کد مطلب: 497545
زير پوست جامعه چه ميگذرد
نسرين نافعي فعال حوزه كودك و نهادهاي مدني/ اعتماد
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۱۷
چند سالي است كه شنيدن اين جملهها در كمال بيپروايي از افرادي در سطح جامعه عادتمان شده است. براي مثال رانندهاي در كوچهاي كوتاه و مسكوني با سرعت رانندگي ميكند، آرام و محترمانه به او تذكر داده ميشود كه آهستهتر رانندگي كند، زيرا ممكن است كودك يا بزرگسالي دچار سانحه شود. پاسخ او با وقاحت و حالتي طلبكارانه اين است: «به تو چه ديهاش را ميدم»!
يا بارها شاهد اين صحنه بوده يا شنيدهايم كه رانندهاي ماشين را به عابري زد و فرار كرد! پديده ديگر اينكه خلافكاران كه اكثرا دچار اختلالهاي رواني و درگير مشكلات عديده هستند در جامعه پرسه ميزنند، آنكه معتاد است، آن كه كارش قاچاق مواد مخدر است، آن كه دزدي ميكند نه يك بار كه اساسا گويي شغلش اين است و در خط زندان- جامعه در رفت و آمد است. آن كه در صنايع غذايي بدترين و زشتترين خطاها را مرتكب ميشود و ظاهرسازي ميكند. آنكه در هر شغل و منصبي هست در روز روشن به نوعي كمفروشي ميكند و سبيلهايش را پاك ميكند و بادي در غبغب مياندازد و احساس ميكند «باهوش»، «زرنگ» و «حواسش جمع است كه سرش كلاه نگذارند»! آنان كه قوانين راهنمايي و رانندگي را به هيچ ميگيرند و چون دلشان از زمين و آسمان پر است و دستشان از همه جا كوتاه عقدههايشان را در كوچه و خيابان بر سر من و شما خالي ميكنند يا گروهي كه اساسا از همه طلبكارند؟...
آنها كه ظاهرسازي ميكنند، دروغگويي و به اصطلاح دودره بازي فلسفه زندگيشان شده است، در ميهمانيها، در ادارات و در همه محافل اجتماعي فقط تملق ميگويند و قربانصدقه يكديگر ميروند و چاكر و مخلص و سينهچاك هم هستند اما در پنهان آنچنان رفتار و گفتاري دارند و در دل آنچنان نيت ناپاكي كه زندگي طرف مقابل را با خاك يكسان ميكنند.آنان كه يك شبه به مال و منالي رسيده، يا موقتا صاحب قدرتي كوتاهمدت شدهاند و زيردستان و اطرافيان خود را با همه قدرت له ميكنند و به گوشهاي پرتاب ميكنند و... اين وقايع از چگونه فاجعهاي در جامعه خبر ميدهند؟!به نظر شما جز قانونگريزي، انحطاط اخلاقي، رفتارهاي ضداجتماعي، ناديده گرفتتن حقوق ديگران، بيحسي و بيتفاوتي نسبت به موازين اخلاقي چيز ديگري هست؟قانون، اخلاق،رعايت حقوق خود و ديگران و احترام به آن است كه جامعهاي را بر پا نگه ميدارد و آن را به سوي سلامت هدايت ميكند.بر همه ما روشن است و به تجربه ثابت شده كه صرفا با شعار، سخنراني، نصيحت و پند و اندرز، تهديد يا آمارهاي ساختگي و... هيچ مسالهاي به شكل بنيادين در جامعه حل نخواهد شد. تا مصاديق ذكر شده به باور و اعتقاد دروني سياستمداران، سياستگذاران و برنامهريزان اجتماعي تبديل نشود متاسفانه بستر مناسبي براي زندگي بهتر شهروندان و دستيابي به جامعهاي سالم فراهم نخواهد شد. شايد برخي بگويند اينها سياهنمايي است، اينچنين هم نيست.
ناگفته نماند كه ميبينيم و ميشنويم كه انسانهاي شريفي هم با مكنت مالي يا محدوديت مالي، با احساس مسووليت و در نهايت انسانيت به محرومين جامعه همه گونه ياري ميرسانند و زندگيشان را وقف زندگي بهتر براي آنها ميكنند، يا انسانهاي آبروداري كه در نهايت تنگدستي و فشار زندگي ميكنند و آسيبشان به مورچهاي نميرسد.به باور كارشناسان اقتصادي، روانشناسان، جامعهشناسان و... اگر اين پديدهها را به جاي اينكه صرفا جرم تلقي كنيم، انحطاط اخلاقي، نياز به درمان،نياز به آموزش از دوران كودكي و توجه به نيازهاي اوليه انسان و كرامت او بنگريم، به شيوه ديگري عمل خواهيم كرد. ميتوان از شهروندان كارشناس، متخصص و دغدغهمند مشاركت و همفكري خواست و دست ياري به سوي آنها دراز كرد تا با برنامههاي اصولي، علمي و مشاركتي به نتايج كارآمدتر و مفيدتري براي پيشگيري از اين فجايع در جامعه دست يابيم. اين مهم نهتنها نياز به برنامهريزي و تصميمگيري مسوولان كشور دارد بلكه به عزم ملي نيز وابسته است.
کلمات کلیدی : مواد مخدر،آسیباجتماعی، پیشگیری، اعتیاد