نامه ی تاریخی رهبر معظم انقلاب به جوانان غربی از اتفاقات تاثیرگذار سال ۹۳ به شمار می رود. اتفاقی که یقینا در مدت زمان یک سال نمی ماند و در سالیان متمادی می تواند تاثیرگذار باشد و خواهد بود. این یادداشت به ابعادی از این نامه می پردازد:
اول اينکه بايد قدر اين فرصت الهي را که بهدست نايب امام زمان (حفظهالله تعالي) ايجاد شده است، بدانيم. حقيقتا ايشان با نگاه ژرفي که به مسائل جهاني دارند، در سختترين شرايط که از جهت تبليغي ميخواهند افکار عمومي غرب را يکپارچه عليه اسلام تهييج کنند، راه تازهاي را براي دفع تهديدها و پديد آوردن شرايط تازه مهيا کردند.
من معتقدم، اگر از غصه چيزهايي که در اين سالها به قرآن، پيامبر اعظم و اسلام عزيز و مسلمانها نسبت دادند دق کنيم، اتفاق مهمي رخ نداده است. حال که اين فرصت الهي براي نشان دادن چهره درخشان اسلام ناب به مردم دنيا بهدست رهبر بزرگوار انقلاب اسلامي مهيا شده است، چگونه ميتوانيم در برابر اينهمه دروغ و جنايت بهنام اسلام بيتفاوت باشيم؟ اف بر کساني که ميتوانند با زبان، قلم يا ساير توانمنديهاي خودشان کاري بکنند و بهدليل بيبصيرتي يا تنبلي، بيحالي و دنياطلبي سکوت اختيار کردهاند.
نکته دوم اين است که براي غربيها، متوقف کردن اسلام انقلابي که هماکنون کانون آن ايران است حکم مرگ و زندگي را دارد. واقعيت اين است که غربيها طي ۳۶ سال گذشته، نشان دادهاند براي جلوگيري از پيشرفت اسلام تبيين شده امام خميني (ره) از هيچ اقدامي دريغ نميکنند. امروز چنان صفآرايياي عليه جريان پرخروش اسلام انقلابي صورت گرفته که حقيقتا بينظير است. در واقع، غرب با همه نيرو و امکانات وارد يک جنگ عظيم عليه اسلام انقلابي شده است که البته اين خود حاکي از عظمت و اثرگذاري انقلاب اسلامي در جهان است و الا بهقول مقام معظم رهبري، براي يک موجود ضعيف و کماثر که چنين لشکرکشي نياز نيست!
مهمترين اتفاقي که در ۳۶ سال اخير افتاده، تقويت و گسترش اسلام آمريکايي است. يک طرف اسلام آمريکايي، اسلام ليبرالي، اسلام سکولار و اسلام روشنفکران غربزده است و طرف ديگر آن، اسلام تکفيريهاي جلاد و آدمکش. البته امروز شيعه انگليسي هم با هدف ترويج سکولاريسم در بين شيعيان طرف ديگر اسلام آمريکايي را تشکيل داده که در جاي خود قابل بحث است. توجه داشته باشيد که اينها دو روي يک سکه هستند. هم اسلام ليبرالي و هم اسلام داعشي، از تفکر غربي ماکياوليستي متولد شدهاند. تفکري که هر اقدام پليدي را براي نيل به قدرت يا حفظ آن مباح ميسازد.
با وجود اين، ميخواهم عرض کنم عليرغم سرمايهگذاري عظيم و البته حيثيتي که غرب تاکنون عليه اسلام انقلابي داشته است، به مدد الهي به نتيجه دلخواه نرسيده و انشاءالله هيچوقت هم نخواهد رسيد. يعني اين دروغسازيها، لجنپراکنيها،جنايتها و وحشيگريها جلوي رشد اسلام انقلابي را نگرفته و اسلام و سبک زندگي مترقي اسلاميـ انقلابي، با سرعت در خود غرب در حال رشد است.
نکته ديگر اين است که بنده پيام مقام معظم رهبري را سرآغاز در هم شکستن کامل اتوريته غرب و جهاني شدن اسلام و ارزشهاي الهي ميدانم.
در حقيقت، مخاطب پيام ايشان فطرتهاي پاک و الهي انسانهاست و جهاني شدن اسلامي هم متکي به فطرتهاي سالم انسانها و با محوريت فرهنگ و نه اقتصاد، شکل ميگيرد. وقتي فطرتها بيدار شد و به جوشش درآمد، هيچ عاملي قادر به جلوگيري از گسترش آن نيست؛ لذا اگر انشاءالله اقدامات لازم براي تحقق اهداف قدسي پيام رهبر معظم انقلاب اسلامي، يکي پس از ديگري صورت بگيرد، دير نخواهد بود که برخلاف ميل آمريکاييها و صهيونيستهاي پليد، زمينه مساعد براي طرح جهاني شدن ارزشهاي الهي و اسلامي با محوريت انقلاب اسلامي فراهم خواهد شد که بحث درباره اين موضوع را بهوقت ديگري موکول ميکنم.
