توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 266993
چرا بیانیه لوزان بد نیست؟
بخش تعاملی الف - نیما نوربخش
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۵ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۳۳
بنده یک جوان ۲۷ ساله ایرانی هستم که مانند تمام هم سن و سالان خود ، مهم‌ترین مناقشه سیاسی که در طول سال‌های زندگی خود با آن مواجه بوده‌ام مسئله هسته بوده است.مسئله‌ای که گویا می‌خواهد از صدر خبرهای ۱۲سال اخیر کشور کمی فاصله بگیرد .البته شاید هم نه...!

قبل از پرداختن به بیانیه لوزان، شاید بد نباشد که استنباط خود را از این برنامه ۱۲ سالی که بر این برنامه گذشت عنوان کرده و سپس به بیانیه لوزان برسم. احتمالاً اولین بخش برنامه هسته‌ای ایران به قبل از رسانه‌ای شدن آن بازمی‌گردد که خیلی از آن اطلاعی نداریم و به آن نمی­پردازم. بعد از رسانه‌ای و به‌نوعی سیاسی شدن برنامه ،حدود ۲سال تعلیق فعالیت های هسته ای و مذاکره با طرف‌های غربی در دولت هشتم، هشت سال مذاکره و فعالیت هسته‌ای در دولت‌های نهم و دهم و پس‌ازآن نیز حدود ۱۸ ماه مذاکره در دولت یازدهم.

در مرحله اول مذاکره ایران و ۳کشور اروپایی که ازنظر سیاسی فعال‌ بود اما به نتیجه‌ای نرسید و به قولی با توجه نکردن به خواسته‌های ایران از طرف اروپایی‌ها و مشخص شدن نتیجه‌بخش نبودن تعلیق طولانی‌مدت فعالیت‌ها منجر به شکست مذاکرات و دستور شروع فعالیت‌های هسته‌ای در انتهای دولت هشتم شد. در این مدت فعالیت‌های هسته‌ای و مذاکرات تقریباً موردتوجه اکثریت ملت ایران قرارگرفته بود و ازطرف مردم نیز از آن حمایت می‌شد چراکه تا آن زمان هزینه‌ای از جانب این فعالیت‌ها برای کشور به وجود نیامده بود.

مرحله بعدی به دلیل نوع ادبیاتی که رئیس‌جمهور وقت در سیاست خارجی نشان داد به صحنه تقابل ایران و غرب تغییر کرد و مذاکرات نیز از سه کشور اروپایی به ۵+۱ منتقل شد. در همین زمان برنامه هسته‌ای کشور نیز با سرعت هرچه‌تمام‌تر شروع به فعالیت کرد دستاوردهایی دور از انتظار طرف‌های غربی نیز به دست اورد. پرونده سیاسی ایران نیز به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع شد و تحریم‌ها آغاز شد. شاید مهم‌ترین اتفاقات آن ۸ سال ، شکست مذاکره دریافت سوخت ۲۰% که با میانجی‌گری برزیل و ترکیه و تولید سوخت ۲۰% در داخل کشور باشد. در دو سال آخر دولت دهم تحریم‌ها و مدیریت ضعیف دولت تاثیرمنفی زیادی بر اقتصاد کشور و هزینه زندگی مردم گذاشت. از همان زمان بود که مخالفت‌هایی از جانب عده‌ای از مردم و سیاست مدران کشور نسبت به نوع اداره پرونده هسته‌ای و اصل وجود این فناوری در کشور شنیده شد.

پس‌ازآن با تغییر دولت و تیم مذاکره‌کننده مذاکرات با جدیت بیشتری در فاز سیاسی آغاز شد که در فاز اول توافق ژنو صورت گرفت و ایران به‌صورت داوطلبانه بخش بزرگی از فعالیت‌های خود را تعلیق کرد و پس‌ازآن نیز اخیراً بیانیه لوزان ارائه شد.

اما بیانیه لوزان ، شاید کل بیانیه چند جمله بسیار کوتاه باشد.

۱.غنی‌سازی تا ۶۰۰۰ سانتریفیوژ تا ۳.۵ % (یعنی کاهش چشمگیر ظرفیت غنی‌سازی ایران)

۲.تبدیل فوردو از مرکز غنی‌سازی به مرکز پیشرفته هسته‌ای با کمک کشورهای غربی

۳.تغییر قلب راکتور اراک با حفظ ماهیت آب‌سنگین بودن با کمک کشورهای غربی

۴.لغو تحریم‌های هسته‌ای

البته مواردی همچون بازرسی‌های بسیار بیشتر و بیشترین نظارتی که تاکنون برای هیچ کشوری سابقه نداشته است نیز مورد مناقشه است ، اما چون مقامات مذاکره‌کننده آن را رد کرده‌اند، به آن نمی‌پردازم.

