ابتدا بگذارید به عنوان مقدمه به تعدادی از عقاید مدرن جامعه علمی کشور نقدی داشته باشیم و سپس نتیجه گیری را انجام دهیم. این عقاید مفید (اما ناقص) زیر عنوان مفهومی به نام "ضریب تأثیر " قابل نقد عینی با زبانی ساده هستند.
سطح اول (ضریب تأثیر علمی در ذهن داوران) در جامعه علمی مرسوم است که ایدههای جدید را به تعدادی داور نشریات علمی – پژوهشی میسپارند تا مطابق اصول علمی (و سلایق علمی یا گاه غیر علمی) توسط داوران به بوته نقد سپرده شود و در صورت "مؤثر " بودن در جلب نظر داوران پذیرفته و چاپ شود. مرغوبیت ایدههای مقاله با معروفیت داوران و نشریه مربوطه همبسته فرض میشود زیرا (به عنوان مثال) ادعا میشود داوران خوب که معمولاً عامل مهمی در معروفیت نشریه نیز هستند استانداردهای علمی خوبی نیز دارند و شهرت خود را با قبول مقالات "بدتر " به خطر نمیاندازند. معروف است که گروهی از مجلات معتبر و دارای داوران خوب توسط موسسه تامسون – رویترز ایندکس میشود (مورد آمارگیری و داده پردازی قرار میگیرد) و تعداد مقالات چاپ شده هر کشور در سال در این مجلات نوعی آبروی علمی و معیار رتبه بندی برای کشورها میباشد: از نظر موفقیت علمی (تعداد کل مقالات) یا رشد علمی (درصد افزایش سالانه مقالات). رشد علمی ایران یازده برابر رشد علمی متوسط دنیا و حائز رتبه اول دنیا بوده است. چین با سه برابر رشد علمی متوسط دنیا در رتبه بعدی قرار دارد و همین رشد علمی بالا ایران را از رتبه نزدیک به چهلم در دنیا به رتبه نزدیک به پانزده رسانده است. آیا متوجه نقاط قوت و ضعف این فرایند هستیم؟ یا اینکه صرفاً به یک بعد قضیه یعنی صرفاً نقاط ضعف یا صرفاً نقاط قوت توجه داریم؟ آیا در رویای عمیق فرو میرویم، چماق انکار بر سر جامعه علمی کشور میکوبیم یا با خوشحالی به نقد و فکر میپردازیم؟
سطح دوم (ضریب تأثیر علمی در ذهن پژوهشگران) پس از طی مرحله اول برخی پژوهشگران به آثار چاپ شده ارجاع میدهند و تعداد افراد ارجاع دهنده به یک مقاله با مرغوبیت ایدههای مقاله همبسته فرض میشود. مفهوم "ضریب تأثیر " موسسه تامسون-رویترز (آی اس آی معروف) در این سطح قرار دارد. در جوامع علمی مرسوم است که برای جبران نقاط ضعف سطح اول (تعداد مقالات) و کیفیت افزایی آن از تدابیر سطح دوم (مانند تعداد ارجاع پژوهشگران) استفاده میکنند. خیلی از محققین و اساتید دانشگاهی ما از مواهب سطح دوم برخوردار میشوند (که خوب است) و اسیر نقایص آن نیز هستند (که بد است). به نظر میرسد وجود سیستم ارزیابی رقمی که تا حدی نیز معقول باشد از نبود آن خیلی بهتر است، حداقل در این مورد که موجب رشدی علمی در کشور نیز شده است.
