نظر منتشر شده
۷
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 460165
گذری بر زشت و زیبای مدارس در غرب
بخش تعاملی الف - حمید مقیمی
تاریخ انتشار : شنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۰۷:۴۶


بی تردید بررسی دقیق و کامل مدارس در غرب  کار تحقیقی وسیع و ارائه آمار و اطلاعات مرتبط به همراه تحلیلی جامع را می طلبد. در این مطلب تلاش شده است تا حاصل تجربه کسی که چند نمونه از مدارس غرب و کشورمان را دیده به اجمال بیان شود.

این توضیح هم ضروری به نظر می رسد که یک مجموعه فرهنگی و اجتماعی مثل مدرسه در چارچوب فرهنگ، نظامات و جریانات اجتماعی، سیاسی و تاریخی هر کشور شکل گرفته و نمی توان یک مدل حتی موفق در یک جامعه را عینا به جامعه دیگری بدون در نظر گرفتن این سوابق انتقال داد اما دریافت جنبه های مثبت و بررسی بومی سازی یا الهام گرفتن از روش های موفقیت می تواند مفید باشد. اگر چه افراد برجسته و دانشمندی از همین مدارس به مراکز عالی علمی راه پیدا کرده اند اما تلاش برای افزایش این تعداد و پرورش هر چه بیشتر افرادی علاقه مند به دانش و مفیدتر برای جامعه هیچ گاه حد پایانی ندارد.

آموزش در کنار پرورش دو واژه کلیدی و ابزارهایی هستند که دولت ها برای تربیت علمی و اجتماعی دانش آموزان طی 12 سال بسیار مهم زندگی هر عضوی از جامعه در اختیار دارند. دانش آموز اول ابتدایی کودکی کم سن و سال و به شدت وابسته به خانواده است ولی جوان 18 ساله ای که از دبیرستان خارج می شود به سن قانونی رسیده و می تواند برای آینده خود تصمیم بگیرد. بخش زیادی از این فاصله مهم در اختیار آموزش و پرورش قرار دارد.

یکی از جنبه های پر رنگی که در دبیرستان های کانادا، به عنوان یک کشور غربی، دیده می شود نوعی توازن بین آموزش علمی و جامعه پذیری بین دانش آموزان است. در کانادا با کاستن از حجم و پیچیدگی درس ها زمان بیشتری به فعالیت های جمعی داده می شود. برای مثال خلاصه فرمول های فیزیک دوم دبیرستان در کشور ما ممکن است به ده-یازده صفحه برسد و دانش آموز باید همه آن ها را نه فقط از حفظ داشته بلکه بتواند در مسائل مختلفی آن ها را از هم استخراج کند ولی در کانادا این فرمول ها به دو صفحه رسیده و حتی اصل آن ها در زمان امتحان در اختیار دانش آموز قرار داده می شود تا نیازی به حفظ کردن نداشته باشند. اما در عوض تلاش می شود تا کاربرد فرمول ها در عمل هم نشان داده شود، از جمله تقسیم دانش آموزان به چند گروه و اندازه گیری ارتفاع پرچم در محوطه بیرونی مدرسه یا ساختن ارابه چوبی برای طی مسافت مشخص در درس فیزیک و انجام محاسبات حرکتی این وسیله (شتاب، سرعت، مسافت و ...). همین تغییر به ظاهر ساده، فشار زیاد روانی جدال با محتوای درسی را کاسته و موجب می شود به جای حل مسائل روی کاغذ و پرورش بخش نظری مغز، با تلفیق علم و عمل فراگیری را آسانتر و موثرتر شود.

