نظر منتشر شده
۲
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 227595
پیشنهاد کتاب/ «بوته بر بوته» (آثار معاصران در بوته نقد)، قاسم هاشمی نژاد؛ نشر هرمس
وقتی منتقد از نویسنده پیش می افتد!
بخش فرهنگی الف، 1 خرداد 93
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۱۴
بوته بر بوته
(آثار معاصران در بوته نقد)
نویسنده: قاسم هاشمی نژاد
انتشارات هرمس، چاپ اول ۱۳۹۲
شمارگان ۱۰۰۰ نسخه
۳۴۰ صفحه، ۱۸۰۰۰ تومان

***

چهره های برجسته در ادبیات و هنر معاصر که با وجود خوش درخشیدن (حتی در مقاطع زمانی نه چندان کوتاه)، هیچ گاه به حق خود نرسیده و به قدر شایستگی جدی گرفته نشده اند؛ کم نیستند. کسانی که سرانجام شهاب وار رو به خاموشی رفته اند.

نمونه بارزش شمیم بهار و قاسم هاشمی نژاد که علاوه بر فعالیت به عنوان داستان نویس، اولی به نقد فیلم پرداخت و دومی به نقد ادبی، هردو نیز کارشان از پیشینیان و هم دوره های خود ممتاز و متمایز بود؛ با اینکه چندان پرکار نبودند؛ چندی بعد هم کنار نشستند و گوشه عزلت را برگزیدند. اما هر چه زمان گذشت ارزش کارهایشان بیشتر جلوه کرد؛ لااقل نزد آن معدودی که با نام و قلمشان آشنا بودند.

اینکه چرا کسانی مثل بهار یا قاسم هاشمی نژاد کنار می کشند، شاید تا حدی ریشه در خلق و خوی شخصی آنها داشته باشد و البته دریافت شخصی شان از فضای ادبی و هنری حاکم بر زمانه خود؛ اما علت هر چه باشد نمی توان منکر این مهم شد که با گذر زمان، به عنوان جدی ترین محک در ارزش گذاری فعالیت ادبی و هنری،  آثار ایشان کماکان طراوت و کیفیت خود را حفظ کرده و خواندنی اند.

با این اوصاف در نگاه نخست انتشار «بوته بر بوته» به همت نشر هرمس را باید به فال نیک گرفت، چرا که لااقل با معرفی چنین چهره ای و انتشار بخش زیادی از نوشته های او که در نشریات گوناگون پراکنده مانده و کمتر در دسترس علاقمندان بودند،  مجالی برای بازخوانی این نوشته ها و مروری دوباره و البته منتقدانه به گوشه هایی از تاریخ ادبیات معاصر را پیش کشیده شده است.

شکی نیست که کم کاری چهره هایی همچون قاسم هاشمی نژاد را باید حاصل نوعی وسواس دانست، وسواسی آمیخته به ایده آل گرایی کیفی در کار، دانست که یکی از خطوط اصلی متمایز کننده آنها با دیگران است.

این مسئله را نه تنها در زمینه گریزهایی که هاشمی نژاد به حوزه های گوناگون زده می توان مشاهده کرد که در همین مجموعه نقد ها نیز به روشنی می توان ردیابی کرد.

برای نمونه در تجربه منحصر به فرد هاشمی نژاد به هنگام ترجمه یکی از کلیدی ترین رمانهای ادبیات پلیسی جهان، او به شکلی خلاقانه برای باز آفرینی اسلوب خاص ریموند چندلر در برگردان فارسی خود چنان تاکیدی بر استفاده از ظرفیت ها و قابلیت های زبان فارسی دارد که برای ترجمه این رمان بیش از زمای که چندلر برای نوشتن آن وقت گذاشته وقت صرف می کند! و در نهایت نیز حاصل کارش از چنان غنای زبانی برخوردار است که آن را از دیگر ترجمه های رایج ادبیات پلیسی متمایز می کند، چنان که خود چندلر نیز از بقیه متمایز است.

حسن انتخاب او در برگردان نام رمان که غالبا به خواب بزرگ ترجمه شده با عنوان «خواب گران» با اتکا بر نقل پاره ای از نصیحه الملوک امام محمد غرالی (حکیمی پرسیدند که خواب چیست و مرگ چیست؟، گفت خواب مرگ سبک است و مرگ خواب گران) به روشنی پیداست و این عنوان در برگردان فارسی به شدت منتقل کننده روح حاکم بر رمان است و نشان از درک عمیق او از لایه های زیرین این رمان و مهمتر از همه برگردان خلاقانه آن دارد که لااقل در ترجمه ادبیات پلیسی جنایی آن هم آثار شاخص جریان «هارد بویلد» که به دلیل مایه های رئایستی به زبان مردم کوچه و بازار نزدیک شده اند، از عهده هر مترجمی بر نمی آید.

