نظر منتشر شده
۱
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 435222
نگاهی دیگر به تشییع آقای هاشمی
بخش تعاملی الف - بهروز ساریخانی
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۵۳


بر پل حافظ (روبروی سفارت شوروی سابق)، وقتی آمبولانس حامل جنازه از زیر بسمت پایین میرفت, با دیدن عمامه سفید شیخ بر تابوت، لحظه ای قلبم گرفت. در سن و سالی که مرگ، بخشی از دلمشغولی ذهنی هر روز و بویژه شبانه ماست، این صحنه ها را نمی توان بسادگی بازگو کرد. حسرت آرزوی چنین مرگ فوری و بی دردسر, شاید نخستین احساس از شنیدن آن خبر ناگهانی عصرگاهی بود.

تابوت مردی که زمانی جزء فعالترین شخصیت های نظام و جنگ بود, نشان از سطر آخر کارنامه کسی که سود خدمات، یا زیان اشتباهاتش به کیسه مردم واریز، یا از جیبشان هزینه شده و اینک در معرض قضاوت هم آنان قرار گرفته است. توده مردم، ممکن است قادر نباشند احساسات، درخواست یا حس خود مثل شعرا، وکلا و نویسندگان، بیان کنند, اما در یک چیز استادند. آنان حساب جیبشان را بخوبی می دانند و امروز برای چندمین بار قضاوتشان درباره هاشمی را در خیابان در معرض دیدگانی نهادند که توان آن را دارند که ظاهر رویدادها را در نوردیده و راه به عمق و درون مسایل برند.

در نگاه اول اگر اصولگراها پای کار نمی آمدند، مسلما مراسم تشییع بسیار محدود برگزار میشد. بخش قابل توجهی از طرفداران اصلاحات، به هرجهت، دیگر حاضر نیستند گام در چنین همایش هایی بگذارند. واقعیت آنست که تعداد طرفداران اصلاحات در این مراسم, نسبت به کل جمعیت بسیار ناچیز بود.

اما با نگاهی دقیق تر, شاید یکی از بزرگترین اشتباهات جناح اصولگرا، نادیده انگاشتن پشت جبهه عظیم طیف رنگارنگ علاقمندان به اصلاحات است که به هرجهت جلوی چشم نیستند.

انفعال دو ساعت و اندی صدا و سیما در عصر انتشار خبر فوت جناب هاشمی، بزعم اینجانب بهیچوجه نه بواسطه جا خوردن از این واقعه ناگهانی, بلکه بدان جهت بود که بسیاری علاقمند نبودند که مراسم یادبودی بجز محدود و رسمی برگزار شود. اما همین آقایان بزودی تصمیم گرفتند که هاشمی را برای جناح خود مصادره نمایند. نگاه گذرا به اخبار و رپرتاژهای خبری و اغلب مصاحبه و پیام های منتشره صدا و سیما، گویای همین تلاش است.

این سیاست منفعلانه، در فردای انتخاب جناب روحانی بعنوان ریاست جمهوری یازدهم نیز اتفاق افتاد. متاسفانه جناح اصولگرا، مدتهاست که با پس زدن عقلای خود (از جمله آقایان هاشمی، ناطق و . . . )، عملا بازیچه تندروهائی مثل "جبهه پایداری" و یا شخصیت هائی شده که هیچ نسبت جدی با انقلاب نداشته اند.

با نگاهی دیگر به مراسم, می توان صف تشییع کنندگان را بسیار گسترده تر از آنان دید که در دانشگاه تهران, به نماز ایستاده و بعد تابوت را تا چهارراه کالج مشایعت نمودند. صرف نظر از برخی ظواهر و روی های گشاده, باید بجز آنان که میانه بودند و شعارهای ( البته چندسویه می دادند ), آنان را نیز که با نگاه یا گاه صدایشان جمعیت را دنبال می نمودند را نیز جزء تشییع کنندگان برشماریم.

تشخیص اشک و لبخند یک ملت، تنها زمانی میسر است که حجاب از دیده بر داریم و دل به دل ایشان دهیم. در این رابطه لازم است ابتدا مجموعه آنان را نیز بحساب آوریم که بقصد تماشا یا کنجکاوی مراسم را در پیاده رو یا از پنجره خانه هایشان همراهی یا مشایعت میکردند.

