگري يافته است که نشاني از اين مصيبتها در بلاد کفر، پس از روي کار آمدن دولت اعتدال وجود ندارد.

جريان تزوير که جز در سايه نا آگاهي مردم محکوم به فنا مي‌باشد از حقوق بشر تنها حقوق همجنسگرايان را مي‌بيند (يا مي‌خواهد ببيند). تئوريسين‌هاي تزوير که آزاديهاي مشروع سياسي را سوغات مبتذل غرب مي‌دانند و گاه آن را با بي بند و باري جنسي برابر مي‌دانند به يک باره از همين ارزش‌هاي غربي به سبب بسته شدن معدود رسانه‌هاي دروغ پرداز خود سود مي‌جويند و هزاران دليل مي‌آورند که اين مخالف آزادي است!

اين روزها اما يکي از چرخشهاي عوام فريبانه برادران به ظاهر ارزشي در ماجراي پديد آمده پس از مرگ ريچارد فراي، ايران شناس آمريکايي، را شاهد هستيم. وي پيش از اين در سال ۱۳۸۹ و در دوران رياست جمهوري محمود احمدي نژاد از دولت وقت خواسته بود که مدفنش در اصفهان در کنار زاينده رود باشد. فراي که در آن زمان با دعوت رسمي دولت دهم در ايران حضور داشت با لقب پروفسور خطاب مي‌شد و در حالي که حضورش در صدا و سيما و رسانه‌هاي اصولگرا مورد ستايش و تمجيد قرار مي‌گرفت، يک خانه اختصاصي از رئيس دولت وقت هديه و علاوه بر آن تعهد دولت ايران به خواسته اش را نيز قول گرفت.

اکنون اما جريان تزوير به يکباره در چرخشي حاکي از بصيرت و در راستاي مبارزه با فتنه گري(!) متوجه شده است که ريچارد فراي جاسوس سي آي اي بوده است و ( بيست و اندي سال پيش از دعوتش توسط دولت اصولگرا) در سفرش به ايران به نفع آمريکا جاسوسي مي‌کرده است! روزنامه‌هايي که سال ۱۳۸۹ به يمن ورود ايران شناس آمريکايي توسط دولت محبوبشان با تعريف و تمجيدهاي فراوان، از او مي‌نوشتند اکنون در اداي وظيفه ديني و ميهني خود(!) سعي دارند غيرت گروههاي فشار هميشه در صحنه را بجنبانند که بازهم وقت آن است که در کمال نا آگاهي به سرکردگان تزوير سواري بدهيم و دولت مردمي را با چالشي ديگر روبرو کنيم.

مدعيان دين و مذهب را چه شده است که اين گونه بي محابا مرزهاي اخلاق، دين و انسانيت را در مي‌نوردند. آيا صباحي رياست بر ملتي - که حداقل در انتخابات اخير نشان داده اند که آنان را نمي‌پذيرد- اين قدر در چشم شان قيمتي آمده است که حاضرند انسانيت و آخرت خود را فداي آن نمايند؟ واقعاً در کجاي دنيايي که آنرا مظهر کفر و ماديگري مي‌پندارند اين چنين دين و اخلاق بازيچه مي‌شود؟

به نظر مي‌رسد که در سايه بلوغ و آگاهي فزاينده جامعه در حال گذار، اين رفتارها به نفع دين و ارزش ها وادار به عقب نشيني خواهد شد.