آخرین نظرسنجی منتشر شده درباره نرخ پسانداز آمریکاییها نشان میدهد که وضعیت پسانداز مردم آمریکا، طبق گفته این گزارش، از بد، بدتر شده است. در حالی که این پیمایش در سال گذشته نشان میداد که ۶۲ درصد آمریکاییها زیر ۱۰۰۰ دلار در سال پسانداز میکنند این آمار در سال جاری ۷ درصد بیشتر شده و به ۶۹ درصد رسیده است. از طرف دیگر در حالی که سال گذشته ۲۸ درصد اعلام کردند هیچ پساندازی ندارند امسال این عدد به ۳۴ درصد افزایش پیدا کرده است. این نظرسنجی از میان ۷ هزار نفر از سراسر آمریکا گرفته شده و پاسخ دهندگان به این سؤال جواب دادند که چه میزان پسانداز در حسابتان دارید؟
یکی از نکات قابل توجه این نظرسنجی آن است که پسانداز صفر، فقط متعلق به طبقه ضعیف و متوسط نیست بلکه پولدارها نیز بهرغم اینکه درآمد بیشتری کسب میکنند خرج بیشتری نیز میکنند و در میان آنها نیز افرادی وجود دارند که پساندازشان صفر است. بین افرادی که ۱۰۰ هزار تا ۱۵۰ هزار دلار درآمد دارند فقط ۵۶ درصد بیش از ۱۰۰۰ دلار پسانداز دارند. بخش کوچکی از این نظرسنجی یعنی فقط ۱۵ درصد گفتهاند که بیش از ۱۰ هزار دلار پسانداز کردهاند در حالی که صرفاً ۴ درصد گفتهاند بین ۵ تا ۱۰ هزار دلار پسانداز دارند.
اما علاوه بر وضعیت اقتصادی بد برخی از مردم، یکی از مهمترین عوامل این مسأله یعنی پسانداز اندک در میان بسیاری از آمریکاییها، گسترش خریدهای غیرنقدی و اعتباری است که خرید و خرج کردن پول را آسانتر از گذشته کرده است.
به گزارش صبح نو چندی پیش یک رسانه آمریکایی با انتشار گزارشی درباره پسانداز نکردن آمریکاییها نوشته بود:
برای دهههاست که پسانداز نکردن آمریکا به رازی تبدیل شده است. وقتی تحلیلگران اقتصاد فردی آمریکایی درباره ضعف عادات پسانداز مردم کشورشان بحث میکنند درباره جنبههایی از مغز که با برنامهریزی برای آینده مخالفت میکند صحبت میکند. برای بسیاری، جنبههای روانشناختی پسانداز نکردن برجسته است. اما نکته اینجاست که از زمان دولت فورد، آدمی تکامل خاصی پیدا نکرده در حالی که روند کاهش پسانداز در سالهای اخیر روی داده است و نمیتوان به سادگی آن را به عادات روانشناختی تقلیل داد. ۹۰ درصد مردم جامعه که جزو طبقه پولدار نیستند در دولت ریگان ۱۰ درصد از درآمد خود را پسانداز میکردند در حالی که سال ۲۰۰۶ این رقم به منفی ۱۰ درصد رسیده است. برخی دیگر نیز گفتهاند این کاهش پسانداز به استثناگرایی مردم آمریکا و تافته جدا بافته خواندن خودشان بر میگردد اما واقعیت این است که طی سالهای اخیر رقم پسانداز در آلمان، کانادا و ژاپن نیز کاهش پیدا کرده است. همچنان واقعیتهایی درباره آمریکا وجود دارند؛ تقریباً نیمی از آمریکاییها مطابق با آمار خزانهداری نمیتوانند ۴۰۰ دلار برای موقعیتهای ضروری و اورژانسی خود پسانداز کنند. طبقه ضعیف و متوسط آمریکا در لبه امنیت مالی زندگی میکنند به گونهای که برای دوران بازنشستگی با وضعیت وخیمی رو به رو هستند. آمریکا برای سومین سال متوالی در مسأله امنیت بازنشستگی در مقام نوزدهم و پایینتر از کشورهایی مانند نیوزلند و کره جنوبی قرار گرفت. با همه این اوضاف برای این پرسش که چرا آمریکاییها پسانداز نمیکنند چه جوابی قانع کننده است؟
نخستین تئوری این است که پسانداز و افزایش آن زمانی قابل انجام است که حقوقها و درآمدها نیز افزایش پیدا کنند. بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۳ درآمد سرانه مردم هر سال ۳.۲ درصد رشد داشت اما طی دو دهه بعد از آن این رقم کمتر از ۱.۵ درصد شده است. تقریباً در تمام کشورهای بزرگ صنعتی نرخ رشد حقوق و نیز پسانداز با یکدیگر کاهش پیدا کرده است. طبقه متوسط هم زمان به افزایش گرانی مجبورند درآمد خود را به حفظ کیفیت زندگی در برابر گرانی خرج کنند. گرانی هزینههایی مانند خانه و خدمات درمانی. با این حال این تئوری نمیتواند کامل باشد چرا که بهرغم رشد دستمزدها در دهه ۹۰ باز هم نرخ پسانداز افزایش پیدا نکرد.