بسیاری از منتقدان عنوان می‌کنند که پذیرش این سطح از غنی‌سازی و تبدیل فوردو به مرکز پیشرفته هسته ای ( بدون غنی سازی) نوعی شکست برای ایران است و ما بهای زیادی داده‌ و از حق خود گذشته‌ایم. اما این استدلال نمی‌تواند مبنای صحیحی داشته باشد چراکه ایران به ۲ دلیل شروع به غنی‌سازی ۵ و ۲۰ % در داخل کشور کرد اول برای تولید نیاز داخل ، دوم ایجاد زمینه صحیح برای مذاکره. زمانی که در دوره اول مذاکرات ایران و ۳کشور اروپایی با آن‌همه تلاش دیپلماتیک مذاکرات به نتیجه نرسید ، برای همگان آشکار و مشخص بود که بحث بر سر یک موضوع حقوقی و NPT نیست ، بلکه موضوعی کاملاً سیاسی میان ایران و غرب است . مذاکرات سیاسی نیز چیزی نیست جز بستان طرف‌های درگیر برای جلوگیری از افزایش تخاصم. در آن زمان فناوری غنی‌سازی ایران بسیار جزئی و ناقص بود، به همین دلیل دست ایران برای مذاکره خالی بود و طرف مقابل هم استدلال می­کرد که شما چیزی ندارید و بدون کمک ما هم نمی‌توانید برسید ،پس قائل به معامله نبودند و حتی اعلام می­کردند که ۱ سانتریفیوژ نیز نباید داشته باشید.

در سال‌های پس‌ازآن ایران اولاً با ایجاد حس توانمندی داخلی و ثانیاً حمایت از رشد علمی دانشمندان هسته‌ای توانست پیشرفت‌های چشمگیری در این زمینه داشته باشد که به‌نوعی موضوع و دستاوردی برای مذاکره نیز به دست آمد. مطمئناً سطح غنی‌سازی ۳.۵ یا ۵ یا ۲۰ در صد به‌جز راکتور تحقیقاتی تهران برای ایران فایده دیگری ندارد مگر اینکه قصد تولید سوخت ۶۰% برای نیروگاه بوشهر را داشته باشیم که آن‌هم طبق قرارداد تا چندین سال بر عهده طرف روسی است و مقامات کشور نیز بارها اعلام کرده‌اند که فعلاً قصد تولید سوخت برای آن نیروگاه را ندارند.

در رابطه با فوردو نیز بهتر است منتقدین این توافق کمی به زمان و دلیل ساخت این مرکز توجه کنند. فوردو برای این ساخته شد که اگر برفرض محال برای تأسیسات غنی‌سازی ایران در نطنز مشکلی ایجاد شد، مرکزی دیگر وجود داشته باشد که ازنظر نظامی نیز دژی مستحکم برای کشور محسوب شده و از آسیب­های احتمالی در امان باشد. پس از افتتاح نیز حدود ۱۰۰۰ سانتریفیوژ در آن نصب شد. این مسئله باعث عصبانیت شدید طرف‌های غربی و خصوصاً اسرائیلی‌ها شد که خود نشان‌گر درست بودن این تصمیم بود. اما در حال حاضر و پس‌ازاین توافق قرار نیست که ما آن مرکز را تخریب کنیم ، بلکه فقط تغییر کاربری می‌دهیم. یعنی مهم‌ترین عامل اهمیتی فوردو که همان مکان و موقعیت جغرافیایی آن است دستخوش هیچ تغییری نمی­ شود.

در انتقادات برخی سیاسیون به عهدشکنی غربی‌ها اشاره می­شود چراکه آن‌ها درگذشته نیز بسیار پیمان‌شکنی کرده‌اند. این نیز استدلال صحیحی است . اما باید توجه کرد که در این معامله ایران قرار نیست مرکزی را تعطیل کند. بلکه تغییر کاربری می‌دهد. فرضاً اگر آن‌ها عهدشکنی کردند ، علم و دانشی که دانشمندان ایرانی با تلاش و پشتکار به آن رسیده‌اند که نابود نمی­شود. می­توان دوباره فعالیت‌ها را آغاز کرد. البته درست است که در اثر اجرای بعضی از این تغییرات خسارت‌هایی به کشور (خصوصاً ازنظر زمان موردنیاز برای رسیدن به سطح فعلی فناوری هسته‌ای ) وارد می­شود اما باید به بعد سیاسی موضوع نیز توجه کرد، متأسفانه در چند سال اخیر به دلیل ضعف‌ها و تغییرات مکرری که در اداره‌کنندگان سیاست خارجی کشور به وجود آمد، طرف غربی با استفاده از امپراتوری رسانه‌ای خود موفق به ایجاد نوعی ایران هراسی و تخریب جلوه‌ی عمومی کشور شد. از آن گذشته نمی­توان این نکته را هم انکار کرد که تحریم‌های بی‌سابقه و ظالمانه طرف‌های غربی لطمات جدی به اقتصاد کشور وزندگی روزانه مردم وارد کرد. اصلاح اقتصاد بیمار ایران بسیار زمان‌بر خواهد بود و در صورت ادامه این روند ممکن است به اتحاد و یکپارچگی سیاسی کشور لطمه‌های جبران‌ناپذیری وارد شود. پس باید بپذیریم که اگر قرار بر لغو تحریم‌هاست ( و اگر حقیقتاً تحریم‌ها لغو شود) ، می‌بایست کمی هم از دستاوردهایی که برای همین زمان‌ها به سراغ آن رفتیم ، موقتاً بگذریم.