دانش آموزان ساعت 9 باید در کلاس حاضر باشند، این ساعت از آنجا اهمیت پیدا می کند که بنابر ساعت زیستی بدن که با تاریکی و روشنایی هوا تنظیم می شود، در این ساعت دانش آموزان هوشیارتر بوده، آمادگی ذهنی بالاتری دارند و به احتمال زیاد صبحانه را هم صرف کرده اند. فاصله بین رسیدن به مدرسه و شروع کلاس ها هم صرفا پخش سرود ملی کشور کاناداست، اغلب دانش آموزان ظروف غذای خود را می برند و ساعت 3 و نیم کلاسها خاتمه پیدا می کند. این در حالیست که در کشور ما اگر دانش آموز خوش اقبال باشد و نزدیک به مدرسه باید کمی قبل از هفت صبح از خواب برخواسته به سرعت راهی مدرسه شود تا بتواند هفت و نیم در حیاط و سر صف حضور پیدا کند. دانش آموز خواب آلود، معمولا صبحانه نخورده و بعد هم مراسم صبحگاهی که حدود نیم ساعت زمان می برد، زمانی که شاید اگر بزرگترین حکمت ها هم بر دل کسی خوانده شود، اثری در وی نکند. به قول سعدی که گفت: "گر تو قرآن بدین نمط خوانی، ببری رونق مسلمانی". البته کسانی هم هستند که از راههای دور و با سرویس مدرسه در ترافیک صبحگاهی می آیند و گاهی بین نیم تا یک ساعت در مسیر هستند، وضعیت این گروه خود ناگفته پیداست.

در غرب کلاس درس به معنی تدریس تعاملی و دو جانبه است، یعنی معلم متکلم وحده نیست، مرتب سوال می پرسد دانش آموزان به صورت دو نفر یا چند نفری باید طرح های مشترکی از نوشتن مطلب گرفته تا کارهای آزمایشگاهی انجام دهند برای همین از همان دوران نوجوانی یاد می گیرند که باید به صورت گروهی فعالیت کنند و ضعف هم را بپوشانند. حدود نیمی از نمره هر درس هم به تکالیفی اختصاص پیدا می کند که نتیجه جستجو، نگارش و همکاریست، نیمی هم در امتحان مشخص می شود. از این گذشته در مدرسه درس های کاربردی و تکالیفی از رزومه نویسی، تهیه بروشور و اقلام تبلیغاتی، طراحی اطلاعیه و بنر، جستجوی اینترنتی قطعات مختلف یک کامپیوتر از فروشندگان مختلف و پیدا کردن قیمت مناسب تا تشکیل گروه هایی شبیه به احزاب سیاسی واقعی به آنها داده می شود.

معلمان هم افرادی نیستند که عرف از آنها انتظار داشته باشد همه چیز را بدانند، محکم و جدی باشند تا دانش آموز حساب ببرد بلکه معلمان به راحتی اگر مطلبی را ندادند می پرسند، شوخی می کنند و در مجموع دانش آموز و معلم جمعی می شوند که با هم مسیر آموزش را طی می کنند. خوردن خوراکی به شرطی که سر و صدا نکند و بوی زیاد نداشته باشد سر کلاس ممنوع نیست شاید کسی سر کلاس احساس گرسنگی یا ضعف کرد، جویدن یک شکلات توهین به کلاس تلقی نمی شود. بیرون رفتن ممنوع نیست، وقتی کسی نیاز به دستشویی داشت احتیاجی نیست حتما تا آخر زنگ منتظر بماند. البته دانش آموز هم می داند که رفتار خلاف قاعده و مورد تردید و غیرواقعی می تواند برای وی تنبیه شامل ساعات اضافه تر ماندن در مدرسه، تعلیق و حتی اخراج به ویژه در موارد زورگویی را به همراه داشته باشد. این دیدگاه موجب کاهش حس عدم اعتماد متقابل شده و مانع از آن می شود که دبیر یا معلم با دیده شک به هر نوع درخواست خروج از کلاس نگاه کرده و از آن طرف دانش آموز با این بی اعتمادی رشد و پرورش پیدا کند...

تنوع در درس های نظری از نکات قابل توجه در دبیرستان ها است به گونه ای که دانش آموز به جزواحدهای مربوط به درسهای پایه، امکان برداشتن درسی در محدوده وسیعی از درس های انتخابی از آشپزی گرفته تا هنرهای نمایشی، ورزش، هوا فضا، جغرافیا، فلسفه، مردم شناسی و ... را دارد. به این صورت دانش آموزان تا حد امکان با انتخاب واحدهایی که به سلیقه و استعداد آن ها نزدیک تر است باز هم انگیزه بیشتری پیدا می کنند که کتاب های خود را با علاقه و اشتیاق بخوانند. در این شکل آموزش هر چه بیشتر تلاش می کند تا با مشخصات فردی دانش آموز خود را تطبیق دهد به جای آن که دانش آموز بخواهد تلاش کند تا خود را به شکل قالبی از پیش تعیین شده دربیاورد.

