به گزارش
الف؛ اقتصادی قدرتمند است که بتوان بر سرپای خود بماند، بهنوعی استقلال داشته باشد. اقتصادی قوی است که تابآوری آن بالا باشد بتواند در مقابل تکانهها، تحریمها و فشارها مقاومت کند.
در کشورهای توسعهیافته و پیشرفته حمایت از تولید ملی حرف نخست را میزند؛ در این کشورها سیاستگذاری مبتنی بر حمایت از اقتصاد ملی انجام شود و سعی میکنند در مورد اتفاقاً در حوزه بینالملل برای حمایت از تولید خود برنامه داشته باشند.
اما خبرهای شنیده میشود مبنی بر اینکه احتمال وضع تعرفه صفر برای واردات دستکم ۵۳۰ قلم کالا بین ایران با ۵ کشور عضو اتحادیه اقتصادی اوراسیا در حال نهایی شدن است، البته هنوز مشخص نیست چه اقلام کالایی قرار است در این فهرست قرار گیرند؛ اما برای تولیدات ایرانی که هنوز قدرت رقابت با کالاهای مشابه را ندارند، اجرایی شدن این اقدام باعث نابودی آنها خواهد شد و اقتصاد ملی تحت شعاع قرار میگیرد.
این در حالی است که بارهای برخی کارشناسان و حتی مسئولین اقتصاد ایران را با ونزوئلا، لیبی و... مقایسه میکنند، درحالیکه خود این مسئولین سیاستگذار هستند، اما هیچگاه به مسیری که کشورهای توسعهیافته طی کردند، نگاه نمیکنند.
در خبری اعلام شد، رشد تولید آلمان در ماه جون به علت افزایش چشمگیر سفارشها، به بیشترین مقدار خود در بیش از ۶ سال رسید که این نشان میدهد کارخانهها در توسعه ربع دوم سال مشارکت خواهند داشت؛ آلمانی که به دلیل دو جنگ جهانی، باید غرامت میداد امروز دارای قدرت اقتصادی است.
در این خصوص با ساسان شاه ویسی کارشناس مسائل اقتصاد بینالملل گفتگوی انجام دادیم که در ذیل مشاهده میکنید:
سهم خواهی اقتصادها از اقتصاد جهانی/معجزه اقتصادی که در آلمان رخ داد
میخواهیم در موردحمایت از تولید ملی بحث کنیم اینکه اقتصاد ملی چقدر برای کشورهای توسعهیافته مهم است؟ اینکه استقلال اقتصادی برای آنها خیلی مهم است؛ سوای اینکه نگاهی در کشور ما است که سعی بر تجارت دارد؛ یعنی واردات نه تولید ملی؟
مشخصاً زمانی که در موردحمایت گرایی بحث میکنیم که مشخص است که میگوییم سیاست اقتصادیای که تجارت یک کشور را با کشورهای دیگر از طریق وزن کردن تعرفه یا محدود کردن واردات و ایجاد یک ضوابط حاکمیتی موردحمایت قرار میدهد. اگر عریان بخواهیم به رویکردهای اقتصادی در یک نظام اقتصادی نگاه کنیم، با نظامهای تجارت آزاد و آزادسازی بازارهای اقتصادی در تضاد است. عموماً هم در اقتصادهای لیبرال هم سعی میکنند نقش دولتها را کاهش دهند تا اگر حمایتی صورت میگیرد، حمایت از داخل یا بستر اقتصاد و بازارها باشد که دولتها نباشند که کمک کنند، چون سوگیریها و جناحبندیهایی اتفاق خواهد افتاد و اقتصاد را به سمت رانتی شدن هدایت میکند.
از طرفی یک سیاست بزرگتر به نام جهانیشدن به وجود آمده که بهشدت بارنگهای مختلف مانند اینکه اقتصادهایی که دولتها بالای سر آن است را به چالش میکشد، یا موانعی که دولتها به وجود میآورند را سعی میکند نخنما کرده و میگوید اینها از توسعهیافتگی اقتصادی و بسترسازی برای همراهی کردن با اقتصادهای بینالملل جلوگیری میکنند.
اما به نظرم میرسد که وقتی درباره اقتصادهایی که دوران اولیه پیدایش یا ساختاربندی یا ساماندهی خودشان را میگذرانند تا زمانی که به قدرت نرسیدهاند یعنی در نظام بینالمللی صاحبسهم، قابلیت و قدرت برای مدیریت و یا حفظ سهم خودشان از اقتصاد بینالملل داشته باشند، نگاه حمایتگرانِ مذمومی که در اقتصاد بینالملل مرجع است، ترجیحی ندارد. پس تا زمانی که اقتصاد ملی جمهوری اسلامی ایران به آن سطح از قابلیت استغنا و ایجاد خلاقیت برای سهم پذیری معقول از اقتصاد بینالملل دست پیدا نکرده به نظر میرسد که دفعی برخورد کردن باسیاستهای حمایتی اقدام منطقی نیست.
بسیاری از اقتصادهای مدرن امروزی این پروسه را طی کرده و اقتصادهایشان را پرقدرت کرده و بعد وارد نظامات جهانی شدند که آنجا دیگر عناصر رقابت ساز است که ساختار و قاعده آنها را میسازد؛ در آنجا سهمهای بیشازاندازه ملی خود را مطالبه میکنند؛ مشاهده میکنید نو پدیدها و نوظهورهای اقتصادی اول از اقتصادهای خود حمایت کرده و زیرساختها را ایجاد کردند، دانش را به کار گرفتهاند و قابلیتهای بین نسلی نظام اقتصادی را تا حد توان به سطح اقتصاد پرقدرت رساندهاند که 20 کشور (البته 19 کشور بعلاوه یک اتحادیه اقتصادی) 86 درصد اقتصاد جهان را میسازند و آنطرف 177 کشور دیگری هستند که کمتر از 15 درصد اقتصاد جهان را دارند؛ این نابرابری ناشی از این است که یک عده در محاق عدمحمایت از اقتصاد ملیشان گیرکردهاند.
