اگرچه نارضایتی از حکومت پهلوی ریشه در سال های پیش از دهه 50 دارد، اما اوج قیام مردمی و آغاز آن را به سال 1356 نسبت می دهند. تشدید اعترض های مردمی در سراسر ایران و سیاست مشت آهنین ارتش و گارد شاهنشاهی در برابر معترضین نهایتا به خروج محمد رضا شاه از کشور در 26 دی ماه 1357 منجر گردید. محمد رضا بر این باور بود که تعیین بختیار به عنوان نخست وزیر می تواند زمینه فروکش کردن بحران در ایران فراهم آورده و خروجش به مانند فرار سال 1332 مجددا به بازگشتش منجر شود. شاه در حین خروج از کشور این گونه عنوان داشت: «من برای معالجه و استراحت می روم».
خروج محمد رضا شاه از کشور با استقبال عموم ایرانیان مواجه شده و موجب برپایی جشن و پایکوبی در سراسر کشور شد. خروج شاه بیش از پیش انقلابیون را به خاتمه دادن به سلطنت در کشورشان و احیای حکومت مبتنی بر جمهوریت و اسلامیت تشویق ترغیب نمود.
به دنبال فرار شاه رئیس ستاد ارتشداران و رئیس شهربانی کشور با ابلاغ دستورالعملی وضعیت کشور را از ساعت 7 صبح روز سه شنبه 26 دی ماه ( روز فرار شاه ) بحرانی اعلام کردند و بر آماده باش کامل نیروها و آمادگی یگان های نظامی برای انجام پدافند ملی در آن روز تاکید نمودند.
کابینه لیبرال و ملی گرای بختیار ملقب به مرغ طوفان اما نتوانست زمان زیادی در برابر خواست انقلابیون مقاومت کرده و در فاصله کوتاهی پس از به دست گرفتن قدرت سقوط کرد. تکمیل انقلاب در 22 بهمن 1357 به رهبری امام خمینی (ره) را می توان خط بطلانی بر تمامی خواسته ها و امیال شاه مبنی بر شکست و یا استحاله فرآیند انقلاب دانست.
محمدرضا پهلوی پس از خروج از کشور در 26 دی 1357 به مصر رفت و در اسوان مورد استقبال رسمی انور سادات رئیس جمهور وقت مصر قرار گرفت. انور سادات دیکتاتور پیشین مصر اولین رهبر عربی بود که در خلال معاهده کمپ دیوید دست دوستی را به سوی اسرائیل دراز نمود. گفته می شود که شاه ایران نقشی میانجی میان قاهره و تل آویو ایفا نموده است. محمد رضا شاه روابط حسنه و بالایی با سادات داشت، تا جایی که اکنون همسران دیکتاتورهای پیشین ایران و مصر هم چنان با یکدیگر ارتباط خانوادگی دارند.
خروج شاه از کشور دور جدیدی از تلاش ها برای ایجاد بلوا در کشور از طرقی نظیر کودتا، اغتشاش، حمله خارجی و... را از سوی شاه و اطرافیانش برای شکست انقلاب نوپا آغاز نمود. شاه و فرح در تبعید خود خواسته.
تحولات ایران به دلیل اهمیت بالای کشور در معادلات منطقه ای و بین المللی دائما از سوی رسانه ها و تحلیل گران عرصه بین الملل پیگیر می شده است. هم پیمانی تهران با واشنگتن و تغییر احتمالی مواضع ایران از سوی انقلابیون زمینه از هم گسیختگی توازن قدرت در خاورمیانه را فراهم نموده است.
از دوم بهمن 1357 محمد رضا شاه پهلوی مدتی را در مراکش مهمان ملک حسن دوم پادشاه این کشور بود تا این که با فشار دولت انقلابی ایران و ملاحظات سیاسی دولت مراکش، مجبور به ترک مراکش شد. محمد رضا در کنار فرح و شاهزاده رضا ولیعهد.
