نظر منتشر شده
۲
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 312375
ریشه گسترش تروریسم در منطقه چیست؟
بخش تعاملی الف - امیر ایلخانی
تاریخ انتشار : سه شنبه ۳ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۰۷:۲۵


پس از فروپاشی حکومت عثمانی سرزمین های زیادی که تا پیش از ان زیر سلطه عثمانی ها بودند به حال خود رها شدند.این سرزمین ها که بیشتر عربی بودند برای دوام و بقای خود نیاز به حکومتی مرکزی داشتند.

با ورود انگلیس به منطقه کم کم نقشه ی جغرافیای این کشورها ترسیم شد.عربستان امارات.قطر و .....ملت هایی بودند که هیچ گونه پیشینه ای نداشتند و با جعل تاریخ از سوی دولت مردان انگلیس که می خواستند تا سال ها دسترسی خود را به منابع انرژی منطقه به ویژه نفت تضمین کنند به وجود امدند.این حکومت ها که از اندک محبوبیتی در میان مردم خود برخوردار نبودند برای ماندگاری ناچار بودند خود را زیر چتر کشورهای غربی قرار دهند زیرا این نهال های بی ریشه می دانستند که اگر پشتیبان نیرومندی نداشته باشند ممکن است حتی یک نسیم آن ها را از پای درآورد.

بنابراین ترجیح دادند تا حتی به صورت غیر رسمی هم که شده تحت الحمایه انگلیس قرار بگیرند تا از گزند هر خطری که حکومتشان را تهدید کند در امان باشند.

در این میان عربستان که خود را پدرخوانده همه ی کشورهای عربی می دانست سرآمد این کشورها در اجرای این سیاست بود.

از همان آغاز آل سعود که هیچ کس نمی تواند منکر نقش ژنرال های انگلیسی در به قدرت رسیدن ان باشد ترجیح داد تا با کمک به گروه های جهادی و تکفیری نفوذ خود را در منطقه افزایش دهد و هرچه بیشتر بر قدرت خود بیفزاید. نمونه بارز ان را می توان در به قدرت رسیدن القاعده و هم پیمان آن یعنی طالبان جستجو کرد.

دو گروهی که با برداشت های نادرست از اسلام که توسط مفتی های عربستان به انها القا شده بود شروع به پیشروی در منطقه کردند و با جذب نیرو از جوانانی که به خیال خود می خواستند فرمان های اسلامی را اجرا کنند دست به عملیات انتحاری می زدند و زنان و مردان بی گناه زیادی را به خاک و خون کشیدند.

گروه های که پس از مدتی با پشتیبانی سرویس های اطلاعاتی پاکستان و امریکا کم کم دامنه قدرت ان ها افزایش یافت تا جایی که گروه طالبان توانست با حمله به شهر کابل حکومت قانونی نجیب الله را از بین برده و دوره سیاهی را در تاریخ افسانه رقم بزند.

در تمام طول سالهایی که طالبان در افغانستان حاکم بود جهان و همه ی کسانی دلشان برای حقوق بشر می سوخت چشم خود را بر روی جنایت های این گروه بستند و در برابر ان سکوت پیشه کردند.
در سال دو هزارویک پس از حملات تروریستی به برج های دو قلو که به یازده سپتامبر معروف شد امریکایی ها تصمیم گرفتند تا ماری را که سالها در آستین خود پرورش داده بودند از بین ببرند و با یورش به افغاستان حکومت طالبان را که سالها خود از آن پشتیبانی کرده بودند از میان برداشتند.

البته این پایان ماجرا نبود زیرا طالبان بیش از ان که یک گروره تروریستی باشد یک اندیشه ناپاک بود که در دامن مادری به نام پاکستان پرورش داده شده بود و پدر خوانده ی ولخرجی به نام عربستان داشت که سالها همه ی خرج این گروه را برعهده گرفته بود زیرا این توهم برای عربستان پیش امده بود که همه ی کاره منطقه خاورمیانه است.

از سوی دیگر دلارهای نفتی که روز به روز بیشتر به حساب شاهزاده های عربی سرازیر می شد این فرصت را فراهم کرده تا این کشور اسوده از هر گونه دغدغه مالی سیاست های استعمار را در این منطقه اجرایی کند.سیاستی که بر اساس ان تا زمانی که نفت وجود دارد مردم این منطقه نباید لحظه ای روی ارامش را ببینند.

در واقع امریکا می خواست تا سیاست های خود را به وسیله دست نشانده هایش در منطقه اجرا کند و در ظاهر خود را بی طرف و در جبهه مبارزه با تروریسم نشان دهد سیاستی که امروزه برای همگان روشن شده است که فریبی بیش نیست.