چه زمانی اقتصاد ایران قدرتمند خواهد شد؟
اگر با این مضمون بپذیریم که اقتصاد ما تا زمانی که از اقتصاد ملی حمایت نشود، قدرتمند نمیشود و تا زمانی که قدرتمند نشود نمیتواند به سهم حداقلی اما واقعی خود در جهان برسد، لذا ما صرفاً بهعنوان اقتصاد عقبمانده، شکننده و غیر مقاوم و درنهایت کم برخوردار شناخته میشویم؛ بر این اساس توصیه میشود که از یک مدل جدیدی در اقتصاد کشور استفاده کنیم که بخشهایی از قابلیتهای خو را در اقتصادهای نوظهور که توانستهاند تا حدودی پرقدرت شوند، پیداکرده و بایستی با استفاده از آن تجارب، اقتصاد را آنقدر پرقدرت کنیم که در اندازه واقعی خود، بتواند سهمی از اقتصاد بینالملل و درعینحال یک اقتصاد خوداتکا داشته باشد.
مثلاً کشوری مثل آلمان که یک روزی وضعیت امروز را نداشت؛ در گزارشی میخواندم که میزان تولیدات این کشور افزایش پیداکرده است. در حال حاضر ایران در حال پیگیری قراردادی با کشورهای اوراسیا است که تعرفه 530 کالا صفر میشود؛ این قراردادها باعث تعطیلی اقتصاد ایران نخواهد شد؟
اقتصاد آلمان، به یک معجزه اقتصادی شباهت دارد؛ کشوری که در یک جنگ جهانی زیرورو شد قابلیتهایی دارد که امروز بزرگترین اقتصاد حوزه اروپا تلقی میشود. ازلحاظ تولید ناخالص چهارمین و ازلحاظ قدرت برابری پنجمین اقتصاد جهان است. این کشور توانست در مدیریت و سیاستگذار اصلی حوزه یورو بهعنوان قدرتمندترین پول جهان بعد از دلار را داشته باشد. مدیریت ساختار بلوکبندی اقتصادی جهان مانند اتحادیه اروپا را رهبری و سازماندهی کند. در کنار آن توانست به یک اقتصاد بزرگ و شاید بزرگترین اقتصاد صادرکننده در جهان، یکی از فنیترین و منضبطترین اقتصادها مطرح شود. امروزه اگر قدرت نظامی خود را در جنگ جهانی دوم ازدستداده، اما قدرت اقتصادی برابر باقدرت نظامی در جهان دارد؛ لذا در جهان حرفی برای گفتن داشته و حتی در سهم خواهی جهانی و نظامات بینالملل نیز بهواسطه اقتصادش توانسته قدرتمند قلمداد شود.
چه اتفاقی برای آلمان رخ داد که به اینجا رسید؟
آیا کشور آلمان بدون حمایت از زیرساختها اقتصادی، بدون اصلاح ساختارها توانسته به این جایگاه دست پیدا کند؟ دوره صنعتی شدن آلمان شاید حدود 110 سال بعد از انگلیس و یا حتی فرانسه شکل گرفت؛ اما چهکار را انجام داد؟ اتحادیه گمرکی و شبکههای ارتباطی ایجاد و محرکهایی را اتخاذ کرد، حتی از تعرفههای تجاری در این دوره صنعتی شدن استفاده کرد، مقرراتی را در داخل و کشورهای پیرامون و در نظام پولی و ارزی و استفاده از سیستم پشتوانه طلا در نظامهای بینالملل انجام داد؛ ظرفیتسازیهایی برای بهبود شرایط کار در داخل سیستم و قوانینی وضع کرد؛ بیمه اجتماعی را که تعریف کرد. بهعنوان اولین کشور دولت رفاه مطرح شد؛ دولت رفاهی که پیادهسازی کرد چقدر به ساختارهای سلامت، تحصیلات و آموزش اجباری عمومی و به بیمه و تأمین اجتماعی کمک کرد؟
تغییراتی در سطوح مختلف آموزشی، تحقیقاتی و تربیتی و نهایتاً انضباطی و انتظامی تعریف کرد؛ که همگی بایدهایی از جنس حمایت از اقتصاد ملی در آلمان بود؛ یعنی زیرساختها را ساخت و قابلیتهای را تغییر داد و بعد هم سیاستهایی را زیر پا گذاشت. چهبسا نگاهی میکنید به فاصله جنگ جهانی اول و دوم؛ این کشور بعد از سیاستهایی که تعریف کرده بود و از آن بهعنوان اقتصاد صلح یاد میشود؛ حتی در کتابهای اقتصاددانهای بزرگ، در مورد آلمان نوشته شد، گفتند این کشور جایی هزینههایی برای صلح پرداخت کرد و جایی هزینههای بزرگتری را برای جنگ داد؛ اما استدلال این بود که خیلیها میگفتند آلمان کشوری که تقریباً از بین رفته بود باید غرامت بپردازد.
امروز ظرفیت و سیاستهای مالی انبساطی و سیاستهای بانکی را تعریف کرد که عمدتاً این سیاستها بخشی از تجارت، تولید، رفاه، اشتغال و از همه مهمتر اقتصاد ملی را تحت سیطره قرار داد که آن را بهطور جامع سیاستهای جدید اقتصادی نامگذاری کردند و این سیاست را در درون خود اجرایی کرد و ضمن اینکه خلاقیت و انضباط بخشی ایجاد کرد و نهایتاً باعث احیای اقتصاد آلمان شد. اقتصاد آلمان در اواخر دهه هفتاد و زمان ورود و حرکت به سمت دهه هشتاد قبل از اینکه اتحاد پیدا کند و از این اتحاد نیروی انسانی ارزانقیمت در اختیار بگیرد و پهناوری با موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیکی به دست آورد، ابتدا زیرساختهای اقتصادی خود را بهبود بخشید و این اتفاق رخ داد، مگر باسیاستهای حمایتی و با ایجاد بایدها و نبایدها در سطح ملی.
