پلنگهای کافکانویسنده: موآسیر اسکیلر
مترجم: ناصر غیاثی
ناشر:
چشمه، چاپ اول ۱۳۹۴
۱۱۱ صفحه، ۸۵۰۰ تومان
این کتاب را
فروشگاه اینترنتی شهر کتاب تا یک هفته پس از معرفی، با
۱۰% تخفیف ویژه عرضه میکنند، در صورت تمایل
اینجا کلیک کنید.
****
این از بازی های عجیب و جالب روزگار بود که یکی از تاثیرگذارترین چهرههای ادبیات جهان را تا زمان مرگ زود هنگامش نه کسی چندان می شناخت، نه آثار چندانی از او منتشر شده بود و نه حتی تمایلی داشت که آثار باقی مانده از او منتشرشود. با این اوصاف دور از انتظار نیست اگر کسی به او می گفت که از آینده نه چندان دور نه تنها یکی از تاثیر گذارترین نویسندگان سرتاسر جهان خواهد بود، بلکه به اشکال مختلف و حتی به عنوان شخصیت داستانی نیز در ساحت ادبیات حضور مستقیم خواهد داشت، نه تنها باور نمی کرد بلکه خیال می کرد برای دلخوشکنک او به عنوان یک مسلول در حال مرگ، چنین داستانی سرهم شده. اما این اتفاق افتاد؛ ماکس برود دوست نزدیک کافکا به قولش وفا نکرد و دستنویس داستانهایی که قرار بود بسوزاند بدست ناشر سپرد و به این ترتیب آن فرانتس کافکایی که ما امروز می شناسیم متولد شد.
در طول سالهای دور و نزدیک درباره کافکا کتابهای فراوانی نوشته شده، گذشته از آنها که به نقد آثار یا شرح زندگی او اختصاص داشته اند، آثاری هم بوده اند که برای معرفی کافکا و ایضا سبک نویسندگی و آثارش از زبان داستانی بهره گرفته اند و رمانهایی زندگی نامهای خلق کرده اند.
اما موآسیر اسکیلر در کتاب پلنگهای کافکا قصد نوشتن درباره کافکا را نداشته است، بلکه از او به عنوان یکی از شخصیتهای داستان استفاده کرده و به شکلی هوشمندانه تمهیداتی بکار برده که حضور کافکا در این رمان کارکردی چند وجهی به برای آن داشته باشد. شکی نیست که حضور کافکا به عنوان یک شخصیت در متن این رمان جذابیتی کنجکاوی برانگیز برای آن به همراه داشته است. از سوی دیگر نویسنده رمان حاضر با ارجاع به زبان پر از ایهام و استعاره کافکا موقعیتی کم و بیش ظنز آمیز را تدارک دیده است که به شکلی کلیدی از همان آغاز رمان سمت سوی داستان را تابع خود ساخته است.
داستان دو سطح دارد یکی در زمان حال می گذرد و دیگری در گذشته اما در هردوی آنها آنچه نقش تعیین کننده ای دارد تکه کاغذ کوچکیست که جمله به خط کافکا روی آن نوشته شده. جمله ای که نماد متون تفسیرناپذیر (یا به عبارتی تفسیرپذیر به هزاران زبان!) است. به این ترتیب موآسیر اسکیلر تصویری دقیق از کافکا ارائه می کند و متن تفسیر ناپذیر کافکا در دو مقطع زمانی موجب تصوراتی طنز آمیز برای آدمهایی در موقعیت های حماقت بار می شود. راتینهو این روستایی سادهدل یهودی تصویری کاملِ یک هالو ست که خود را خیلی جدی گرفته به شهر رفته تا از جانب دوست در حال احتضارش مأموریتی را که تروتسکی در راستای انقلاب به آنها محول کرده با انجام برساند. راتینهو با گم کردن کیفش سررشته کار را از دست داده و به شکلی اتفاقی متن کافکا را فرمان مأموریت خود می پندارد.
«پلنگها به معبد دستبرد میزنند و کوزههای قربانی را تا ته سر میکشند. این کار مرتب تکرار میشود تا جایی که میتوان از پیش محاسبهاش کرد و این خود میشود بخشی از مناسک.
فرانتس کافکا»
این متن سالها بعد از کیف مردی (بنجامین کانتارویچ، همان راتینهو که حالا سن و سالی از او گذشته) بیرون می آید که پلیس مخفی او را عضوی از جمع خرابکاران میپندارد، به این ترتیب نویسندهی رمان پلیس مخفی را در کار خود همانقدر هالو جلوهگر می سازد که راتینهوی جوان روستایی که به جرگه انقلابیون کمونیست پیوسته و نوشته انتزاعی کافکا را فرمان پیامی به رمز برای انجام یک مأموریت خطیر در راه انقلاب طبقه کارگر فرض می کند و در زمانی دیگر مأموران پلیس مخفی آن را نوشته ای به رمز در راستای عملی خرابکارانه تصور می کنند. در حالی که صرفا یک خط از نوشتهای ادبی است که به طور اتفاقی در این موقعیت ها بدست این آدمها رسیده است.
زیبایی کار موآسیر اسکیلر در آن است که واقعیت هایی بیرونی را به بهترین شکل در بافت داستان خود به کار گرفته و با پیوند زدن به ماجراهایی خیالی، درونی و قابل قبول کرده است. پلنگ های کافکا در عین حال رمانی خوشخوان است که به دلیل محتوای جالب توجه اش به اثری فراموش نشدنی نیز بدل شده است. بیشک همین جذابیت ها و ویژگی های قابل اعتنا بوده که توجه داوران جایزه ادبی سائوپائولورا جلب کرده و پلنگهای کافکا را پس از انتشار به عنوان اثری برگزیده معرفی کرده اند.
موآسیر اسکیلر (۲۳ مارس ۱۹۳۷ – ۲۷ فوریه ۲۰۱۱) نویسنده و روزنامه نگاری اهل برزیل است. اگر چه تا پیش از این از موآسیر اسکیلر کتابی به فارسی درنیامده بود و اما این نویسنده طناز چهره ای پرکار نیز بوده و ۱۰۰ کتاب رمان، داستان کوتاه، مجموعه مقاله، داستان کودکان به زبان پرتغالی نوشته و منتشر کرده که بسیاری از آنها به اغلب زبانهای زنده ترجمه شده اند.