در این میان نمی توان به رشد گروه های تند رو در پاکستان نیز اشاره نکرد.سیستم اطلاعاتی پاکستان که یکی از پیچیده ترین سیستم های اطلاعاتی جهان است همیشه تلاش کرده با هرچه نیرومند تر کردن گروه های تروریستی از اب گل آلود ماهی بگیرد و از سویی اهرم فشاری بر روی کشورهایی مانند هند و افغانستان باشد که از نظر پاکستان دو کشور رقیب و یا حتی دشمن به شمار می ایند و از سوی دیگر نقش خود را در منطقه پررنگ تر کند.

پاکستان که خود بخشی از پروژه پرورش گروه های تروریستی را برعهده داشته گهگاه خود نیز قربانی حملات خون بار این گروه ها شده است.

نکته ی قابل توجه اینجاست که بیشتر این حملات تروریست ها بر علیه شیعیان صورت می گیرد و همین موضوع گمانه زنی ها درباره دست داشتن عربستان را گسترده تر می کند.

فعالیت بیش از چهل هزار مدرسه ی مذهبی در پاکستان که ترجیح می دهند به جای اشنایی کودکان با مفاهیم دینی وجود انها را از نفرت پراکنی نسبت به همه ی کسانی که ایده ی متفاوت با انها دارند پر کنند.خود تاییدی بر این باور است.

البته امروزه گستردگی این گروه ها به اندازه ایست که حتی به وجود آورندگان ان ها نیز دیگر نمی توانند این فرزندان ناخلف خود را کنترل کنند.

طالبان افغانستان.طالبان پاکستان.شبکه ی حقانی.لشگر طیبه و چندین گروه جهادی دیگر که هر کدام روش خود را در پیش گرفته اند.
_ جهادیست ها از کجا سر براوردند؟ موضوعی که ذهن بسیاری از افراد را مشغول خود کرده است.

پس از حمله ی شوروی به افغانستان در سال هزار و نهصد و هفتاد ونه آمریکایی ها برای اینکه نیروهای شوروی را در آنجا زمین گیر کنند با دادن پول و اسلحه به نیروهای رادیکال و تندرو که در ان زمان قدرت چندانی نداشتند فرصت را برای رشد ویروسی به نام گروه های جهادی اماده کرد.

میلیونها دلار پول و جنگ افزاری که آمریکا در منطقه خرج کرد نه تنها اوضاع را بهتر نکرد بلکه با خروج شوروی از افغانستان این فرصت را به جهادگرایان داد تا خودی نشان بدهند و همه ی گروه های میانه رو در منطقه را سرکوب کنند.نیروهایی که بعدها تبدیل به معضلی بزرگ شدند و برایشان هیچ اهمیتی نداشت که هدف کیست و فقط در پی نابودی بودند.

جالب اینجاست که دستگاه های تبلیغاتی غرب نیز بلندگویی برای معرفی این گروه ها در جهان شدند.

انها که به ظاهر می خواستند پشت پرده جهادگرایان و تروریست ها را معرفی کنند اما در عمل فرصتی بی مانند برای گروه هایی چون طالبان و القاعده شدند تا از انزوایی که سالها به سبب نداشتن تریبونی گرفتار ان شده بودند رهایی پیدا کنند و خودی نشان دهند.

از آن به بعد روزی نبود که ویدیویی از یکی از رهبران جهادی بیرون نیاید و انها مسلمانان را به جهاد در برابر غرب و به ویژه امریکا دعوت نکنند.

مهم تر از اینکه این چهره های تروریست همچون ستاره های هالیوود همیشه تیتر اول روزنامه ها بودند.

در میان بمباران تبلیغاتی رسانه های غربی هیچ کس به این موضوع فکر نکرد چطور ممکن است افرادی که تا مدتی پیش حتی اسلحه به دست گرفتن را نیز بلد نبودند حالا تبدیل به خطری برای امنیت جهانی شده بودند. به ویزه انکه آن ها توانستند به راحتی از تمام سدهای امنیتی عبور کرده و حادثه یازده سپتامبر را رقم بزنند.

مردم غرب که فکر می کردند سربازان امریکایی همچون سوپرمن می توانند در یک چشم به هم زدن همه ی تروریست ها را از بین ببرند و همچون یک قهرمان به کشور خود بازگردند هیچ گونه واکنشی در برابر سیاست جنگ طلبانه ی دولت هایشان در پیش نگرفتند و بیشتر موضعی واگرا و انفعالی داشتند.

پس از حمله ی آمریکا به عراق و سقوط صدام شاهد شکل دیگری از گروه های تروریستی هستیم که در سنگدلی و ادم کشی بسیار حرفه ای تر از هم مرامان خود عمل می کردند و هرروز فیلمی از صحنه های سربریدن این گروه ها پخش می شد.

البته همه ی قربانیان این گروه ها مردم عادی نبودند و بسیاری از سربازان و نظامیان کشورهای ائتلاف به رهبری امریکا نیز جز کسانی بود که یا کشته می شدند و یا در اثر انفجار بمب های کنار جاده ای با مصدومیت و معلولیت رو به رو می شدند.