وقتی این قابلیتها تعریف شد نگاه و باورها در یک مسیر قرار گرفت که بایستی از کالای آلمانی استفاده کنیم، آن زمان تغییر وضعیت اقتصادی آلمان و برنامه بازسازی و برنامه تحول و نوسازی زیرساختها و جهش اقتصادی فراهم شد. اگر یک کمک اقتصادی که شاید اولین کمک آن در دهه 50 و 60 بود؛ صرفاً در خدمت زیرساختها قرار گرفت. امروز خیلی از کمکها که میگیریم، صرفاً نه برای روبناها بلکه در حوزه جاری استفاده میشود. بهجای اینکه سرمایهگذاریها را زیرساختی قلمداد کنیم، آنها را صرفاً از جنس هزینههای جاری که حتی روبنا را نمیتواند انجام دهد، صرف میکنیم. در بودجهریزی نسبت جاری به عمرانی و نسبت به جاری دولت به جاری عمومی را کنار هم قرار میدهیم، مشاهده میشود خیلی فاصلهها وجود دارد.
چرا ما نتوانستیم راهی که آلما رفت را برویم؟
تا زمانی که رویکردهای اصلاحات ساختار اقتصاد را بر اساس مدل اقتصاد مقاومتی که هم بودجهریزی هم توانمندی و ساختار کشور و از همه مهمتر سیاستهای اجرایی را تحت تسلط قرار ندهد. به نظر میرسد که یک سری از عواملی که به اسم حمایت است، مانند تعرفه، سهمیه واردات و بروکراسی اداری و چیزی که از آن بهعنوان یارانه مستقیم و غیرمستقیم متأسفانه هنوز در ساختار اقتصادی کشور وجود دارد که بخشی از یارانه مستقیم نقدی و بخشی یارانه غیرمستقیم است که هنوز در هندسه اقتصادی ایران وجود دارد؛ موضوعی بهعنوان یارانه صادراتی یا مشوقها که اثرگذاری زیادی ندارد. یکی دیگر از این موارد که خیلی چالشبرانگیز است، دستکاریهای نرخ ارز است. زمانی قیمت آن را نگه میداریم که این فنر به حالت فشرده میشود و ارزش پول ملی تحت شعاع قرار میدهد و در زمان دیگری چنان این فنر را آزاد میکنیم که حتی کشورهای دیگر با نگاه به ایران میگویند تکلیف خود را با نظام ارزی خودتان مشخص کنید تا بتوانیم خود را با شما تطبیق دهیم؛ از این جنس چالشها یا ابزارهایی که بهعنوان سیاست حمایتگرایانه در کشور وجود دارد، نهتنها از آن درست استفاده نمیشود، بلکه حتی از سیاستها هم در راستای حمایت از تولید ملی استفاده هم نمیشود و تبدیل به ضد سیاست میشود.
برخلاف اقتصادهای بزرگی که از حمایت گرایی و اتفاقاً از نظام تعرفهها و سهمیهبندی واردات و قابلیتمند کردن سیستم اداری و استفاده بهینه از یارانههایی که در اقتصاد آنها مستقیم و غیرمستقیم استفاده میکنند، متأسفانه عموم این ابزارها تبدیل به ضد سیاست شده است. تعرفههای جدید را مشخص میکنیم و بعد وزیر صنعت یا وزیر اقتصاد با آن مشکل دارد. اگر شما با این مشکلدارید چه کسی آن را تصویب کرده است؛ مثلاً تعرفه واردات کالایی بهگونهای تعریف میشود که پذیرفتهایم و میگوییم که اگر این تعرفه را دستکاری کنیم قاچاق زیاد میشود و یک ابزار سیاست حمایت گرایی در اقتصاد تبدیل به ضد سیاست شده و میگوییم برای خنثی کردن قاچاق کالا بایستی تعرفهها را به صفر نزدیک کنیم، یعنی میگویند اگر تعرفه دخانیات و موبایل را افزایش دهید، قاچاق آن زیاد میشود و متأسفانه این موضوع از گذشته وجود داشته و هنوز هم ادامه دارد. زمانی بحث میکنیم و میگوییم چرا بعضی از تعرفهها با منطق تغییر نمیدهید، مثلاً تعرفه حوزه کشاورزی، دارویی، پوشاک و مواد غذایی را تغییر نمیدهید؛ چرا وارد کالاهایی انجام میشود که میگویند کشش بازار و قاچاق تعیین میکند که نظام تعرفهای به کدام سمت حرکت کند. تا زمانی که در سختگیریهای مبتنی بر حمایت از اقتصاد ملی انفعال داشته باشیم، به نظر میرسد که این چالشها ازجمله نحوه تعرفه گذاری و صفر درصد کردن و اثرگذاری آن را در تولید ملی بایستی مشاهده کنیم.
عامل رشد در ایران، نفت است/زیرساختها ارتقا یابد
زیرساختها اشاره کردید؛ منظور شما از این زیرساختها چیست؛ آیا اصلاح ساختار است؟
زمانی که در مورد زیرساخت بحث میکنیم، مهمترین رکنی که در یک اقتصاد پویا مهم است رابطه رشد اقتصادی با عوامل رشد است.
مهمترین عامل رشد در تولید ملی جمهوری اسلامی چیست؟ حداقل اکنون همه میدانیم نفت است. حداقل به اذعان آخرین نرخ رشد بالایی که به درست یا اشتباه بانک مرکزی اعلام کرد، این موضوع صدق میکند؛ اما اگر زیرساختهای کشور درست حرکت کرده باشد میگوییم جهانی که نظام تعرفههای خود را صفر کرده؛ به این دلیل است که نرخ رشد اقتصادی خود را در فناوریهای نوین خود جستجو میکند و از این طریق به رشد دست پیدا میکنند؛ وقتی به فناوریهای نوین دسترسی پیدا نکرده باشید، خیلی راحت هر چیزی را تعریف کنند موظف هستید استفاده کنید. به عبارتی کشورهای توسعهیافته و پیشرفته زیرساختهای اقتصادی خود را آنقدر پرقدرت کردهاند که نیازی به تعریف آن در سایر حوزهها ندارد؛ اما ما زیرساخت اقتصاد ملی خود را بر اساس صادرات نفت تعیین کردهایم.