سطح سوم (ضریب تأثیر علمی حقیقی) تعداد زیادی از دانشگاهیان کشور علاوه بر قبول نقاط قوت و استفاده از مزایای سطوح اول و دوم به فکر چاره جویی در رفع نواقص آن نیز هستند ولی هنوز تدابیر مربوطه بطور پخته و جامع به نظام استخدام، پاداش و ارتقای دانشگاهی (و در یک کلام نظام تصمیم گیری علمی کشور) متصل نشده است. اندازه گیری تأثیر علمی حقیقی سخت است و رقمی کردن آن و طراحی فرایند ارزیابی با تمام اجزا و استثنائات کار ساده ای نیست. همین موضوع باعث به تأخیر افتادن کار و تردید شده است. مثلاً اگر مقاله شما مورد ارجاع دانشمندی مانند پرفسور دونالد کانوث (معروفترین استاد کامپیوتر دانشگاه استنفورد) در کتاب معروفش (جزو ده مونوگراف برتر قرن) قرار بگیرد ظاهراً مرغوبیت بیشتری به نسبت صدها ارجاع معمولی دارد ولی رقمی کردن این موارد و تعیین وزن و گرداوری همه عوامل مرتبط به میزانی به مذاق دانشگاهیان منتقد سخت آمده و بحث برانگیز است که تحت لوای یک "نظام ارزیابی کیفی مبهم " دست از رقمی کردن و فرایندی کردن کار شستهاند. به عینه در دانشگاه صنعتی شریف شاهد نقد سطح سوم و به رسمیت شناخته شدن این نقد و در عین حال دوری از فرایندی و رقمی کردن کار از طرف مسوولین بودهام (به عنوان مسوول علمی تحول دانشگاه بحثهای داغی نیز داشتم).
باید اذعان کرد که به کمال رساندن جرقههای سطح اول و دوم در قالب سطح سوم یک فرایند دائمی است و "رقمی " کردن و فرایندی کردن ریزه کاریهای ارزیابی در شاخههای مختلف علم و با لحاظ همه مسائل مربوطه کاری است که باید دائماً پیگیری شود تا در طی تحلیلهای "کیفی " اتفاق افتاده نقش سلایق، اشتباهات و منافع شخصی کم رنگتر شود. متاسفانه بسیاری از دانشگاههای ما هنوز به سطح سوم وارد نشدهاند و در دام سطح اول یا دوم اسیر هستند.
سطح چهارم (ضریب تأثیر کاربردی حقیقی)تولید علمی که صرفاً توان ذهنی و علمی محقق را نشان بدهد و کاربرد زیادی در حال و آینده برایش متصور نباشیم، ولو مورد استقبال ظاهری و ارجاع قرار بگیرد، شاید یکبار و برای دریافت مدرک دکترا و ارزیابی توانمندی کار علمی کافی باشد. یکی از توصیههای صحیحی که استادم در دانشگاه منچستر به من داشت عدم محبوس شدن در زندان تعداد مقالات و ارجاعات بود (ایشان خود شاگرد پرفسور سایمون است که اچ ایندکس ۱۵۰ داشت و مطابق سطح دوم پرارجاع ترین محقق بین رشته ای تاریخ بوده است. ایشان الان فوت کردهاند و شاهد تأثیر مثبت یا منفی "حقیقی جامع " کارهای علمی خود هستند که به این بعد قضیه نیز بعداً خواهیم پرداخت). توصیه استاد ما بدون نفی اهمیت انتشار علمی و لزوم زحمات مربوطه صورت میگرفت و متعادل بود. بحث گسترش دید است. اینکه یک مقاله یا اثر علمی چه کاربردی از نظر صنعتی، اقتصادی یا اجتماعی به همراه دارد از سه سطح یاد شده قبلی خیلی مهمتر است. حتی برای رشتههای محض مانند ریاضی و فیزیک نیز چنین تاثیری را میتوان تعریف کرد. از خود ضریب تأثیر سطح دوم نیز میتوان با تعدیلهایی در این تعریف بهره برد.