اما آیا برای سردمدارن امریکا این موضوع اهمیت داشت.درعمل می بینیم که انها تنها به انجام سیاست های خود فکر می کردند.امریکایی ها عادت کرده اند یک اشتباه را چندین بار انجام دهند بازهم چشم خود را به روی حمایت های عربستان از تروریست ها بستند و دون کیشوت وار با ذره بین به دنبال تروریست ها می گشتند این درحالی بود که هر انسانی که حتی اگاهی چندانی از سیاست نداشت می توانست بفهمد که سر این رشته به کجا می رسد اما امریکایی ها میلی نداشتند تا با حقیقت روبه رو شوند و ترجیح می دادند میلیلاردها دلار در عراق و افغانستان هزینه کنند اما کوچکترین اختلافی با هم پیمان قدیمی خود یعنی عربستان پیدا نکنند.

_داعش و سنت تروریست پروری_
پس از بهار عربی و سقوط حکومت های خودکامه در آفریقا و خاورمیانه ترس سردمداران عرب از سرایت این رویداد به کشورهای انها بیشتر شد پس تصمیم گرفتند بازهم برای پیش گیری از هرگونه آسیب دست به دامان دوستان قدیمی خود یعنی تروریست ها شوند اما این بار با ظاهری جدید و خشن تر از همیشه.

گروه دولت اسلامی عراق و شام که ازان با نام داعش یاد می شود گروهی بود که نطفه اش سالها پیش بسته شده بود اما درست در هنگامی که نیاز بود به دنیا آمد و شهرهای عراق را یکی پس از دیگری تصرف می کرد و تا نزدیکی بغداد خود را رساند و اگر مقاومت های مردمی نبود چه بسا به پایتخت نیز می رسید.

از سوی دیگر با ضعیف شدن حکومت مرکزی در سوریه و از هم پاشیدگی ارتش ان کشور داعش پا به سوریه نیز گذاشت و با اعلام خلافت اسلامی حتی برای خود خلیفه نیز تعیین کرد تا به خیال خود پس از مدتی همه ی کشورهای اسلامی را زیر سیطره خود قرار دهد.

اما بازهم یک موضوع عجیب بود چرا هیچ کدام از کشورهای عربی با اینکه بارها از سوی داعش تهدید شدند هیچ واکنشی نشان ندادند انگار خوب می دانستند که سگ تربیت شده ی انها هیچ گاه دست انها را گاز نمی گیرد.

پس از مدتی آمریکا و چند کشور دیگر با اجرای نمایشی به نام ائتلاف ضد داعش شروع به بمباران مواضع این گروه کردن که نه تنها این گروه را ضعیف نکرد بلکه در عمل به نیرومندتر شدن این گروه انجامید
عاملی که نباید از یاد برد مساله مالی در این گروه است زیرا هیچ حرکتی بدون پشتوانه مالی شکل نمی گیرد.

البته داعش در مقایسه با گروه های دیگر بسیار پیشرفته تر و به روزتر عمل می کند و همچون یک دولت تمام امور را از ریز و درشت در دست دارد و دیگر مانند گذشته تنها به حملات چریکی بسنده نکرده و می خواهد جا پای طالبان گذاشته و دولت مستقلی را تشکیل دهد.
دولتی که قوانین شریعت را به بدترین شکل ان اجرا می کند و هیچ ترسی از بدنام شدن ندارد و حتی قربانیان خود را با اجرای شوی تلویزیونی می کشد.

جذب هزاران نیرو از میان مردم اروپا و امریکا که بسیاری از انها اتفاقا افراد تحصیل کرده هستند نشان از برنامه ریزی گسترده و پیچیده برای تشکیل این گروه است.

ثروت داعش که میلیاردها دلار براورد می شود این گروه را ول خرج ترین گروه تروریستی جهان کرده است که کم کم دارد الگویی برای تروریست های جهان می شود. القاعده که زمانی نماد ترور بود امروزه به حاشیه رفته و دیگر خبری از آن هیاهوی رسانه ای نیست.

پرسشی که باید بسیاری از کشورها به ان پاسخ دهند این است که داعش چطور می تواند نفت عراق و سوریه را بفروشد و چه کس و کسانی بدون هیچ گونه مشکلی خریدار این بشکه های نفتی هستند.

در پایان باید خاطرنشان کرد که داعش طالبان و القاعده نتیجه ی سیاست های زشت برخی از کشورها و شرکت های چند ملیتی است که جان انسان ها کوچکترین اهمیتی برای ان ها ندارد و تنها به پیشبرد سیاست های خود می اندیشند.
۱۳۹۵/۰۲/۰۶ ۰۹:۲۰
 
۱۳۹۴/۱۰/۲۸ ۱۰:۵۳
 
 
کلمات کلیدی : امیر ایلخانی
 
نادذ
۱۳۹۴-۰۹-۰۳ ۱۹:۵۸:۲۴
جالب بود (3344212) (alef-11)
 
بابک
۱۳۹۴-۰۹-۰۵ ۱۴:۰۸:۰۵
دیگه تاریخ مصرف القاعده تموم شده (3348700) (alef-13)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.