امروز ارزش دلار در جای دیگر و در ساختار اقتصاد سیاسی امریکا و تغییرات آن با طلا مقایسه میشود، اگر ارزش نفت را بخواهیم بسنجیم در تغییرات خاورمیانه و غرب آسیا است؛ هردوی آن زیرساخت اقتصاد ما را متزلزل میکند. پس جایی که میگوییم باید زیرساختها ارتقاء پیدا کند، سرمایهگذاری در جهت زیرساختی باشد که بخش دیگری از تولید ملی دیگر شکل میدهند؟ مثل کشاورزی، تولید، فناوری و بعد خدمات هدف قرار گیرند، امروز بیش از 50 درصد از اقتصاد ایران در بخش خدمات است و چه میزان روی زیرساختهای آن سرمایهگذاری شده است.
مقامات عالی دولت مانند وزیر اقتصاد و رئیس سازمان برنامهوبودجه و وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی و... تا مقامات میانی دعوتشده وقتی برای نمایشگاه تولیدات ملی دعوت میشوند، از آن حمایت نمیکنند؛ این یعنی زیرساختها که اقتصاد ما روی آن بارگذاری شده به تولیدات ملی ربطی پیدا نکرده است. اما وقتی یکی از فازهای پارس جنوبی قرار است در چهل ماه آینده از آن گازی استخراج شود و قرار است 25 سال بین ما و فرانسویها و انگلیسیها باشد، چند مقام عالی در ضیافتهای آن کشورها شرکت میکنند؟ حتی باافتخار میگویند که ما توانستیم سرمایه ملی را بهصورت خام به جهان بفروشیم. این همان چالش زیرساختی است.
آلمانها در یک دوره چهلساله توانستند زیرساختهای خود را بسازند، نه نفت داشتن و نه هتلی که گردشگر جذب کنند. زیرساخت یعنی بایستی در تولیدات صنعتی حرف اول را بزنیم. امروز این حرف اول را آلمان میزند که زیرساخت اقتصادی، بانکی، پولی و ارزی خود را کامل کرد و آن را به صفر رساند؛ آلمانی که به جهان در مورد غرامت بدهکار بود؛ امروز یکی از بزرگترین گردش وجوه اقتصادی در جهان با مرکزیت آلمان با ظرفیتهای صنعتی، فناوری، پولی و گردشگری انجام میشود. ایران تا زمانی که زیرساختهای اقتصادی تعیین تکلیف کردن این موضوع است که محرک اقتصادی در جمهوری اسلامی ایران نفت است یا کشاورزی، تولیدی، صنعتی و فناوری؛ وضعیت همینگونه خواهد بود. کشوری مثل آلمان و یا کانادا هیچ ربطی به ما ندارند؛ اما زمانی که بررسی میکنیم، بهعنوان کشورهایی دارای تحرک و تحول اقتصادی مطرح و معرفی میشوند، زیرا زیرساختهای اقتصادی را تغییر دادند. زمانی که زیرساختهای اقتصادی تغییر کند، یعنی اقتصاد ملی را برخوردار کردهاید؛ زمانی که در مورد تولید ملی صحبت میکنیم، یعنی هسته مرکزی اقتصاد ملی را میخواهیم بارو کنیم.
جایگزین کردن شرکای خارجی و نابود شدن ظرفیت داخلی
یعنی بخش خدمات در اقتصاد جا ندارد؟
نمیخواهم بگوییم بخش خدمات در اقتصاد جا ندارد، اما خدمات یک پوستهای است که در دور هسته مرکزی یک اقتصاد ملی که تولید ملی است، شکل میگیرد. امروز تولید ملی بهعنوان یک هسته مرکزی در چندلایه بخش خدمات در محاق قرارگرفته است؛ به صورتی که این خدماتیها هستند که برای تولید ملی تعیین تکلیف میکنند. اگر خدماتیها بخواهند؛ تولید ملی حذف میشود و تولیدات خارجی جایگزین آن میشود. اینجا زیرساخت معیوب است. زیرساختها درجایی اثرگذار است که تولید ملی بهعنوان کنشگر اصلی یا پیشران اصلی اقتصاد تعریف شود؛ البته تولید ملی مبتنی بر دانش اقتصادی و علم و فناوری؛ اما این کجا تأمین میشود؟ میگوییم دولت محترم از بودجه کلانی که از محل صادرات نفتی برخلاف سیاستهای اصل 44 و اقتصاد مقاومتی و سند چشمانداز جمهوری اسلامی ایران به دست میآورد. اگر مجبوریم ولو نفت را برای تأمین بودجه بفروشیم، نسبت بودجه عمرانی به جاری را بهشدت باید افزایش دهید.