سر و کار داشتن با هزاران متغیر صنعتی و اقتصادی و اجتماعی کاری ساده نیست ولی برای یک کشور ممکن است. از همین حالا نیز نفوذ برخی از این متغیرها بطور کمرنگ و ضعیف در نظام ارزیابی و استخدام و ارتقای علمی کشور شروع شده است. در نقشه جامع علمی کشور نیز اشارات خوبی وجود دارد. تا در اجرا چه شود؛ به عبارت دیگر ایران که در سطح یکم غولی سریع الرشد و دارای رتبه اول رشد علمی دنیاست، در سطح سوم و چهارم جوجه ای ضعیف است که صرفاً تعدادی نوک به تخم مرغی که در آن حبس شده است می زند و از ترک برداشتن آن (مثلاً پیوستن به کلوپ فضایی یا شروع بحثهای عمیق فلسفی-کاربردی) خوشحال میشود! هیچ اشکالی ندارد بلکه خوب است که موفقیت سطح اول را به رسمیت بشناسیم و جشن بگیریم و به اساتید فعال در سطح دوم جوایز نفیس اهدا کنیم ولی مظلومیت و عقب ماندگیهای فردی و گروهی در سطوح سوم و چهارم را باید هر چه سریعتر جبران کنیم. از این خیانت نیز باید برحذر بود که با چماق سطح سوم و چهارم به مسخره کردن موفقیتهای سطح اول و دوم بپردازیم. هر کدام از مراحل رشد ارزش خود را دارد و از طرف دیگر بت سازی هم نباید کرد. خود همین مقاله که پیش رو دارید "تلاشی " کوچک در سطح چهارم و پنجم است. اگرچه محدود و کوچک است ولی با هدف یک تأثیر کاربردی اجتماعی مهم در سطح و ذهنیت چهارم نیز نگاشته شده و البته اگر بطور هم زمان حائز کیفیتهای سه سطح اول نیز در حد بسیار بالایی میبود تأثیر بسیار بیشتری میتوانست در اذهان و جامعه علمی داشته باشد. طبیعتاً زمان بسیار بیشتری نیز میبرد.
سطح پنجم (ضریب تأثیر جامع حقیقی) اینکه یک کار علمی چه ارتباطی با "معنویت " و "عدالت " پیدا میکند و چه تاثیری در آن راستا دارد شاید جامعترین "ضریب تأثیر " را بخاطر جامعیت آن دو مفهوم به ما بدهد. "ضریب تأثیر " اثری مانند قرآن چقدر است؟ آیا به حساب یک کشور جغرافیایی واریز میشود یا منسوب به یک مملکت فرهنگی است؟ اینجا باید خیلی سؤالات را پرسید و خیلی از متغیرها را در نظر گرفت. دانش ارزیابی مربوطه متصور هست ولی در بین ما انسانهای امروزی موجود نیست. سالها زمان و تلاش لازم است. کسانی که حقیقتاً (نه به تعارف و ظاهر و اسم) در پی الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت هستند به این تخم مرغ نوک میزنند. آیا ترکی روی این تخم مرغ مشاهده میکنیم؟ آیا زیرکترین افراد جامعه علمی امروز ما نیز در پایینترین مراتب از سطح پنجم اسیرند؟ برخی حتی نگران هستند که ممکن است بدلیل عجله غوره نشده مویز بشویم و بدون رعایت آداب صحیح سطوح پایین تر (کسب روح علم، نه آمار و معروفیتهای جانبی) مدعی سطح پنجم بشویم. مشکل این است که خیلی از منتقدین برای همیشه در سطوح پایین میمانند و حضور پخته و علمی مورد ادعای آنها در سطوح بالاتر را شاهد نیستیم.
از سطح سوم به سمت سطح پنجم رقمی کردن و فرایندی کردن کار و تدقیق ارزیابی سخت تر میشود و در عین حال ارزش آن و مواهبی که به همراه میآورد نیز بیشتر میشود. بسیاری ممکن است در نظر اول نگران فروکاست مفاهیم تدقیق شده و رقمی شده باشند به حدی که از کار صرف نظر کنند. نگرانی بجاست ولی پرهیز از تدقیق مفاهیم پیچیده و عالی مانند پرهیز از استفاده از فناوری هوا فضا بدلیل مخاطرات و پیچیدگیهاست. "العلم سلطان ".