یکی از نقاط متفاوت آموزش را نیز باید در تفاوت سطح درس ها دید. در دبیرستان های مورد مطالعه، دروس اصلی به دو شکل دانشگاهی (کارشناسی و بالاتر) و کالجی (کاردانی) تقسیم می شوند. یعنی درس های اصلی مثل ریاضی، فیزیک یا شیمی برای همه دانش آموزان یکسان نیست، کسانی که بخواهند مستقیم از دبیرستان وارد دانشگاه شوند و توانایی و پشتکار آن ها اجازه این کار را می دهد، درس هایی برمی دارند که سطح آن ها بالاتر و امتیاز بیشتری دارند ولی افرادی هم که یا علاقه ای به دانشگاه ندارند یا کشش ذهنی و پشتکار کافی ندارند همان درس ها را به صورت ساده تری می خوانند. به این ترتیب فشار بر روی این گروه اخیر در مدرسه برداشته می شود. کم نیستند دانش آموزانی که توانایی کمتر از متوسط دارند، تاسیس مدارس استعدادهای درخشان و مدارس نمونه گر چه راه چاره ای برای بخشی از دانش آموزان با توان بیشتر بوده ولی توان کمتری ها یا جزو بازنده های کلاس و در نتیجه مورد تحقیر و تخفیف خانواده و مدرسه هستند یا به طور عمده به رشته علوم انسانی پناه می برند، در حالی که ممکن است با درس هایی آسانتر و در صورت علاقه بتوانند رشته های کاردانی را در همان حوزه های فنی به اتمام رسانده و اگر هم مایل بودند بعدا ادامه تحصیل دهند نه این که انتخابشان با اجبار همراه باشد. بعید است اکثر کسانی که از روی جبر به رشته علوم انسانی می روند تبدیل به افراد موفق شده و بتوانند استعداد واقعی خود را شکوفا کنند.

فعالیت های اجتماعی هم بخش دیگری از مشغولیت های دانش آموزان است، پختن غذا و فروش آن با هدف جمع آوری کمک برای محرومان، بازدید از موزه ها متناسب با سرفصل های درسی، فعالیت های ورزشی جمعی و عرضه صنایع دستی در مدرسه از مجموعه کارهای است که نوجوانان را هر چه بیشتر برای حضور در جامعه آماده می کند. الزام به گذراندن 40 ساعت کار داوطلبانه (رایگان) در کتابخانه، فروشگاه، مراکز فرهنگی و علمی، یا آموزش به دیگر دانش آموزان از شروط فراغت از تحصیل به شمار می رود. هر چه کسی ساعات کار داوطلبانه بیشتری داشته باشد (که نشان از جامعه پذیری بیشتر شخص) دارد، امکان بالاتری برای پذیرش در دانشگاه پیدا کرده و برای گرفتن یک شغل بخت افزون تری خواهد داشت.

ما معمولا غربی ها را به اسراف می شناسیم ولی همین مصرف گرایان حاضر نیستند کتاب های درسی یک بار مصرف چاپ کنند، دانش آموزان هر سال کتاب های مرجعی با جلد ضخیم و کاغذ گلاسه دریافت می کنند که مانند کتاب امانتی از کتابخانه باید آنها را تا آخر سال حفظ کرده و برگردانند. اگر کتاب قابل استفاده نباشد از آنها هزینه کتاب گرفته خواهد شد. برای همین هر ساله میلیون ها کتاب درسی یک بار مصرف چاپ نشده و هزاران درخت به مصرف کاغذ نمی رسند.

