نظر منتشر شده
۳
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 245728
رادیاتور جوش آورد و جوان 29 سال مرد
بخش تعاملی الف - حمید مقیمی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۴:۲۰
پدر و مادری مو سپید، روز و شب در فکر فرزندان و زندگی آن ها، پاره های وجودی که نشو و نما می کنند، زیبایی و شیرینی زندگی و هدیه الهی هستند، اما حالا با قامتی خمیده و چهره هایی تکیده در ورودی مسجد ایستاده اند، ایستاده اند تا دوستان و همسایگان و بستگان تسلیت بگویند، تا فاتحه بخوانند، حاصل عمری که با یک خبر کوتاه، با یک حادثه طومار زندگیش در هم پیچید و روزی که می رفت مانند هزاران روز دیگر باشد تبدیل به شبی تیره شد که هرگز به سپیده نمی رسد.

گویی کم کم سهل انگاری، بی دقتی، تولید و ساخت یا واردات اجناس و قطعات نامرغوب، تعمیر و سر هم کردن سرسری به بخشی از فرهنگ گروهی از مردم ما تبدیل شده، وقتی کسی قطعه ای را می خرد باید دعا کند که چند ماهی بی دردسر سالم بماند، همین چند روز قبل بود که راننده ای گلایه می کرد، از یک فروشنده معتبر قطعه ای به اسم کره ای به ۵۰۰ هزار تومان خریده که دو سه روزه خراب شده، مسافری هم گفت خودرویی گرفته که از کارخانه درآمده خراب بوده!

کارگر خط تولید یک خودروسازی می گفت که قطعه ای ایراد داشته ولی به هوای آن که در گارانتی صاحبش عوض می کند همان را نصب کرده اند، یا تعمیرکاری که عجله داشته و سرسری قطعه را درست سرجایش نبسته یا مونتاژکاری که حوصله نکرده خوب قطعه را سفت کند یا اشتباه جا انداخته و ... همه اینها بخشی از فرهنگ روزمره ما شده برای همین هم در هر جایی دنبال آشنا می گردیم، قطعه فروش آشنا، تعمیرکار آشنا تا شاید دلمان اندکی قرص تر باشد اما آیا هرگز به این فکر می کنیم که حاصل این بی دقتی ها می تواند حلقه ای از زنجیره ای شود که ده ها و صدها تن را به کام مرگ برده، خانواده هایی را متلاشی کند؟ اگر ترمز به موقع می گرفت، اگر لاستیک پنجر نمی شد، اگر آن پیچ نمی برید، شاید الان خانواده ای عزادار نبود.

جوان ما هم اگر بعد از تعمیر و تعویض رادیاتور پراید، دوباره در جاده قدیم کرج ماشینش جوش نمی آورد و نمی خواست از دکه آن سوی جاده آب بیاورد الان زنده بود. بله باید دقت می کرد، اما حلقه اول ماجرا مشکل تعمیر و قطعه و ماشین بود که او را در جایی نگه داشت که زمینه حادثه را فراهم کرد.

اگر چه در تصمیمی بسیار سخت پدر و مادر رنجدیده کیارش تصمیم گرفتند تا پس از مرگ مغزی او و پیش از تخریب دیگر بافت های بدن، اعضای وی را اهدا کنند، تا این که پدر داغدارش بتواند صدای قلب فرزندش را در بدن دیگری بشنود ولی آیا وقت آن نرسیده که به خود نهیب بزنیم که کارهای سست و سرسری که انجام می دهیم، سودجویی در ساخت و تولید قطعه و بی توجهی و ضعف وجدان کار چگونه ممکن است زندگی هایی را در هم بپیچد؟ آیا آن تعمیرکار یا قطعه ساز می تواند لحظه ای آلام همسر جوان این تازه گذشته را به دوش بکشد؟ آیا وجدانش می تواند بار غمی که والدین این فرزند تازه گذشته تا ابد خواهند داشت بپذیرد؟

واقعا کی می خواهیم به خودمان بیاییم؟
 
کلمات کلیدی : حمید مقیمی
 
۱۳۹۳-۰۷-۲۶ ۱۹:۳۰:۴۱
شما فقط داغ مردم را تازه ميكنيد!!!! (2434923) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۷-۲۷ ۲۱:۰۲:۳۶
چند سال پیش باید فکر میکردیم... (2437577) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۷-۲۸ ۱۶:۲۹:۴۹
مدتی پیش از صدقه سری آموزش و پرورش یک دستگاه تیبا با وام بانکی خریداری کردم که باید برای ماشین 23 میلیونی حدود 30 میلیون پرداخت کنم. دیروز چراغ چک خودرو! روشن شد و خاموش نشد. به هر تعمیرگاه مجازی سر زدم و زنگ زدم چون زمان گارانتی آن فرا نرسیده قبول نکردند و گفتند باید به تعمیرگاه مرکزی ببرم. خدایی در کدام کشور کافر پیشه‌ای اینگونه ماشینهایی تولید میشود؟؟؟؟؟؟
حاکمان نالایق ایران را چه شده که جان و مال مردم تا این اندازه برایشان بی مقدار است. (2439487) (alef-10)