الآن میخواهیم مثلاً در حوزه فناوری و هوافضا برای پرتاب ماهواره، توسط بخش خصوصی سرمایهگذاری کنیم و بهعنوان میشود بخش خصوصی توانمندی نداریم و بخش خارجی را به میان میآورند و برای سرمایهگذاری خارجی هم که دولت ایتالیا نمیآید، بلکه شرکتهای چندملیتی به روی کار میآیند؛ این دقیقه عدم سرمایهگذاری در زیرساختها و از دست رفتن فرصتها و جایگزین کردن شرکای خارجی نسبت به ظرفیت داخلی و درنهایت از دست رفتن بازار به نفع سرمایهگذار خارجی است. تا زمانی که این سیکل معیوب وجود دارد، آلمان که هیچ...؛ بهجز عراق، ما اکنون یک کشور دیگری مانند سوریه را پیش روی داریم که آمدند در اجلاس آستانه گفتند برای سرمایهگذاری زیرساختهای سوریه نیز باید اقداماتی صورت گیرد. وقتی اقلیم کردستان و کشورهای حوزه مشترکالمنافع آسیای میانه را بررسی میکنیم، آیا همگی صرفاً نفت و گاز صادر میکنند؟ آیا نسبت تولید ملی سالبهسال نسبت به محصولی مانند نفت کاهش پیدا میکند؟ خیر! آنها میآیند از صندوق توسعه ملی و ذخیره ارزی خود استفاده بهینه میکنند؛ نخست زیرساختها و بر این اساس بخشهای دیگر را ارتقا میدهند. فاصله نسلهای اقتصادی داخلی را با اتفاقاتی که در رقابتپذیری اقتصاد جهان رخ میدهد را کاهش میدهند. این ظرفیت را به وجود میآورند که اقتصاد ملی خود در مهندسی اقتصاد بینالملل قدرتمند و قابلرقابت کنند.
نقش نفت و گاز در اقتصاد ایران چیست؟
در این زمان با حمایت گرایی و مقاوم کردن چارچوبهای اقتصاد مقاومتی خود این فرصت پیدا میشود که سهم بیشتری از اقتصاد بینالملل داشته باشند. ما ادعا میکنیم بزرگترین کشور هاب انرژی جهان هستیم؛ در داشتن گاز و نفت باهم ایران کشور اول جهان است، این سرمایه را داریم که برای هزینههای جاری دولتی است، منظور از دولت این نیست که پول نفت را صرف جاری میکند، بلکه دولت یاد گرفته است تمام اینها را هزینه کند. میگوییم دولت باید یاد بگیرد که اکثر این سرمایه را در زیرساختها سرمایهگذاری کند که از ارزشافزوده آن در یک دوره 5 ساله، دهساله و در یک دوره آرمانی در چشمانداز جمهوری اسلامی ایران بهرهبرداری شود.
متأسفانه این اتفاق رخداده است و هرچه نرخ حمایت گرایی از اقتصاد ملی بخصوص بعد از مطرحشدن مدل اقتصاد مقاومتی توسط رهبری و تدوین آن در مجمع تشخیص مصلحت نظام و ابلاغ آن، به نظر میرسد هرچه جلو میرویم، دو موضوع بزرگ مورد مشخص است یکی سرمایهگذاری در زیرساختها و دیگری فاصلهای که بین نرخ سرمایهگذاری جاری و عمرانی در بودجه عمومی کشور به وجود آمده است. شاید تمام اقتصاد ایران نباش اما مهمترین الگو و نمایه برای جریان سازی اقتصاد ملی و فعالان اقتصاد است. وقتی نسبت بودجهریزی کشور در حوزه عمرانی مثلاً 16 هزار میلیارد تومان است و برای صنعت آنهم برای حدود 10 ماه فاصله با تمام توانی که صرف میشود، حدود 16 هزار میلیارد مصوب شده، اگر درست گفته باشم عددی حدود 20 هزار میلیارد تومان در بیش از 20 هزار واحد صنعتی اجرایی شد و آن با حدود 430 هزار میلیارد تومان منابع نقد شونده و تسهیلاتی که بانکها در اقتصاد ملی ایران پرداخت کردند یا با 1221 هزار میلیارد نرخ نقدینگی که در جامعه وجود دارد، مقایسه کنید.
آیا کشورهایی مثل آلمان، ژاپن که جنگهای جهانی را پشت سر گذاشتهاند، یا حتی ویتنام، عراق و افغانستان را مشاهده کنید؛ آیا توسعهیافتگی و پیشرفت در بودجهریزی را داشتهایم؟ به نظر میرسد تا این اتفاق رخ ندهد، چالش عذر بدتر از گناهی مانند معیوب بودن نظام تعرفهای در اقتصاد ملی وجود خواهد داشت که آواری بر سر تولیدکنندگان ملی خواهد شد. متأسفم هستیم از اینکه بگوییم بهشدت نگاه به سمت اقتصاد بینالملل است و به نظر میرسد که تأکیدهای نظام بینالملل ایجاد این جریان است و موظفیم بازارهای وارداتی را نهفقط برای کالاهای مشخص بلکه برای همه کالاها، باز و نرخ واردات را به صفر نزدیک کنیم. میگویند مگر قرار نیست عضو سازمان تجارت جهانی (WTO) شویم و بالاخره باید آنها قبول کنیم اما 20 و اندی سال گذشته زمان و چند سال دیگر زمانداریم که نخست زیرساختها خود را پرقدرت کنیم و بعداً عضویت در سازمان تجارت جهانی را بپذیریم.
سهم نیم درصدی از اقتصاد جهان/ میتوانیم رتبه 12 در جهان باشیم
متأسفانه وقتی قرار میشود دروازهها را بازکنیم خیلی رئوفانِ تمام اقتصاد ملی خود را در اختیار بیگانه قرار میدهیم؛ بعد میگوییم اقتصاد مقاومتی یعنی همینکه ما بتوانیم آزادانه قراردادهای خوب با توتال و ... ببندیم. امروز نسبت به ده سال گذشته یک چهار سال را گذراندیم و دچار تحریمها شدیم، یک دوره چهارساله دیگر را گذراندیم و تحریمها برداشته شد. چه اتفاقی افتاد؟ آیا اقتصاد ایران و یا قدرت ملی ما در حوزه اقتصادی بهتر شده یا اینکه در رتبهبندی جهان صاحب رتبه بهتری شدیم؟ نرخ سرانه کشور افزایش پیدا کرد؟ کارایی دولت رفاه افزایش یافت یا اینکه ضریب جینی کاهشیافته است؟ از سوی دیگر، نرخ صادرات گازی ما چقدر افزایش پیداکرده است؛ واقعاً اگر در کنار این 300 میلیون مترمکعب گاز، میلیونها مترمکعب گاز دیگر هم صادر کنیم، مردم در زندگی خود آن را حس میکنند؟ اقتصاد مردم ساز در کجا آن را حس میکند؟ در اطراف ما اقتصادهای پرقدرتی میتوانند باشد که برای حدود 500 میلیون نفر بازار تعریف کند، چه میزان از این بازار را توانستهایم در اختیار بگیریم، از ترکیه که جز بزرگترینها در منطقه است میتواند باشد تا روسیه که به خاطر تحریم قابلیت خوبی از بازار خود را در حدود دو سال و نیم گذشته اندازه 10 میلیارد دلار میتوانست در اختیار ما قرار دهد.