فضای فیزیکی مدرسه هم به گونه ای طراحی شده که این موضوع از همه وجنات آن پیداست. در مدرسه مورد مطالعه، دفتر مدیر و همه کادر اداری به جای طبقات عالیه و اتاقی بزرگ و سالن کنفرانس همه در یک اتاق بزرگ پارتیشن بندی شده در کنار هم، در طبقه اول و بلافاصله بعد از در ورودی قرار گرفته و مدرسه حیاط ندارد بلکه فضایی که باید به حیاطی بسته و آسفالت شده اختصاص می یافت به زمینی چمن در کنار ساختمان تبدیل شده که محل ورزش دانش آموزان است. دبیرستان قفل و بست نمی شود و هر دانش آموز می تواند در زنگ های تفریح یا زنگ نهار به بیرون از مدرسه تردد کند، یعنی تعبیر این که مدیر مدرسه باید جوابگوی دانش آموزان در ساعات درسی باشد وجود ندارد. همه دانش آموزان کمد کوچکی دارند که می توانند وسایل اضافه خود را در آن قرار دهند.

اما در کشورمان ابتدای ورود به مدارس اتاقک نگهبانی خادم مدرسه دیده می شود و اتاق مدیر معمولا در دورترین فاصله و بالاترین طبقه قرار گرفته است. کمتر توجهی به رنگ آمیزی و ظاهر مدرسه از نظر نما و جذابیت می شود. میزهای چوبی به خصوص در سال های دبیرستان برای دانش آموز در حال رشد کوچک و نشستن ساعات طولانی روی آن آزار دهنده می شود. دانش آموز عادت می کند که در مدرسه قفل است و او موظف است تا آخرین ساعت درس در این محل بماند و گرنه با جریمه و تنبیه روبرو خواهد شد. همه این ها از فشار درس گرفته تا صبح زود بیدار شدن و در صف ایستادن و فضای گرفته و بسته و... تبدیل به حجم متراکمی از گریز و تدافع در ذهنیت نوجوانان و جوانانی می شود که فردا می خواهد اداره جامعه را به دست گیرند. بعید نیست برخی زمینه های رانندگی خشن، نامهربانی، قانون گریزی و عدم تحمل اجتماعی در این شرایط شکل گرفته باشد.

در هر حال علیرغم طراحی دقیق سیستم آموزشی غرب برای تبدیل یک کودک کم سال به جوانی آماده حضور در اجتماع، دو نقص بزرگ در آموزش غربی هست که عملا ماهیت و هویت آن را مخدوش می کند. این دو نقص اول در آموزش مفهوم و چرایی زندگی (دین) و بعد ادبیات و معارف نهفته است. در غرب فلسفه، دین و ادبیات نه مفاهیمی در بطن زندگی هر کس بلکه دروسی هستند که افراد علاقه مند آن را در حاشیه و به عنوان تفنن می خوانند و اگر دوست داشتند در دانشگاه به تحصیل آن می پردازند.

کسی کاری به "از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود، به کجا می روم آخر ننمایی وطنم" ندارد. زندگی ها به چرخاندن چرخ اقتصاد خانواده و به هم رساندن خرج و دخل می گذرد. اقشار مرفه تر هم از داشته های خود خانه های شیک تر در مناطق مرفه تر، ویلا و قایق شخصی و... تهیه می کنند. البته آدم های شریف و نوعدوست هم کم نیست، خیریه ها هستند ولی آن روح جمعی، آن اتحاد روحانی و آن جمعیت معنوی اگر نایاب نباشد، کمیاب است. معنویت به مدد فطرت انسانی هست ولی این معدن درونی اکتشاف نمی شود. در کنار آن ادبیات به ویژه ادبیاتی که ریشه در معرفت و عشق الهی پیدا می کند غایب بزرگ این صحنه است. اگر مرور تدریجی به آهنگ های غربی از ده های شصت تا کنون داشته باشیم، از مفاهیمی با عشق های انسانی و تکیه بر معانی کلمات غالبا به اشعاری بی ارزش و بی معنی و فشار سرسام آور نور و رنگ و نمایش ابعاد بدن می رسیم. در این حال، معارف بزرگی که گاهی در پشت یک قطعه شعر دیده می شود را چگونه می توان در اینجا معنی کرد و گفت: "بشنو از نی چون حکایت می کند، وز جدایی ها حکایت می کند". درک چنین معانی نیاز به ریشه های هویتی و اجتماعی و فرهنگی عمیق دارد و غفلت از این ریشه ها بزرگترین چالش و ضعف آموزش در غرب به شمار می رود  که با هیچ کیفیت آموزشی قابل جبران نیست.

