نظر منتشر شده
۱
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 332902
خوشحال باشیم یا ناراحت؟
میثم همدمی، 30 بهمن 94
تاریخ انتشار : جمعه ۳۰ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۳۲
مدتها بود طرف روستای مادربزرگم نرفته بودم؛ روستایی سرسبز در دامنهی کوهی پوشیده از جنگل. سر صبح که تلفنی با مادربزرگ صحبت میکردم تا به او بگویم آنروز به شمال خواهم آمد، به من خبر داد تازه جادهی روستایمان را آسفالت کرده اند. از این بابت کلی ذوق زده بود. برای من هم جالب بود، میخواستم ببینم روستا چه شکلی شده است. بنظرم یک جادهی آسفالته زیر سایه ی درختان انبوهی که دوسوی جاده را پوشاندهاند جذاب می آمد.

زمانی که به فومن رسیدم حالم گرفته شد. نمی دانم گذرتان به فومن خورده یا نه، اگر خورده حتماً درختان چنار بزرگی که دو سوی خیابانهای داخل شهر قد برافراشته اند را دیدهاید، سعی کنید خوب خاطره ی شان را در ذهنتان تقویت کنید چراکه از این پس دیگر آنها را-حداقل به شکل سابقشان- نخواهید دید. همهی درختان از وسط نصف شده بودند! از راننده تاکسی پرسیدم: «چرا درختا رو اینجوری کردن!؟» رو به من کرد و با لحنی آرام پاسخ داد: «خدا خیرشون بده، خیلی خطرناک بودن، یه وقت میاُفتادن زن و بچه ی مردم رو زیر میگرفتن»؛ در همین حین ناگهان حواسش به روبرو متوجه خانمی که با کودکی در آغوش داشت از وسط خیابان میگذشت شد و زد روی ترمُز. این بار لحنش خیلی آرام نبود: «هو خانم!... ماشین به این گُندگی رو نمیبینی!»

جلوتر قبل از اینکه به روستای مادربزرگ برسم، از تاکسی پیاده شدم؛ میخواستم مسیر زیبا و سرسبز تا روستایمان را قدم بزنم. براستی که بهار اینجا غوغا می کند. بنظرم رسید درختان سرسبزتر از سال گذشته اند و آنقدر صدای آواز پرندگان بلند است که نزدیک است سرسام بگیرم. بودن در اینهمه زیبایی تلخیِ خاطره ی چنارهای نصفه ی شهر را کاهش میداد. در همین حال و هوا از مناظر طبیعی لذت میبردم که رسیدم به جاده ی روستایمان.

چشمتان روز بد نبیند! صد رحمت به درختانِ نیمه نصفه ی فومن! اینجا در دو سوی جادهی تازه آسفالت شده ی روستا اصلاً خبری از درخت نبود. حدوداً ده متری به جلو رفتم. آنطور که شمردم در همین ده متر بیش از چهل اصله درخت قطع شده بودند. اینکه چقدر از عمر آن درختان میگذشت را نمیدانم، از وقتی که خیلی کوچک بودم آنها را به تنومندی آخرین باری که دیده بودمشان به یاد دارم. هر قدر جلوتر میرفتم پاهایم سست تر میشد و ابعاد وسیعتری از فاجعه در برابر دیدگانم نمایان میگشت. طولِ کل جادهای که آسفالت شده بود و دو روستا را به هم وصل میکرد سه کیلومتری میشد، تقریباً همهی مسیر هم پوشیده از درخت بود و این داستان برای تک تکِ درختان این مسیر تکرار شده بود. خواستم برگردم کرج، اما از آنجایی که مادربزرگم صبح تلفنی گفته بود ناهار فسنجان درست خواهدکرد، گفتم پیرزن زحمت کشیده، از بازگشت صرفنظر کردم.

از قرار معلوم برای آسفالت می بایستی جاده عریضتر می شد. قرار شده کارگران برای اینکه راحتتر کار کنند شاخه هایی که روبه جاده بوده را هرس کنند، ولی خب از آنجایی که این کار زمانبر بوده و قیمت چوب هم در بازار بدک نیست، چنین سرنوشتی برای درختان روستا رقم خورده است.

شب جایتان خالی شامی داشتیم. ماهیتابه را تصاحب کرده بودم و مثل قحطی زدهها چارلُپی میخوردم که حواسم رفت به اخبار اُستانیِ تلوزیون: «...قدردانیِ مردم فومنات از مسئولین بخاطر اصلاح درختان شهر فومن و آسفالت چندین روستا...»

میثم همدمی، روانشناس و فعال محیط زیست
 
مصطفی
۱۳۹۴-۱۲-۱۰ ۰۱:۴۰:۴۴
مشهد یک منطقه خوش آب و هوا داره به اسم زشک که تولید کننده بزرگ آلبالو و گیلاس بود . الان مسئولان محترم لطف کردند برق رو با هزینه های زیادی به مناطق دور دست و انتهایی رودخانه زشک رسوندند . جایی که اصلا سکونتگاه دائمی نیست و نیازی به برق نداره ولی متاسفانه اهالی با فریبکاری اون منطقه انتهایی رودخانه رو به جای روستا جا زدند و برق گرفتند . الان آنتن موبایل هم برای اونجا گرفتند و زمزمه هایی از گازرسانی و آسفالت هم هست . در نگاه اول شاید بگین اینکه بد نیست . راستش من هم شک دارم خوبه یا بد چون از یکطرف راحت تر شده ولی از طرف دیگه منطقه از حالت بکر و کشاورزی بودن داره درمیاد .بعضی از اهالی که برق رو گرفتند الان زمینهای باغی رو تکه تکه میکنند و با ساخت یک ویلا با برق و آنتن دهی موبایل و وعده آسفالت و احیانا گاز به شهریها میفروشند . نمیدونم آسفالت شدن این مسیر اونطور که اهالی میگن عالیه یا یک فاجعه برای مرکز تولید گیلاس و آلبالوست؟چون شهریها تولید محصول براشون مهم نیست بلکه یک شمال کوچولو میخوان نزدیک مشهد . (3574502) (alef-11)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.