هاشمی نژاد در زمینه تصیح متون کلاسیک و عرفانی نیز کارهایی ستودنی ارائه کرده که مجال پرداختن به آن اینجا نیست، چنان که در زمینه گفتگوی ادبی و انتقادی نیز تجربه گفتگوی بلند و خواندنی با ابراهیم گلستان را دارد که در کتاب «گفته ها»ی ابراهیم گلستان نقل شده و شیوه کار او می تواند سرمشق دیگران چنین گفتگوهایی باشد.

به رمان «فیل در تاریکی» او نیز به عنوان تنها اثر قابل اعتنای پلیسی جنایی ایرانی که در آن در عین استفاده از قواعد مایه های بومی از قواعد ژانر نیز استفاده شده باید اشاره کنیم و این را هم ناگفته نگذاریم که شکل ارائه این اثر که ابتدا به عنوان پاورقی در مجله رستاخیز جوان آن هم در روزگاری که پاورقی نویسی از ارکان عامه پسندانه مطبوعات ایران محسوب می شد، نشان دهنده این واقعیت بود که در این قالب که عمدتا آثار کم مایه منتسشر می شد می توان کاری جدی منتشر کرد که خوانندگان بسیاری را با همان جذابیت دیگر پاورقی ها به دنبال خود بکشد.

این مقدمه دراز دامن اما ضروری درباره قاسم هاشمی نژاد می تواند گویای این واقعیت باشد که در کتاب «بوته بر بوته» با چگونه نویسنده ای روبه رو هستیم.

«بوته بر بوته» با مقدمه اي خواندني از جعفر مدرس صادقي شروع می شود. او ابتدا اشاره ای گذرا بر چگونگی جمع آوری این مطالب از نشریات مختلف دارد، اینکه چطور هنگام سرک کشیدن به دوره نشریات قدیمی مثل آیندگان و فردوسی از روی نسخه میکرو فیلمی این نشریات نقدهای هاشمی نژاد را کپی کرده و حاصل کار را در پوشه ای به او داده و نویسنده نیز آنها را عتیقه هایی جزو ارتکابات جوانی نامیده.

مدرس صادقی يک معرفي اجمالي از قاسم هاشمي نژاد نیز نوشته و سرانجام با اشاره به وضعیت نقدادبی امروز به درستی نتیجه می گیرد که «در همه اين سال ها قاسم هاشمي نژاد ديگري نداشته ايم و ... نقدنويسي را گاهي با هوچي گري و هتاکي و زيرآب زدن، گاهي با مچ گيري و تذکر اشتباهات املايي، گاهي با تبليغ و ترويج يک مرام سياسي و گاهي با موج سواري و دلجويي از رفقاي دور و نزديک يکي گرفته ايم... در مواردي هم محافظه کاري و ملاحظه کاري و تک و تعارف و رعايت احترام نويسنده است که دست و بال نقدنويس را مي بندد و او را به ورطه انشانويسي و خنثی نويسي مي کشاند: نقد کتاب تبديل مي شود به بازگويي خلاصه داستان و آرزوي موفقيت و سلامتي براي نويسنده و شايد هم تذکر مواردي از اختلاف سليقه نقدنويس با نويسنده، تا نوشته يک نمکي هم داشته باشد.»

اما ویژگی نقد های هاشمی نژاد چیست که آنها را نه در زمان خود که تا امروز خواندنی نگه داشته است؟ مدرس صادقی به درستی به صراحت و شجاعت او اشاره دارد، اما این تنها کافی نیست، بلکه نکته مهم آن ویژگی ست که از آن به عنوان تیزبینی او در نقد یاد کرده: «نگاه تيز مجربي که از روي شانه معاصرين خودش به آن چه در دست خواندن دارند اشراف و احاطه بي نظيري دارد.» و به نظر همین ویژگی که ریشه در شناخت ادبیات ایران و جهان نیز دارد، باعث می شود هاشمی نژاد در نقد های خود به نتیجه گیری هایی برسد که گذر این سالها درستی آن را ثابت کرده است و این موفقیت اندکی برای یک منتقد ادبی نیست.

توفیقی که نشان می دهد برخلاف تصور اغلب ما که منتقد را موجودی پخته خوار می دانیم، منتقد نه فقط شانه به شانه نویسنده که گاه در درک مقتضیات هنر و زمانه خود جلوتر از نویسنده نیز می تواند حرکت کند که از این نشانه ها در نقدر های هاشمی نژاد کم نیست (نمونه اش نقد هایی که به آثار اسماعیل فصیح نوشته است).