اکنون چه میزان سهم از اقتصاد جهان راداریم؟
کمتر از نیم درصد و اگر اشتباه نکنم در حدود 38 دهم درصد است.
با توجه به پتانسیلی که کشور دارد، این سهم باید چه میزان باشد؟
اگر بر اساس جمعیت بخواهیم بسنجیم که جمعیت ایران بیش از یک درصد جمعیت جهان است، اگر بر اساس وسعت در نظر بگیریم که وسعت کشور ما بیش از یک درصد وسعت جهان را دارد، اما بر اساس قابلیت اقتصادی را بررسی کنیم، حدود 3.5 تا 4 درصد از سهم پذیری میتوانیم داشته باشیم. زمانی رهبر معظم انقلاب فرمودند میتوانیم در رتبه 12 جهان قرار بگیریم. با بررسی رتبهبندی اقتصاد جهان ایتالیا رتبه 12 را دارد؛ درحالیکه این کشور با حدود 2200 میلیارد دلار قدرت خرید در این رتبه قرارگرفته است. قابلیت اقتصاد ایران در سطح 1440 میلیارد دلار است که در مقاطعی تا 1600 الی 1680 میلیارد دلار هم افزایشیافته؛ اصلاً نمیخواهیم بهصورت کمی زیرساختها را ارتقا دهیم، یعنی فقط میزان نفت یا سنگ معدن بیشتری استخراجکنیم و اگر در زیرساختهای اقتصاد دانشبنیان سرمایهگذاری و به فناوریهای نوین مجهز شویم و دانش اقتصاد را باور کرده و آن را به حوزههای اقتصاد تعمیم دهیم، بهراحتی میتوانیم به رتبه 12 جهان برسیم.
بخش خصوصی میتواند شرکت تاسیس کند، اما..
آقای رئیسجمهور در مورد اتفاق رخ داد برای قطر عنوان کردند بخش خصوصی قوی در کشور نداریم، شما به زیرساختها اشاره داشتید، این شروع برای ایجاد زیرساختها از ذهن مدیران و مسئولین نیست؟
یکی از زیرساختهای هر اقتصاد فعالان اقتصادی مانند اتاق بازرگانی، اتاق تعاون، اتاق اصناف و نهادهای غیردولتی مردمی است که فعالان اقتصادی را میسازد. مگر نیامدیم بر اساس قانون برنامه پنجم شورای گفتگو را ایجاد کردیم؟ مگر قرار نشد هر تصمیم اقتصادیای که گرفته میشود با حضور اتاقها باشد؟ مگر قار نشد دولت مباشرت خود را در اقتصاد کم کند و سهم و نقش را به مردم و نهادهای مردمی واگذار کند؟ پس ابتدا حرکت باید از سمت دولت باشد؛ یعنی اگر واگذاری شرکتهای دولتی قرار شد انجام شود، حالا دولت میگوید شرکتهای معیوب را نمیخواهیم و تفالهای را به بخش خصوصی میدهند و عموماً شرکتهایی که به درد میخورند و صاحب حداقل انحصارت دولتی هستند، واگذار کنند که بخش خصوصی این انحصارت را خریداری میکند. بخش خصوصی بلد است که شرکت تأسیس کند، پس دولت باید انحصاری را واگذار کند. جریان بایدونبایدهای بخشنامهای و جریان چه بیاید و چه نیاید را واگذار کند؛ جریانی که عدهای خاص بتوانند وامهایی با بهره بسیار کم بگیرند و بقیه نتوانند. بههرحال دولت قوه مجریه است و قدرت اصلاح و تحولآفرینی در زیرساختها را به عهده دارد؛ در بخشی با بودجهریزی و در بخشی با برنامهریزی و سیاستگذاری صحیح که ثبات ساز و شفاف ساز باشد.
ترامپ و بازاریابی برای تولیدات آمریکایی/ در ایران تولید ملی خط قرمز نیست
اگر این اتفاق رخ داد، به آن دولت کارآمد در هندسه اقتصادی و سیاسی میگویند که با روابط دیپلماسی فعال اقتصادی میتواند نقش و زیرساخت و ظرفیت را برای بخش خصوصی فراهم کند؛ مثلاً توتال میخواهد با ایران قراردادی امضا کند، وزیر خارجه، رئیسجمهور و نخستوزیر همه به خط میشوند یا شرکتهای انگلیسی هم همینطور است. امریکا که رئیسجمهور آنیک بازاریاب درجهیک شده که بتواند شرکتهای آمریکایی را فعال کند. در همین اجلاس ریاض حدود 430 میلیارد دلار قرارداد برای شرکتهای آمریکایی ایجاد و بست که 166 میلیارد دلار تسلیحاتی در طی ده سال بود و باقی آن قراردادهایی بود که شرکتهای اقتصادی، مشاوره و فناوری و صنعتی آمریکایی بودند که نفع و سود بردند.