موضوع دیگر نیز که عنوان می­شود بحث جلوگیری از پیشرفت دانشمندان کشور است. اما در توافق به فعال بودن تحقیق و توسعه و حتی راه‌اندازی آخرین نسل سانتریفیوژ های IR۸ اشاره‌شده است. که این خود نشانه‌ی مهم بودن این مسئله و توجه مذاکره‌کنندگان کشور به آن است. شکی در این نیست که شیب رشد تحقیق و توسعه در سطح پیش‌بینی‌شده در این بیانیه و توافق احتمالی بسیار کم‌تر از سطح فعلی است ، اما با همان دلیل قبلی یعنی به دلیل رفع چهره‌ی منفی از ایران و اسلام و رفع تحریم‌ها و گشایش نسبی اقتصادی، نیاز به کمی نرمش درزمینه وجود داشت.

در کل ، در این ۱۲ سال که مذاکرات هسته‌ای در جریان بود و اتفاقاً همه‌ی جریانات سیاسی کشور (اصلاح‌طلب، اصولگرا، کارگزاران) نیز در دوره‌ای مسئول آن بودند ، درست‌ترین شیوه‌ی اداره مسئله هسته‌ای و مذاکرات از طرف ایران در پیش‌گرفته شد.(فقط اداره مذاکرات هسته‌ای، نه سیاست خارجی) در دوره اول مذاکره کردیم ولی به دلیل خالی بودن دستمان و ناقص بودن چرخه هسته‌ای مشخص شد که آن مذاکره برای کشور سودی جز تعلیق دائمی تمام فعالیت‌ها ندارد. در دوره بعد تصمیم به پیشرفت گرفته شد و در همان زمان نیز مذاکراتی که شاید بی‌نتیجه و بی‌پایان می‌نمود جریان داشت که شرایط را برای پیشرفت هسته‌ای فراهم کرد و همین موجب پیشرفت چشمگیر صنعت هسته‌ای در مدتی نسبتاً کوتاه و پر شدن دست مذاکره‌کنندگان شد که در همان زمان نیز چند بار در آستانه شکل‌گیری یک توافق سیاسی قرار گرفتیم اما به دلیل چندصدایی موجود در داخل کشور و عدم استفاده از تاکتیک مذاکراتی صحیح و از همه مهم‌تر عدم موفقیت در ایجاد فضای مثبت بین‌المللی در خصوص حسن نیت ایران ،نتیجه‌ای از آن مذاکرات حاصل نشد.در دوره بعدازآن نیز با استفاده از پیشرفت‌های خود توانستیم با دست‌پر بر میز مذاکره بنشینیم و مذاکره‌کنندگان کارکشته کشور نیز به‌درستی توانستند از آن توانمندی‌ها برای معامله سیاسی استفاده کنند.

شاید بهتر باشد در شرایط فعلی کمی از رهبر انقلاب بیاموزیم و نه از توافقی که هنوز صورت نگرفته ذوق‌زده شویم که باعث جری‌تر شدن طرف غربی شود.و نه از تمامی اجزا و بندهای آن ایراد بگیریم که گویا مذاکره‌کنندگانی که بارها از طرف رهبری مورد اعتماد خطاب شده‌اند را خیانت‌کار و یا ساده‌لوح جلوه دهیم . از طرفی دولت و مذاکره‌کنندگان نیز بدانند که اگر دستاوردهای همان هشت سال گذشته نبود امروز نه ژنوی بود ، نه لوزانی و نه مذاکره‌ای . همان‌گونه که در ۲ سال ابتدایی مذاکرات همین دوستان موفق به انجام کاری نشدند و خود نیز در کتاب‌ها و خاطرات خود به بی‌حاصل بودن آن مذاکرات اعتراف کرده‌اند.
 
کلمات کلیدی : نیما نوربخش