کد مطلب: 244323
پیشنهاد کتاب/ «گابریل مارسل»؛ سم کین؛ ترجمه مصطفی ملکیان؛ نشر هرمس
فیلسوف ایمان و امید
حمزه نادعلیزاده،16 مهر 1393
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۰۰
گابریل مارسلنویسنده: سم کین
ترجمه: مصطفی ملکیان
ناشر:
هرمس، چاپ اول ۱۳۹۳
۱۱۲ صفحه، ۴۰۰۰ تومان
فروشگاه اینترنتی شهر کتاب، این کتاب را تا یک هفته پس از معرفی، با
۱۰% تخفیف ویژه عرضه میکند، در صورت تمایل
اینجا کلیک کنید.
****
فیلسوفان اگزیستانسیالیسم فلسفه را نوعی فعالیت و سیر و سلوک میدانند و علت این مطلب را در محدودیت نظرگاه آدمی و به تبع آن محدودیت فلسفه دنبال میکنند. در این بین، عدهای از ایشان ذات و گوهر آدمی را تنها به جریان زمان متعلق دانسته و معتقدند هرگونه تصوری از خدا، یا از مشارکت آدمی در یک نظام فراتر از جریان زمان، توهمی است که باید نابود گردد تا آزادی حقیقی انسان امکانپذیر شود. در مقابل برخی دیگر از فیلسوفان این مکتب معتقدند که در محدودهی تجارب آدمی، گواهی و نشانهای دالّ بر وجود نظام سرمدی، متعالی و فراتر از مکان و زمان است که روح انسان به آن تعلق دارد و آزادی اصیل وقتی ممکن میشود که آدمی با آگاهی از این محیط متعالی، دست به عمل بزند اگرچه معرفت کامل به آن نظام عالی ممکن نیست. کسانی چون فوئرباخ، نیچه، سارتر و کامو در دستهی نخست جای دارند و فلسفهی ایشان را اگزیستانسیالیسم الحادی نامیدهاند؛ و فیلسوفانی چون کییرکگور، یاسپرس، داستایوفسکی پرچمداران نگرش دوم از این مکتب هستند که به اگزیستانسیالیسم الهی شهرت یافته است.
اگر بخواهیم برخلاف نظر گابریل مارسل ـ که خود را نوسقراطی میداند ـ وی را متعلق به یکی از این دستهها بدانیم باید وی را هم تراز با کییرکگور و یاسپرس از فیلسوفان الهیِ اگزیستانسیالیسم قلمداد نمائیم.
یکی از مهمترین دغدغههای مارسل، جستجوی علت «بیقراری انسان جدید» است. از نظرگاه وی انسان فقط در عصر جدید است که یقینش را نسبت به ماهیت خود از دست داده و با خود بیگانه شده است. احساس کرامت و قدر و قیمت ما بر کارکردهایی که در جامعه داریم مبتنی شده و نه بر آگاهی از اینکه صرف انسان بودن قداستی ذاتی دارد. این کارکردگرایی که قداست بخش انسان جدید است، سبب درهم شکسته شدن جهان و بیاهمیت گشتن همه چیز و در نتیجه ناامیدی و خودکشی است. این همه نتیجهی دو خصیصهی «انتزاع» و «تملک» است که ریشهی بیقراری آدمی است. مارسل توضیح میدهد که اگرچه «انتزاع» یکی از فعالیتهای ذهن آدمی است اما غلبهی «روحیهی انتزاع» خطرناک است و وظیفهی فیلسوف است که این خطر را گوشزد کرده و در حل آن بکوشد. منظور از روحیهی انتزاع، غفلت از واقعیتی است که ذهن ما مفهومی را از آن دریافت کرده است. مثلا فراموش کنیم گُلی که از لحاظ علمی پدیدهای است قابل فهم، چیز زیبایی هم هست که فی حد نفسه وجود دارد.
وقتی چیزی را انتزاع میکنیم در واقع آن را به تملک خویش در میآوریم که در اینصورت فقط برای آنچه که در محدودهی مقولات نظری و مقدورات عملی خود ماست ارزش قائل میشویم و دچار این توهم خطرناک که اساسا هر آنچه را که به تملیک ذهنی ما درنیاید منکر گردیم و این ریشهی بیقراری انسان جدید است.
مارسل برای توضیح مقصود خویش، ماهیت تفکر را مورد بررسی قرار میدهد و اندیشه را به اولیه و ثانویه تقسیم میکند. اندیشهی اولیه همان چیزی است که در علوم تجربی و صناعات دیده میشود و آن تمایل به معرفتی انتزاعی، آفاقی و تحقیقپذیر است.
این طرز تفکر به ما امکان میدهد که جهان خودمان را به وجهی کاملتر تملک کنیم و مورد دخل و تصرف قرار دهیم. در صورتی که این طرز اندیشه، مدعی شود که حق دارد همهی معارف و حقایق را بر اساس ملاکهای خویش مورد داوری قرار دهد، آشفتگی فکری و اخلاقی پدیدار میشود. در این نحوهی اندیشه است که تمایز فاعل شناسا از موضوع شناسایی معنا مییابد. راه برون رفت از این وضع چیست؟ چگونه میتوان مرز فاعل شناسا و موضوع شناسایی را از بین برد و بر آشفتگی روحی انسان جدید پایان داد؟ مارسل راه نجات را توسل به هنر، فلسفه و مابعدالطبیعه میداند، راهی که در آن آدمی با راز هستی همراه میشود و خود زندگی میگردد و نه ناظر بیرونی آن. این طرز تفکر که مارسل آن را اندیشهی ثانویه مینامد، به دنبال راه حلهای همگانی و تحقیقپذیر نیست بلکه صرفا با مشارکت انسان در قلمرو راز و تصدیق و شهادت به هستی زندگی و حرکت به سمت وحدت حیات، به مقصود میرسد.
اینجاست که فرق انسان جدید با انسان اصیل روشن میگردد. این واقعیت سرمدی است که به زندگی انسان، معنایی نهایی داده و بدان «وزن وجودی» میبخشد. نکته اینجاست که نمیتوان به این واقعیت راز آمیز، نگاهی آفاقی و انتزاعی داشت، چرا که ذاتا نه به انتزاع میآید و نه میتوان مفهوم مشخصی را برای آن در نظر گرفت و در نتیجه از این طریق به انکار در میآید. این در حالیست که وجود عشق در آدمی، نشانهای از معشوق زوالناپذیر است و تنها از راه مشارکت و شهادت است که میتوان به آن اذعان داشت. از اینجاست که «امید» نیز معنا مییابد. حضور هستی که همان اصل پایانناپذیر است، کسی را که زندهی امید است، قویدل و بانشاط میدارد.
از نظر مارسل وظیفهی فیلسوف این است که از طریق نشان دادن محدودیتهای مقولات اندیشهی اولیه(تملک، محاسبه، پیشبینی و تحقیق) و نیز از طریق اشاره به واقعیت رازآمیزی که «امید» بر آن مبتنی است، دیگران را از خطر نومیدی برهاند.
گزارش مختصر اندیشههای گابریل مارسل در کتابی با همین عنوان به قلم «سم کین» و ترجمهی مصطفی ملکیان توسط انتشارات هرمس به چاپ رسیده است. این کتاب جلد نخست از مجموعه مجلدات «پدید آورندگان الهیات جدید» را به خود اختصاص داده است.
کلمات کلیدی : نشر هرمس+ گابریل مارسل + حمزه نادعلی زاده