پس رئیسجمهور آمریکا مانند یک بازاریاب برای اینکه کشورش سهم بیشتری از اقتصاد جهان داشته باشد و ببرد، ایفا کرد و تلاش میکند ولو اینکه متهم شود. آیا زمانی که رهبر حکیم انقلاب میگویند مسئله فرهنگ، جای خود دارد، اما امروز در این شرایط مسئله مهم برای ما اقتصاد و مهمترین مسئله در اقتصاد، تولید ملی است. بپرسید وزیر صنعت که در بعضی موارد سنگ صنعت را به سینه میزند، در برخی موارد دچار چالش با برخی مقامات شده، اما آیا امروز ارکان قوه مجریه که وظیفه اولیه واصلی با اولین مسئله تولید ملی است همه به این موضوع میپردازند؟ وزیر کشاورزی در مجلس مورد سؤالی قرار گرفت که چرا از بازار فعالی مانند روسیه نتوانستهایم استفاده کنیم و پاسخی که آقای مهندس حجتی دادند، مهم است که گفت باید زیرساختها و پیشرانها و برنامهها را ایجاد و درست کنیم.
اینجا مسئولیت با دولت است که باید ایجاد و درست کند. ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی باید برای هر دستگاهی پرچم قرمز بلند کند که آن دستگاه مطالبه اولیهاش تولید ملی نباشد. اگر این را محدود کنیم؛ این سؤال مطرح است که چطور میتوان نظام تعرفهای درجایی مقابله با تولید ملی است و ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی که به نظرم آنقدر قدرت دارد که پرچم قرمز بلند کند که این تعرفه بر اساس چه نظامی تبیین شده است. هر سیاست ملی که بازدارنده قابلیتاند کردن تولید ملی است باید از سطح روستا شناسایی شود. به نظر میرسد که اگر این شیوایی درحرکت ستاد و نهایتاً عملکرد قوه مجریه و بهتبع آن سایر قوا شکل گیرد، مجلس هم به قوانین روان و ازجمله قانون زدایی که میتواند باعث ایجاد موانع و اصطکاک در نظام تصمیمگیری کشور باشد را جریان دهد؛ آن زمان میتوان گفت اتفاقاتی که میبایست با اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی در یک دوره 5 ساله رخ دهد را مشاهده خواهیم کرد. میتوان گفت در سال 96 خیلی اتفاقات افتاده است و در سال 97 نیز همینطور خواهد بود؛ اما زمانی این اتفاق نباشد، در یکجا تصمیمی بازدارنده میگیرند و همدیگر را خنثی میکنند که متأسفانه اقتصاد به پیشرفت مؤثر خود نخواهد رسید.
تولید ملی برای مسئولین در هر کشوری خط قرمز است؛ آیا در ایران اینگونه است؟
باید اینگونه باشد؛ که متأسفانه در بعضی موارد هنوز شمایل آن را پیدا نکرده است. متأسفانه هنوز اتفاقاتی که در ساختار اقتصادی کشور باید رخ دهد، شکل نگرفته و باور آن برای بعضی از مسئولین ما هنوز اجرایی نشد است که برخی میگویند اگر بخواهیم بهعنوان یک ضرورت و الزام تعریف شود باید از کجا شروع کنیم؟ باید بررسی کنیم که این باور را داریم که ماهیت برنامهریزی اقتصادی قرار است چه اتفاقی را رقم بزند؟ آیا بنا بر رفع تورم یا بیکاری است یا فکر کنیم اگر مثلاً دچار قحطی بودیم، باید چهکاری انجام شود، مانند ستاد بحران اگر بلایای طبیعی مثلاً سیل و زلزله یا بحران میدانی در زیرساخت شهر رخ دهد، آیا در بحران نیستیم؟ باید بعد از ده سال مطرحشدن توسط رهبر انقلاب، بگوییم در بحران ناکارآمدی اقتصادی هستیم و بایستی با توجه به سیاستهایی که میتواند قابلیت اقتصادی را بهتر کند، حرکت کنیم که برخی هنوز بحران را باور نمیکنند و میگویند سیاه نمایی نکنید؛ میگوییم این بحران تماماً ذاتی و به خاطر نیست. بخشی از آن به دلیل تحریم و بخشی دیگر برای اقتصاد جهانی است که دچار بحران شده است، اما بخشی دیگری به خاطر رکود و ناکارآمدی نظام اقتصاد لیبرال در جهان است که ما از آن متأثر میشویم و بخشی از آن به زیرساخت مربوط میشود. آیا حاضریم آن را تغییر دهیم؟ این الگو یا تعلقخاطر تقویت تولید ملی باید از کجا شکل گیرد؟ چرا رهبری میگوید جهاد شکل بگیرد؟ مدیران ما نمیخواهند جهادی باشند؟ تا زمانی که باور آن ایجاد نشود، دچار چالش هستیم. بخشی در انتخاب رئیس محترم جمهور دولت دوازدهم است، از مقاماتی که انتخاب میشوند در دولت دوازدهم بایستی باور و بینش مبتنی بر اقتصاد ملی و تولید ملی داشته باشند.
درجنگ تمام عیار اقتصادی هستیم
پس در جنگ اقتصادی هستیم که مدیران ما هنوز اعتقاد به جنگ ندارند و با نگاه به اقتصاد آزادفکر میکنند تأثیری ندارد؟
اقتصاد ما اقتصادی متزلزل، ضربهپذیر و آسیبپذیر است. تایوان، سنگاپور و ویتنام مگر باکسی جنگ دارند؟ در آنطرف دنیا (آمریکا) برای تغییر نرخ بهره تسهیلات بانکی تصمیم میگیرند که در طی یک دوره یکساله یک درصد نرخ بهره افزایش یابد، به دلیل اینکه نرخ برابری دلار با طلا تغییر میکند و ثبات اقتصادی کمی متزلزل و این تغییر باعث میشود که تولیدکننده تایوانی، سنگاپوری و... دچار چالش شود.