نهایتا نباید از نثر محکم و البته شسته رفته هاشمی نژاد غافل شد که اگر چه از دل نشریات سی چهل سال پیش بیرون آمده و در مدیوم جدی تر کتاب ارائه شده هنوز کهنه که نشده، با طراوت و خواندنی ست.

تازه ترین نوشته هاشمی نژاد در این کتاب بعد از مقدمه مدرس صادقی آمده، پيشگفتاري با عنوان «انتقاد ادبي و نقد داستان، درس هايي که از زمانه نياموخته ايم» که به شکلی فشرده مروری دارد بر تاريخ نقد ادبی در ایران، از میرزا فتحعلی آخوند زاده که آن را فن «کرتیکا» می نامید تا زمانه خود هاشمی نژاد که هنوز نقد ادبی در همان حال و هوای (به قولی) ادبای ریش سیبیل دار و نامدار سنتی پسند سیر می کرد.

آنها که برای نقد ادبی چهارچوبی ازلی و ابدی قائل بودند که منتقد باید قدم به قدم در نوشته اش رعایت می کرد تا نقدش گویای خوب و بد آن اثر باشد و البته غلط های املایی ویرایشی و مطبعه ای را هم فراموش نمی کرد! در چنین شرایطی دور از انتظار نیست اگر نوع نقد نویسی هاشمی نژاد واکنش های پنهان و آشکاری را به دنبال داشته باشد که خودش در پیشگفتارش شرحی بر یکی از آنها نوشته است.

شیوه نقد نویسی هاشمی نژاد تلنگری بود در راستای اعلام آغاز دوره ای جدید در نقد ادبی، دوره ای که به شیوه ادبای اسم و رسم دار مجله «راهنمای کتاب» و یا «سخن» (که البته این یکی کمی نوگراتر بود) تمام شده می نمود که هیچ عیبی هم نداشت و از اعتبار کسی هم نمی کاست چرا که این آغاز و پایانها سیر تحول و تطور نقد ادبی را می ساختند که با زمانه پیش می آمد و به امروز می رسید که متاسفانه نرسید!

چرا که در دوره هایی مثل امروز  جریان جدی نقد ادبی تقریبا متوقف شده و نه تنها ایام فترت رسیده که روزگار پس رفت در نقد شده که نتایجش را در این مثلا نقد نوشته های فضای مجازی که همه یا تعارفند یا غرض ورزی می بینم که شکل وبلاگی و وبسایتی اش باز غنیمت بود که این روزها در شکل فیس بوکی اش کاملا به گند کشیده شده... که شرحش بماند.

مقالات هاشمی نژاد که با نوشته اي درباره رمان معروف «زيبا» اثر محمد حجازي آغاز مي شوند، تعدادشان به چهل و پنج عنوان می رسد و در میان آنها نقدهايي بر «ترس و لرز» غلامحسين ساعدي، «مد و مه» و «آذر، ماه آخر پاييز» ابراهيم گلستان، «شازده احتجاب» هوشنگ گلشيري، «تابستان همان سال» ناصر تقوايي، «ناگهان... » عباس نعلبنديان، «قصه نويسي» رضا براهني و «صيادان» اکبر رادي، «درازنای شب» جمال میر صادقی، «شراب خام » اسماعیل فصیح و.... می شود.

عمده کتابهایی که هاشمی نژاد برای نقد در آن سالها برگزیده، از جمله آثار ماندگار ادبیات ایران هستند (البته این به معنای بی نقص بودنشان نیست ) که هنوز هم خوانده می شوند و در دسترسند. بنابراین مخاطب علاقمند به نقد ادبی خیلی راحت می تواند خواننده این کتابها و نقد های هاشمی نژاد بر آنها باشد.

سوای همه این ها در هیاهو و بی مایگی نقد ادبی در ا ین ایام خواندن «بوته بر بوته» نه یک حسن که برای ذهن های سهل پسند و منتقدان سهل انگار کنونی صدها حسن می تواند داشته باشد، هم اینکه هنر درست نگاه کردن را می آموزد، بی تعارف و شرافتمندانه نوشتن را یاد می دهد و نهایتا اینکه نشان می دهد هر قلم اندازی اسمش نقد نیست!
 
احسانی
۱۳۹۳-۰۳-۰۲ ۱۷:۴۲:۴۳
از خواندن نوشته شما لذت بردم دست الف درد نکند! (2162069) (alef-10)
 
حسن جباری
۱۳۹۳-۰۳-۰۷ ۰۵:۳۷:۲۳
مطلب خوبی بود، ممنون از شما (2169278) (alef-10)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
وقتی منتقد از نویسنده پیش می افتد!