اهمیت ژئوپلتیک و وزن سیاسی بالای ایران در معادلات جهانی موجب شده بود که سایر کشورها حتی متحدین سابق محمد رضا شاه پهلوی در پذیرش یا اعطای اقامت به وی با دیده تردید بنگرند چرا که این امر می توانست روابط کشور فوق را با دولت انقلابی حاکم بر ایران تیره نماید. با این حال محمد رضا با ویزای گردشگری مراکش را به سوی کشور کوچک باهاما ترک می نماید. عدم اقامت به شاه پیشین ایران از سوی بریتانیا، محمد رضا را در اوج استیصال به سوی مکزیک می کشاند.
وخامت حال محمد رضا نشات گرفته از بیماری مهلکش (سرطان غدد لنفاوی) و تحقیر پی در پی او از سوی متحدین سابقش ضربات روحی جبران ناپذیری بر دیکتاتور مخلوع ایران وارد می نماید.
بنابر اسنادی که در سال های پس از انقلاب افشا شده است، محمد رضا شاه پهلوی در سال 1354 و پس از معاینات متعدد پی به سرطان خود برده است. به باور شماری از تحلیل گران جامعه ایران، بیماری فوق نقش بسزایی در کاهش اعتماد به نفس شاه و اقدامات ناصحیح وی برخورد با انقلابیون ایفا نموده است.
شاه پس از سقوط، برداشته شدن حمایت غرب از حکومت خود را بزرگترین عامل سقوط خود عنوان میکرد و انگیزههای دموکراتیک مردم ایران را نفی مینمود. این ادعا در حالی است که آمریکایی ها تا آخر نفس برای بقای سلطنت پهلوی تلاش نمودند. تصویر فوق شاه و فرح را در کنار جیمی کارتر (رئیس جمهور آمریکا) و ملک حسین (پادشاه وقت اردن) در سال 1977 نشان می دهد.
ماه های آوارگی را می توان بدترین دوران زندگی شاه مخلوع ایران دانست. فرح در رابطه با یکی از شب های دردناک محمد رضا چنین می گوید: « با آن که پزشکان محمد رضا را از مصرف مشروبات الکلی منع کرده بودند یک گیلاس کنیاک نوشید وگیلاس او چند بار دیگر هم پر و خالی شد. محمدرضا که آشکارا تحت تاثیرالکل قرارگرفته بود زار و زار مانند طفل معصومی میگریست محمد رضا عمدا اطرافیانش را تشویق میکرد او را ترک کنند و سراغ زندگی خود بروند و به این ترتیب طی چند روز تعداد اطرافیان محمد رضا و ما به چند نفر تقلیل یافت.»
از زمان فرار شاه و خانواده اش از ایران، وحشت و ترس از احتمال انتقال آن ها به ایران و یادآوری روزهای انقلاب همواره بخشی جدا ناپذیر از زندگی آن ها بوده است. فرح در تشریح وضعیت بهتر باهاما نسبت به مراکش و مصر به این مسئله می پردازد و می گوید: «جزایر باهاما در نزدیکی ایالت فلوریدای آمریکا قرار دارد و این نزدیکی به اندازه ای است که ما احساس میکردیم در آمریکا هستیم. احساس نزدیک بودن به آمریکا به ما اعتماد به نفس واطمینان میداد. در مصر و مراکش احساس میکردیم در کشورهای قرون وسطایی هستیم، وقتی موقع نماز ظهر و عصر صدای الله اکبر از بلند گوهای مساجد بلند میشد محمد رضا و همه ما به وحشت میافتادیم زیرا در تهران آشوب زده ماهها بانگ الله اکبر را که انقلابیون سر میدادند شنیده و لرزیده بودیم. حضور در شاه در خارج ایران دائما مورد سواستفاده سایرین قرار می گرفت. دولت باهاما تحت عناوین مختلفی هم چون محافظت از شاه بارها و بارها وی را وادار به پرداخت مبالغی کلان می نمود. شاه از باهاما عازم مکزیک می شود.