این کشورها محاسبه میکنند که به دلیل بحران اقتصادی امریکا و وابستگی به دلار، اقتصاد آنها چه میزان دچار چالش میشود؛ پس باید این آسیب را برطرف کنند که به این اقتصاددانشی میگویند نه چیز دیگری. تصور کنید امریکا با کره شمالی وارد جنگ شود، اقتصاد این کشورها دچار چالش میشود، یعنی اقتصادهایی که از روندهای بیرون تأثیر منفی میپذیرند؛ این فرمایشات رهبری است. حالا بزرگتر از آن، اقتصادهایی مانند ما که از فشار بیرونی و تحریم و ظلمهایی که به آن میشود را باید چهار کند؟
چه اقدامی باید انجام دهیم؟
اقتصاد ایران باید مبتنی بر دانش شود. باید منابع انسانی را فعال و شناسایی و موردحمایت قرار گیرد؛ باید تحقیق و توسعه در اقتصاد را نشر و حمایت شود، حوزههای اقتصادی، دانشی شود، قبل از اینکه بخواهد تحریم و به جنگ اقتصادی تمامعیار با آمریکا بپردازد. درهرصورت اقتصاد ایران باید برخوردار شود و بعد برای مقابله با فشارهای بیرونی حرکت کند. نمیتوانیم با صرف لبخند زدن بلایی که بر سر قطر آوردند را بر سر ما بیاورند. قطر سالها خوشخدمتی و دلارها و درآمدهای نفتی را در جای دیگری سرمایهگذاری کرد. امروز تحت تحریم کشورهایی است که محلی از اِعراب ندارند و بهعنوان کشور برادر یاد میشوند. اگر کشوری مانند قطر نخواهد دچار این آسیب شود، باید اقتصاد خود را از حالت تکمحصولی نجات دهد. البته این کشور یک رسانه جهان رو را تعریف و ایجاد کرده است که بخشی از قدرت نرم خود را در مدیا و رسانه جهانی نشان میدهد. همه دنبال این هستند که بتوانند در کنار خود ظرفیتهای جانشینی تعریف کنند که اقتصادشان را پویاتر شود. باید تیم و کابینه اقتصادی دولت دوازدهم باور داشته باشد که اقتصاد ملی ما آسیبپذیر است و در برابر فشارها و اتفاقات بیرونی آسیبپذیر میبیند. درنهایت اقتصاد ما در جنگ اقتصادی تمامعیار است که اگر دولتمردان باور کردند، نخستین موضوعی که به ذهنشان میرسد این است که اقتصاد ملی و تولید داخل تقویت و مقاوم کنند.
مانند 108 سال پیش فکر میکنیم/خدا نفت را از ما نگیرد
حدود چهار سال از ابلاغ سیاستهای مقاومتی میگذرد، اقتصاد ایران مقاوم شده است؟
به نظرم خیلی فاصلهداریم با موضوعی که بایستی اتفاق میافتاد. وقتی سند سیاستهای اقتصاد مقاومتی را جلوی خودمان میگذاریم و بندها را یکییکی بررسی میکنیم، باید به این سؤالات پاسخ داد که
آیا امنیت اقتصادی، عدالت اقتصادی، سلامت و شفافیت اقتصادی ایجادشده است؟ آیا قدرت رقابت داریم و اقتصاد ایران دانشی است؛ آیا بهرهوری در اقتصاد ما قابلسنجش است؟ وقتی اینها کنار هم میگذاریم، میبینیدم که خیلی فاصلهداریم؛ اگر رویکرد رشد اقتصادی را بخواهیم مبتنی بر اقتصاد درونزا تعریف کنیم، بایستی بر اساس قابلیتمند سازی سرمایه انسانی باشد، ما هنوز که هنوز است مانند 108 سال پیش فکر میکنیم. خدا نعمت نفت را از ما نگیرد و اگر هم کسی خواست بگیرد، به مدد شرکتهای چندملیتی نمیگذاریم نفت و گاز را از ما بگیرند.
پوستاندازی از اقدامات اقتصادی دولت یازدهم، در دولت آینده
اقتصاد مقاومتی میگوید آن روزی خوشحال هستیم که اگر نفت و گازی هم وجود دارد، در سطح راهبردی برای ما کارساز باشد. امروز آنقدر سطح و جایگاه سرمایه نفت نازلشده که کاربردی از آن استفاده نمیکنیم. هنوز با درآمدهای نفتی و درامدهای نقد شونده آن مشکلداریم؛ حتی اتفاقی که در ابتدای ابلاغ سیاستها نیز بود، رخ نداد. صرفنظر از اینکه رویکردها متفاوت شده، اما اقتصاد مقاومتی وقتی درباره نفت و نقش راهبردی انرژی بحث میکند یک رویکرد دارد؛ اتفاقی که امروز میبینیم یک رویکرد دیگر است؛ مثلاً هرچه سهم بیشتری به شرکتهای چندملیتی بدهیم، بازی برد- برد ساختهایم؛ بضاعتمان این است، اما سیاستهای اقتصاد مقاومتی میگوید که خود را به سطحی برسانید که ابتدا به بخش مردمی اقتصاد نگویید ناتوان و به آنها فرصت و زمان و منابع دهید؛ نترسید از اینکه دوباره هم زمین بخورد. دلخوش به این هستیم که عناصر خارجی بیاوریم که بر بخشی از اقتصاد ما برای 20 و 25 سال از نگاه دولت راهبردی نفت و گاز را در اختیارشان قرار دهیم؛ چهبسا اینگونه هم هستیم هم در شرکتهای چندملیتی و هم نفت و گاز.
با توجه به شوع به کار دولت در سخن آخر در مورد اینکه باید نخست چه کنند، میگوید؟
به نظرم میرسد؛ دولت دوازدهم مسیری سخت پیش رو دارد و بخشی از آن پوستاندازی از اقدامات و اتفاقات اقتصادی است که در دولت یازدهم اتفاق افتاد. درعینحال نیازمند یک نوگرایی و نوآوری مبتنی بر سیاستهای اقتصاد مقاومتی به جهت مستحکم کردن بنیه اقتصادی کشور در چهار سال آینده هستیم. امیدواریم دولت آینده بتواند این ظرفیتسازی و قابلیت سازی را با تیمی کارآمد، اندیشمند و دانشمند و آشنا به حوزه عملیات اقتصاد ملی کشور و باورمند به سیاستهای اقتصاد مقاومتی را به مجلس پیشنهاد دهد.
گفتگو از محسن نظری