اینجا قصد تحلیل اجتماعی و روانشناسی جمعیتی در کار نیست. این کار دانش، احاطه و فرصتی نیاز دارد که صاحب این قلم را توان آن نمی باشد.

این مردم که روزی هاشمی را دوست دارانه، سردار سازندگی نامیده و جدا علاقه ای به جانشینی دیگری در پایان دوره دوم ریاست جمهوری او نداشتند، بعد از دوم خرداد 76 و کنار رفتن برخی حقایق پنهان 8 سال ریاست جمهوری او، آنچنان از هاشمی روی برتافتند که در نخستین انتخابات بعدی بشکل قاطعی دست رد بر سینه او زدند و او را به طعنه هائی, تجمل گرا نامیدند.

چندی بعد, همین مردم در جریان انتخابات پر مساله 88، به او بازگشتند. شاید یکی از نمادین ترین صحنه های این بازگشت، نمازجمعه تاریخی آخرین هاشمی در همین دانشگاه تهران بود که نماز آخر نیز بر او خوانده شد. در آن نماز کسانی به هاشمی اقتدا کردند که حتی رسم و اصول نماز جمعه را نیک نمی دانسته و باعث تفریح مومنان اصولگرا نیز گردیدند.

نگاه دیگر, مقایسه دو تشییع بکلی متفاوت آقایان طالقانی و منتظری است. جمعیت عظیم تشییع کننده زنده یاد طالقانی در مرداد 58  در مقایسه با دیروز, نمایانگر همان خطر جدی رویگردانی مردم است که سال ها است توسط بسیاری از دلسوزان انقلاب, از جمله و بویژه مرحوم هاشمی رفسنجانی هشدار داده شده است.

[...]

نکته دیگر بی توجهی کماکان صدا و سیما به حرف و خواست (شعار) بخشی از کسانی است که هنوز از اصلاح نظام ناامید نشده و دیروز گام در مراسم داشتند. اینگونه سانسور در شرایط بسط و نفوذ بیش از پیش شبکه های اجتماعی مجازی، به تداوم کم اعتباری صدا و سیمایی منجر گردد که میتواند نقش جدی در تجدید وحدت ملی کشور داشته باشد.

اما صاحب این قلم علاقه جدی به رفع مشکلات اساسی جبهه وسیع اصولگرا دارد. هرچند بزعم اینجانب, نه اصلاح طلبی و اصولگرائی، بهیچ عنوان منحصر به نوع دینی (از جمله اسلامی) آن نمی باشند.

ایران کشوری خاص و با تاریخ و سنتهای ویژه است و همانگونه که دکتر بزرگی در جایی گفته، برای دموکراسی و پیشرفت ایران راه خود ویژه ای نیازمند است که با الگوبرداری صرف از تجربیات (حتی موفق) دیگران نمیتواند طراحی و اجرا شود. یکی از ویژگی های طیف اصلاحات، که هم نقطه قوت و ضعف آنان بشمار میرود، همین گرایش نسبتا فراملی به مسایل رشد و دموکراسی است.

اصولگرایان، بجهت ریشه های عمیق و شناخت قابل توجهی که از عمق باورهای دینی, قومی و ملی مردم ایران دارند، می توانند و باید نه تنها مکمل, بلکه پیشاهنگ تدوین و اجرای برنامه حیاتی راه رشد و دموکراسی خاص ایران باشند.

سخن آخر، امید به درایت و دوراندیشی مردمی است که ضمن نقدهای جدی به شرائط اجتماعی – اقتصادی - سیاسی کشور و برخی عملکرد جناب هاشمی، پای کار آمدند تا شاید راه اصلاح نظام بعد از وزنه بزرگی چون او، بسته نشود.

ساختن ایران پیشرفته و آزاد، تنها با دستان توانای همه مردم ممکن خواهد شد. امید آنکه وارثان انقلاب بزرگ بهمن این نکته را بدرستی دریابند.

با امید، شاید دستاوردی نباشد, اما ناامید را هیچ حاصلی قطعا نخواهد بود.
 
کلمات کلیدی : بهروز ساریخانی
 
United States
۱۳۹۵-۱۱-۰۶ ۰۶:۲۰:۲۰
من که نفهمیدم منظورت چی بود و بالاخره میخواستی چه گروهی رو نصیحت کنی؟ یا چه چیزی رو اثبات کنی؟ اگر میشه خلاصه مطلب رو شفاف!! توی نظرات بنویس. (4134471) (alef-11)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.