با تشدید بیماری شاه در مکزیک وی جهت ادامه درمان عازم آمریکا می شود. محمد رضا شاه در تاریخ 30 مهر 1358 وارد آمریکا می شود. در مورد اقامت در مکزیک فرح دیبا این گونه مینویسد: «اقامت در مکزیک برای محمد رضا زجرآور بود زیرا او باید هر هفته شیمیدرمانی میشد اما ما در ویلای گل سرخ روزهای دلچسبی داشتیم. در کوئر ناواکا چند تن از دوستان آمریکایی شاه به ملاقاتش میآمدند: هنری کیسینجر، جرالد فورد، ریچارد نیکسون، فرانک سیناترا، دیوید رکفلر، الیزابت تیلور...........»
فرح دیبا در توصیف وضعیت آشفته و آوارگی شان این گونه می گوید: «دنیا طوری با ما رفتار میکند که گویی بزرگترین جنایت کاران روی زمین هستیم. رفتاری که با ما میشد و از محلی به محل دیگر پرتاب میشدیم وحشتناک بود.»
فرح با ناراحتی در خاطرات خود می نویسد که هیچ مقام آمریکایی به استقبال آن ها در فردوگاه نیامده است. وی می نویسد: «محمد رضا در آن حال نزار و رنگ پریده که تب شدید هم آزارش میداد گفت: ببینید روزگار با ما چه کرد؟ در همین امریکا ترومن، اف کندی و کارتر به استقبال من میآمدند و فرش قرمز زیر پایم پهن میکردند». تصویر متعلق به روزگاری است که شاه جایگاه ویژه ای برای خود در جهان قائل بود (تخت جمشید اکتبر 1971 شاه برای رهبران جهان که برای جشن های 2500 ساله به شیراز آمده اند سخنرانی می کند).
در لحظات اولیه ورود شاه و بستری شدنش رئیس بیمارستان به ملاقات او میآید و از شاه برای کمک به تجهیزات بخش سرطان شناسی بیمارستان و به عنوان شرکت در یک کار خیر تقاضای یک میلیون دلار میکند. شاه نیز که با مرگ دست و پنجه نرم میکرد چاره ای جز جواب مثبت به این باج خواهی نداشت. شاه در این بیمارستان به زیر تیغ جراحان رفت و جراحی شد اما حتی جراحی او هم روندی طبیعی در پیش نگرفت. علی رغم انکه همه آزمایشها و عکسها حاکی از وضع بد طحال او داشت و اصرار دکتر کولمن، سرطان شناس و مامور رسیدگی به وضع شاه، بر خارج ساختن طحال او جراحان کیسه صفرا ی او را در آوردند؛ این مسئله بعدا مشکل ساز شد، چنانچه مسائل مربوط به طحال موجب مرگ او شد.
ورود شاه به آمریکا با خشم ملت ایران روبرو می شود. دانشجویان تهرانی در اعتراض به پذیرش دیکتاتور ایران در آمریکا به سفارت این کشور حمله نموده و آن را تصرف می نمایند. گفتنی است که حمایت آمریکا از شاه در طول زمامداری اش و هم چنین سنگ اندازی و جاسوسی آمریکا در مسیر انقلاب نوپای ایران از دیگر عوامل حمله دانشجویان پیرو خط امام به سفارت آمریکا بود.
گروگانگیری دیپلمات های آمریکایی در تهران موجب تشدید فشارها بر شاه شده و موجب خروج وی از آمریکا می گردد. نمایی از لانه جاسوسی آمریکا در تهران. نقل است که کارتر با عصبانیت گفته بود که او نمیتواند ببیند شاه در آمریکا مشغول بازی تنیس است، در حالی که جان اتباع آمریکایی به خاطر او به خطر افتاده است!
روزنامه نیویورک تایمز وضعیت شاه را به هلندی سرگردانی تشبیه می کند که به دنبال پهلو گرفتن می گردد. به واقع هیچ یک از هم پیمانان و دوستان سابق شاه حتی پادشاه اردن که از کمک های هنگفت شاه دائما برخوردار بود با پذیرش او در کشورشان موافقت نکردند.