ذهنیت شما دانشگاهی عزیز یا مدیر محترم از نظر ارزیابی علمی در کدام سطح است؟ دانشجویان، کارمندان، اطرافیان و فرهنگ خود را در کدام "سطح " محبوس کردهایم؟ حتی سطح پنجم هم درون خود مراتبی دارد که هر یک به نسبت مرتبه بعدی زندان محسوب میشوند و البته تحقیر افراد و گروهها در موفقیتهای سطوح پایینتر به بهانه وجود سطوح بالاتر نیز کار ناشایستی است. ناشایسته تر آن است که فردی که اسیر سطوح و مراتب پایینتر است در مقام قضاوت و ارزیابی باشد و کارهایی را که در سطوح بالاتر انجام میشوند به رسمیت نشناسد، چه به بهانه عدم وجود قانون، چه نبودن محلی در فرم ارزیابی مربوطه یا به بهانه سختی ارزیابی یابدتر از همه انکار مطلق لزوم پرداختن به آن "سطح " بالاتر.
ما موفقیت عظیم کشور در سطح اول را به عنوان "سریع الرشد ترین کشور دنیا از نظر علمی " جشن میگیریم و موفقیتهای بزرگ برخی پژوهشگران کشور در سطح دوم را صمیمانه تبریک می گوییم و برای دانشگاههایی مانند دانشگاه شریف که تقریباً در سطح سوم تفکر قرار گرفتهاند احترام زیادی قائل هستیم ولی نهایتاً دوستان اندکی که اندیشه قوی سطح چهارمی و سطح پنجمی دارند و در این راستا به بهانهها و با ابزارهای مختلف تلاش میکنند را اکسیر رشد و تعالی ایرانی می دانیم که روزی ورای ژاپن و آلمان به صنعت دنیا خدمت خواهد کرد و روزی دستاوردهای علمی و اقتصادی آمریکا را پشت سر خواهد گذارد.
برخی ما را به این خاطر مسخره میکنند و برخی نیز وقت کمتری را که برای سطوح اول یا دوم داشتهایم دستمایه سرزنش قرار میدهند (که اندکی نیز حق دارند) و پاسخ ما برای این هموطنان جز لبخند و آرزوی بهترینها نیست. شخصاً ترجیح میدهم سه جلد کتاب "مدیریت تحول جامع " که در دست "تألیف " دارم و مدتها وقت گرفته و خواهد گرفت تا کامل تر شود، جایگزین صدها مقاله پر ارجاع شود. آیا یک مقاله پرارجاع به یک اثر ناظر به سطوح سوم و چهارم و پنجم برای ما دانشگاهیان از وضع فعلی ما بهتر نیست؟
اما برخی هستند که در جمله قبلی چیزی جز همان عبارت "مقاله پرارجاع " را نمیبینند و شاید ما نیز باید وقتی اختصاص داده به زبان مطلوب آنها نیز حرف خود را بزنیم تا راحت تر با سطوح بعدی ارتباط برقرار کنند (ورزش ذهنی خوبی نیز میتواند باشد، مانند مسابقات پررقابت علمی، البته امیدوارم به دوپینگ نیاز نداشته باشد، مثلاً لازم نباشد برای افزایش ارجاع دست به دامن برخی روشها بشویم یا به سانسور برخی مطالب علمی بپردازیم یا مدتها عضو "گروه " بوده باشیم! در ریاضیات و علوم کامپیوتر برخی از مشکلهایی که در علومی مانند مدیریت هست وجود ندارد و کار بین رشته ای ما "مدیریت " را نیز در بر میگیرد).
به نظر من ارزش استاد تمام بودن در سطح دوم از ارزش محقق فعال بودن در سطوح سوم تا پنجم بیشتر نیست. برخی دوستان سفید مو چپ چپ نگاه میکنند و نظر دیگری دارند. به هر حال اگر کسی را داشته باشیم که در هر پنج سطح پیشرو باشد و حرفش در جمهوریهای تخم مرغی سطح پایینتر نیز "رو " داشته باشد میتواند تأثیر زیادی در تحول فضای علمی، صنعتی، مدیریتی، اقتصادی و عدالت پروری کشور داشته باشد، بخصوص اگر رشته کاری علمی او از زمینههای مرتبط تر با مدیریت تحول پیشرفته باشد. روی صحبتم در این قسمت بیشتر با نخبگان کنکوری، جشنواره ای و المپیادی جوان است. همچنین با مسوولین دانشکده مدیریت دانشگاه شریف که دوره کارشناسی آن با گرنت ها و مشوقهای مربوطه هنوز تأسیس نشده است!