تئوری دوم به این نکته اشاره میکند که خرج خریدن خانه باعث شده است که طبقه متوسط و فقیر زیر بار بدهیهای سنگین بروند و مقروض شوند. در دهه نود نرخ پسانداز در آمریکا ۵ درصد کاهش پیدا کرد، که در ۵۰ سال اخیر کم سابقه بود. دلیل این مسأله رشد سریع بدهیهای مربوط به رهن خانه در این دهه بود. در این دهه بسیاری از درآمد مردم به خرید خانههایی در حاشیه شهرها و یا مبلمان اختصاص داده شد به گونهای که نرخ پسانداز ۹۰ درصد پایین جامعه به زیر صفر آمد؛ اما این پایان ماجرا نبود، چرا که سلب مالکیت از خانههایی که افراد خریدار آن نتوانسته بودند قسطهایش را کامل بپردازند یا کسانی که با خرید خانه پساندازشان منفی شده بود، ضربه بزرگی به آنها زد.
در سال ۹۴ و پیش از موج خرید خانه یکی از اقتصاددانان اکونومیست با انتشار مطالعهای نشان داد که نرخ پسانداز آمریکاییها کمتر از منفی ۲ درصد است. دلیل این مسأله را برخی شوق فراوان آمریکاییهای به خریدهای روزمرهای مانند کفش، جواهرات، لباس، ساعت، قطعات ماشین و باشگاههای زیبایی و بدنسازی است. این تحقیق نشان میدهد که طبقات کمتر پولدار میل بسیار فراوانی به خرید این گونه چیزها دارند، به گونهای که مردم سفید پوست در ایالتهای ضعیف آمریکا بیش از سفیدپوستان ایالتهای پولدار برای این گونه کالاها و خدمات پول خرج کردهاند. مگان مک آردل میگوید یکی از دلایل مسأله مذکور این است که آنها میخواهند با خرج کردن به خودشان ثابت کنند فقیر نیستند.
تئوری دیگری که برای این مسأله عنوان کردهاند مربوط به تبعیض در درآمدها و نیز نابرابریهای اقتصادی است. در همان زمان که نرخ پسانداز در حال کم شدن بود، نرخ نابرابری اقتصادی افزایش پیدا میکرد. این مسأله به قدری بغرنج بود که در ایالتهای ثروتمند نرخ ورشکستگی نیز بالا بود. در واقع وقتی مردم میبینند که دیگران در وضعیت مرفه و خوبی زندگی میکنند، تلاش میکنند آن وضعیت و آن کالاها را برای خود نیز بخرند، حتی اگر واقعاً درتوان شان نباشد. طبقه متوسط در ایالتهایی که ثروتمندان بیشتری دارد سبک خرید خود را از کالاها و کارهای معمولی، ابزارهای ساده و نیز خوردن غذا در منزل به کالاها و کارهای لوکس مانند پوشیدن جواهرات، مبلمان، آرایش و عملهای زیبایی و کلاسهای ورزشی و تفریحی تغییر دادند. در دهه ۲۰۰۰ اگر این طبقه دست به کارهای گفته شده نمیزد در هر سال میتوانست بیش از ۸۰۰ دلار پسانداز کند.
دو دلیل اول بیشتر دلایل اقتصادی بودند و مسأله نبود توانایی برای پسانداز را از منظر اقتصادی و فقر و... بررسی کردند اما دلایل اخیر به مسائل فرهنگی و تصورات مردم باز میگردد. فقرا و سفیدپوستان کمدرآمد بیشتر خرج میکنند تا نشان دهند فقیر نیستند و به طور کلی دیگر آمریکاییها بیشتر خرج میکنند تا نشان دهند پولدارند.
از طرف دیگر ذکر این نکته نیز قابل توجه است که دولت آمریکا در مقایسه با کشورهای همتراز خود بودجه کمتری را به بخش بهداشت و آموزش اختصاص میدهد و در واقع در آمریکا هیچ برنامه عمومی بهداشت و بیمهای وجود ندارد مگر برای سالمندان و افراد بسیار فقیر.
از طرفی بودجه دولتی برای کالجهای مختلف دولتی نیز کاهش پیدا کرده است. طبقه متوسط آمریکایی کمتر از دیگر کشورهای ثروتمند مالیات میدهد و البته کمتر پسانداز میکند. گرچه در ابتدا این مسأله متناقض به نظر میرسد اما به نظر میرسد دو فاکتور مذکور در هم تنیدهاند چرا که سیاست آمریکا بازار آزاد را بر مساوات و عدالت ترجیح داده است و آمریکاییها بیشتر خرج میکنند تا نشان دهند فقیر نیستند و خود را از گروههایی که برچسب فقر خوردهاند جدا کنند.
البته گرایش دیگری نیز وجود دارد که معتقد است دلیل پسانداز نکردن بسیاری از آمریکاییها این است که هیچ گاه نمیتوانند آن مقدار پسانداز را که مورد نیاز است کسب کنند. به عبارتی چون در آمریکا هزینه منزل بسیار سنگین و برای نگهداری از فرزندان و وضعیت روزمره نیاز به هزینه زیادی است، نمیتوان برای ماههای آتی و پسانداز پول برای آن برنامهای ریخت. دو سوم کارگران آمریکایی فاقد برنامه بازنشستگی مشخص هستند و آمریکا در فرزندان تک والد پیشتاز است. این مسأله به شدت روی فقر تأثیر میگذارد. در واقع ۶۰ درصد اولین تولدها در طبقات متوسط و ضعیف، اکنون در اختیار زنانی است که ازدواج نکردهاند.