سرانجام تنها کشوری که تحت فشارهای امریکا حاضر به پناه دادن شاه میشود پاناماست. شاه علی رغم میل باطنی خود انتخابی جز پاناما را پیش رو نمیدید و دولتمردان امریکایی هم با فرستادن نمایندگانی شاه را مجاب به این سفر میکنند. اقامت در پاناما را شاید می توان نکبت بارترین قسمت آوارگی شاه نامید قسمت هایی از نوشته های فرح دیبا در کتاب دخترم فرح را در این مورد میخوانیم که : «فردا ژنرال عمر توریخوس برای دیدن شاه آمد عمر توریخوس آدم بسیار بی ادبی بود و به هیچ وجه آداب گفت و گوی دیپلماتیک را رعایت نمی کرد ملاقات او با شاه بسیار دلسرد کننده بود ...... توریخوس با بی ادبی تمام (شاه را) چوپن می نامید چوپن در اصطلاح مردم پاناما یعنی تفاله ( پرتغالی که اب ان را تا قطره آخر گرفته اند ) ...دخترم تعریف می کرد که این مردک نیمه وحشی (توریخوس ) به من نظر سوء پیدا کرده و مرتبا به دیدن شاه به کونتادورا می امد او می گفت شما هر چه بخواهید برایتان تهیه خواهم کرد!بهتراست این مرد بیماررارهاکنید.»
نارضایتی فزاینده از وضعیت زندگی در پاناما نهایتا شاه را مجاب ساخت تا با خانواده به تنها مامن امن خود یعنی مصر رجعت نماید. دوستی قدیمی شاه با انور سادات و دشمنی سادات با جمهوری اسلامی از دلایل پذیرش شاه از سوی مصر قلمداد می شود. شاه در کنار انور سادات.
شاه بلافاصله از فرودگاه با هلیکوپتر به بیمارستان نظامی معادی بر ساحل نیل منتقل می شود چند روز بعد دکتر دو بیکی به همراه یک تیم پزشکی وارد قاهره می شود. شاه روز 28 مارس (8 فر ور دین 1358 ) تحت عمل جراحی قرار می گیرد و طحال شاه را به دلیل ریشه دوانیدن سرطان که بیش از حد بزرگ شده بود برداشته شد.
شاه بر خلاف معمول که با اشتیاق خبرنگاران خارجی را می پذیرفت در قاهره به انزوا گرایید و از پذیرفتن خبرنگاران و مصاحبه کردن پرهیز می کرد بنا به قول محمود طلوعی نویسنده کتاب پدر و پسر پرهیز و انزوای شاه جنبه مراعات حال میزبانش انور سادات را هم داشت. تااین که در اویل خرداد 1359 خانم کاترین گراهام مدیر موسسه مطبوعاتی واشنگتن پست و یکی از خبرنگاران معروف امریکایی تقاضای مصاحبه با شاه را می کنند. تقاضایی که مورد قبول واقع شده و آخرین مصاحبه شاه پیش از مرگش محسوب می شود.
محمد انور سادات که محمد رضا شاه را «برادر» خود می خواند، او را در کاخ «قبه»، کاخ شاهان مصر، جای داد، کاخی که محمدرضاشاه آن را از دوران نامزدیش با فوزیه (خواهر آخرین پادشاه مصر)به یاد داشت.
خبرنگار آمریکایی در توصیف احوال شاه چنین می گوید: «شاه که در پی آخرین عمل جراحی بر روی او، بسیار لاغر و رنجور می نمود، جامه خوش دوختی بر تن داشت اما بر اثر لاغری زیادش، گشاد و بیقواره به تنش زار می زد.... شاه نزدیک به دو ساعت، به پرسش های من و خانم «گریم» پاسخ داد... او در گفته هایش، بخصوص هنگام یاد کردن از برنامه های بلند پروازانه یی که برای کشورش (ایران ) داشت، پی در پی آه می کشید و افسوس خطاهای گذشته را می خورد....». به باور شاه، انگلیسیها همراه با شرکتهای نفتی و «روحانیون مرتجع»، عملاً انقلاب اسلامی را به تلافی دفاع او از اوپک و آرمان فلسطینیها طراحی کرده بودند. هم فلسطینیها و هم اسرائیلیها از شنیدن چنین سخنانی شگفت زده میشدند!