نکته ديگري که قصد دارم خدمتتان عرض کنم، به لزوم مهيا کردن بستر مناسب براي شنيدن و سپس درک اين پيام برميگردد. بايد توجه داشت که بدون بيدار کردن جوانان اروپا و آمريکا از خواب غفلت، يا مستي بيش از حد، بدون انهدام مفروضات باطل آنها درباره اسلام و لااقل ايجاد شک و ترديد درباره باورهاي غلط جوانان اروپا و آمريکا درباره اسلام و مسلمانان و قبل از افشاگري درباره ماهيت حقيقي اسلامهراسي و اسلامستيزي در غرب، زمينه براي شنيدن پيام رهبر معظم انقلاب و رو آوردن وسيع جوانان اروپا و آمريکا به مطالعه و تحقيق درباره اسلام فراهم نميشود؛ لذا توجه شما عزيزان را به اهميت فوقالعاده اقدامات پيشيني يا بههنگام درباره اين پيام که ميتواند فهرست مفصلي داشته باشد، جلب ميکنم.
حال بهطور طبيعي اين سوال مطرح است که اگر ما پيام مقام معظم رهبري را شنيديم و تصميم به مطالعه درباره اسلام حقيقي گرفتيم، از کجا شروع کنيم؟ بنده در اينجا تاکيد ميکنم که براي بيان اسلام حقيقي، نياز نيست که اصول و فروع دين را شرح بدهيم. اين کار در جاي خود انجام ميشود لکن ما ابتدا به يک مانيفست قوي درباره اسلام ناب محمدي (صلياللهعليهوآلهوسلم) نياز داريم که بهدرستي در آن مختصات اسلام حقيقي و مرز ميان اين اسلام و اسلام آمريکايي تبيين شده باشد. اگر چنين مانيفستي به جوانان ارائه شد، آنوقت نحوه مطالعه درباره اسلام حقيقي و منابع قابل قبول در اين زمينه نيز تدريجا روشن ميشود.
بنده درباره محورهاي اين مانيفست تاملات کمي داشتم و بهنظرم رسيد جا دارد روي چنين محورهايي که اولا در بطن فرمايش امام راحل و مقام معظم رهبري به وفور هست و ثانيا ميتوان هرکدام را به آيات و روايات متعددي مستند ساخت، تاکيد شود.
در واقع اسلام حقيقي، عبارت است از:
۱. اسلام خدامحور و توحيدگرا نه اسلام بشرمحور و شرکآلود
۲. اسلام عدالتگرا و ظلمستيز
۳. اسلام صلح و دوستي، اسلام ضد خشونت و جنايت
۴. اسلام دوستي و برخورد مدارا با انسانها و قاطع با دشمنان انسانها
۵. اسلام ضد تبعيض نژادي، قومي و قبيلهاي
۶. اسلامي که با افراط و تفريط هيچ نسبتي ندارد و جوهر آن ميانهروي است.
۷. اسلامي که ضد فقر و محروميت است و دوستدار و در عين حال غصهخور پابرهنههاست.
۸. اسلامي که اهل آباداني و دوستدار محيط زيست است.
۹. اسلام آزادي و آزادانديشي؛ اسلامي که ضد تخدير و تحميق انسانهاست.
۱۰. اسلام امر به معروف و نهي از منکر و مخالف بيتفاوتي نسبت به سرنوشت جامعه.
۱۱. اسلام عفت و پاکدامني و اسلام ضد فساد و فحشا.
۱۲. اسلام وحدت، نه تفرقه و تکفير.
۱۳. اسلام صداقت و يکرنگي، نه اسلام فريب و سالوس و چندرنگي.
۱۴. اسلامي که اهل زندگي مسالمتآميز با همه پيروان اديان الهي و همه کساني است که ظلم و ستم را کنار بگذارند.
۱۵. اسلام ضد استکبار و زالوصفتي؛ اسلامي که نه اهل استکبار است و نه با استکبار کنار ميآيد.
۱۶. اسلام ضد بردگي و استثمار انسانها.
۱۷. اسلامي که بهدنبال عبور دادن آدمي از دنيا و نه نگه داشتن و نابود کردن انسان در دنياست.
۱۸. اسلامي که در پي بالا کشيدن انسان از مرتبه حيواني و قرار دادن او در تراز انساني است.
بايد مواضع بنيادي اسلام ناب را که به برخي از آنها اشاره کردم از بطن محکمات اسلامي استخراج و سپس بهوضوح و با صداي بلند و رسا بيان کرد و پاي آنها در عمل ايستاد. آنوقت زمان مطالعه تفصيلي و درک عميق مواضع اسلام فرا ميرسد. در بعضي از اين زمينهها منابع قابل فهم، روان، متقن و منسجم فراوان هست و در بعضي از اين زمينهها، يا منابع نيست يا اگر هست ضعيف است که بايد با يک همت والا توليد شود. با اين حال، عرض بنده اين است که در همه زمينهها منتظر توليدات جديد نمانيم. هرکس که ميتواند، بايد حقايق اسلام را به زبانهاي رايج دنيا با حنجره خود بيان کند و فايل صوتي يا تصويري آن را در فضاي مجازي منتشر کند. البته کار هنري بر هر کاري، حتي توليد کتاب اولي است. تاثيري که يک محصول هنري قوي ميگذارد، هزار جلسه سخنراني و ۱۰ عنوان کتاب نميگذارد؛ لذا جا دارد بعد از توليد مانيفست اسلام ناب، از تکتک هنرمندان انقلابي و کساني که قلبشان براي اسلام اصيل ميتپد، بهمنظور مجاهدت در اين زمينه دعوت شود.
بايد باور داشت که عمل هم خيلي مهم است. ما بايد خودمان به اين مواضع بنيادي، صد در صد عامل باشيم و الا اين حرفها از جهت تبليغي به ضد خود تبديل خواهد.
منبع: ویژه نامه ی نوروزی هفته نامه پنجره