 البته شایان ذکر است که گاهی ما هم از این ور بام می افتیم و تربیت دینی مان بیشتر از آن که با ایجاد فهم و دانایی و معرفت دینی همراه باشد بر روش خواندن و حفظ کردن استوار شده است. برای نمونه کتاب دینی دوم و سوم دبیرستان هر یک با حدود 200 صفحه مطلب و آیات و روایات فراوان در اختیار دانش آموز قرار داده می شود و آنها هم با توجه به حجم سایر درسها، زمان کم، فشار تکالیف و ... تلاش می کنند تا صرفا نمره لازم را کسب یا توانایی زدن تست های بیشتری را پیدا کنند. روشی که نتیجه آن به نظر نمی رسد انس دانش آموزان با معارف الهی باشد. کاش به جای 200 صفحه تصویر ذهنی، 20 صفحه نتیجه عملی حاصل می شد.

در نهایت نظر می رسد، حرکت از سوی آموزشی مبتنی بر حفظیات، شکل گرفته در یک قالب ثابت کشوری و حاوی حجم زیادی از مطالب مکتوب به سمت کاهش متن و افزایش جامعه پذیری، افزایش درسهای عملی و تقویت مشارکت جمعی بتواند به رشد جامعه ما از طریق تربیت انسان هایی شایسته تر کمک کند.
 
 
کلمات کلیدی : حمید مقیمی
 
کاوه
Romania
۱۳۹۶-۰۱-۱۹ ۰۸:۰۹:۱۸
مرسی ممنونم جالب بود هیچ وقت یادم نمیره برای اینکه مدیر با شیلنگ خواست منو بزنه در رفتم دو ساعت منو انداختن به قول خودشون سیاه چال تا ی هفته مدرسه نرفتم ولی الان که فکر میکنم بازم دلم اون روزای مدرسه میخواد (4238310) (alef-11)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۶-۰۱-۱۹ ۰۹:۰۴:۲۴
بسیار عالی (4238464) (alef-11)
 
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۶-۰۱-۱۹ ۱۱:۳۸:۱۷
نگو که دلمون خونه البته از فرهنگ عمومی هم دلمون خونه (4238796) (alef-11)
 
۱۳۹۶-۰۱-۱۹ ۱۲:۵۰:۲۰
اون نقاط ضعفی که برای مدرسه مورد مطالعه غربی اشاره شده دقیقاً نقطه قوت است!! (4238973) (alef-11)
 
Canada
۱۳۹۶-۰۱-۱۹ ۲۰:۴۳:۲۴
اون به هدف از زندگی برمیگرده، اگر هدف همین زندگی دنیایی باشه و عمق انسانیت در حد روابط خانوادگی و دوستانه در نظر گرفته بشه، حرف شما درسته وی اگر دنیا مزرعه آخرت باشه و عمق انسان به نزدیکی خدا رسیدن، مسلما اونها نقطه قوت نیستن، چون فروختن زندگی دنیایی و فانی به آخرتی ابدیست. (4239995) (alef-3)
 
Romania
۱۳۹۶-۰۱-۲۷ ۱۳:۵۰:۵۱
والا تا جایی که من یادم میاد، به ما تو مدرسه میگفتن که هدف از زندگی غرب، ترویج مصرف گرایی است. حالا خودمون رسیدیم به اونجا.
به ما میگفتن غربیا تو تلویزیونشون همش تبلیغ میکنن و زنها و بچه ها رو هدف تبلیغات قرار میدن. حالا خودمون از اونا بدتر شدیم.
و و و
حرف قشنگ زدن خوبه، مهم عمل کردن به اونها و روش عمل کردن به اونهاست. (4260750) (alef-11)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۶-۰۱-۱۹ ۲۱:۲۱:۲۰
اون نقطه ضعقی که گفتید در واقع به این صورته که اونها عمل میکنند و در واقع نهادینه شده و نیازی نیست مستقیم تو سر بچه بکوبند در عوض ما فقط این موارد رو شعار میدییم دریغ از عمل (4240074) (alef-3)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.