آخرین خاطرات شاه، پاسخ به تاریخ، مانند اثری کابوسگونه و طولانی مملو از چهرههای در سایه است که برای خنجر زدن به بیرون آمدهاند.
شاه در این مصاحبه به سیاست های دولت های غربی به خصوص امریکا و انگلیس حمله میکند که این حملات جنبه گلایه و التماس نیز داشت.
سرانجام محمدرضاشاه پهلوی بامداد روز پنجم مرداد ماه 1359 در پی بیست و چهار ساعت دست و پنجه نرم کردن با مرگ، دستخوش تبی تند و سوزان شد و در اغماء درگذشت.
در مراسم تشییع جنازه او تنها سادات، نیکسون رئیس جمهور سابق امریکا و کنستانتین پادشاه سابق یونان شرکت کردند. حتی ملک حسین دوست قدیمی شاه که بسیار به او مدیون بود هم زحمت شرکت در این مراسم را به خود نداد و از میان هیئت های دیپلماتیک خارجی مقیم مصر تعداد کمی در مراسم حضور یافتند. شاه بنا به وصیت خودش در مسجد الرفاعی در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد.
انتشار خبر مرگ محمدرضا شاه موجی از شادی را در سراسر ایران در پی داشت.
دیکتاتور پیشین ایران در اوج بی کسی به هلاکت رسید. تصویر محمد رضا در مراسم تاج گذاری در 1967.
سید طالب رفاعی روحانی عراقی بر وی نماز خواند. تصویر فوق نیکسون رئیس جمهور سابق آمریکا را نشان می دهد که در مراسم مرگ شاه شرکت نموده است.
محمدرضا شاه پهلوی پادشاهی بود که سلطنتش را موهبت الهی می پنداشت و خود را موجودی فرازمینی تصور میکرد. به واقع محمدرضا خود را شاه شاهان، خدایگان و وارث حکومت 2500 ساله شاهنشاهی ایران میدانست و همه دول استکباری غرب، خاصه آمریکا و حتی ابرقدرت کمونیست شرق حامی آن بودند، اما با این وجود، ناگهان با دَم روح اللهی خمینی کبیر و خروش ملت مسلمان ایران از تخت طاووس به زیر افتاد و فرار را بر ماندن ترجیح داد.
ادای احترام سادات به محمد رضا پهلوی. شخص کناری انور سادات، رضا پهلوی فرزند بزرگ شاه مخلوع می باشد.
محمد رضا شاه در وصیتی که فرح پهلوی آن را خواند، آخرین اراده خود را تمایلش به رسیدن فرزند بزرگش به پادشاهی ایران دانست. فرح در کنار همسر جرالد فورد رئیس جمهور اسبق آمریکا.
محمدرضا پهلوی در وصیتنامه خود خواسته بود تا پیکرش در خاک ایران دفن شود. جسد دیکتاتور پیشین ایران در مسجد الرفاعی قاهره دفن شده است. تصویر فوق فرح پهلوی را بر مزار شاه نشان می دهد.
محمد رضا شاه دیکتاتور مخلوع ایران در کنار همسرش فرح و فرزندانش رضا، شهناز و علی رضا.
همسران شاه معدوم.
چهار دهه خدمت و نوکری آمریکا در لحظات پایانی عمر برای محمد رضا ثمری نداشت، به واقع این شیوه آمریکایی هاست که پس اتمام استفاده، به مانند دستمالی مصرف شده دیکتاتورهای حامی خود را رها خواهند کرد.
فرح پهلوی اکنون در کنار بازماندگان خاندان پهلوی و با ثروت ملت ایران به حیات خویش در آمریکا ادامه می دهد.
رضا پهلوی آخرین بازمانده پهلوی ها که اکنون بازیچه دست شماری از ضد انقلاب قرار گرفته است.
مزار محمد رضا پهلوی گاها به مکانی برای حضور اندک افراد وفادار به سلطنت تبدیل می شود.
اکنون37 سال است که از سقوط رژیم پهلوی و استقرار نظام اسلامی در ایران می گذرد. آرمان های برگرفته از اندیشه امام خمینی امروز بیش از هر زمانی در سراسر جهان اسلام بسط و نفوذ یافته است.