* بخشی از این مقاله ترجمهٔ مقالهٔ «تیم جانسون» در بارهٔ مکفارلند است که برای نشریهٔ مککلچی دیسی در ۲۵ نوامبر نوشته. بخشهای نقلشده از منابع دیگر در متن مقاله مشخص شدهاند.
در اقدامی که نشان از چرخشی کامل در مواضع دونالد ترامپ، رئیسجمهور تازهمنتخب ایالات متحده، [در بارهٔ لزوم تنشزدایی با کشورهای دیگر و کارکردن با هر کشوری که خواهان کارکردن و روابط مسالمتآمیز با امریکاست] دارد، وی این جمعه شخصی بهظاهر تحصیلکرده را وارد تیم انتقالیاش کرد که خواهان بهپاکردن حس نارضایتی در ایران است و گفته که دارد به گروهی از «آدمهای بالغ» در زمینهٔ مسائل مربوط به امنیت ملی امریکا ملحق میشود{
تصویر توییت مکفارلند در بارهٔ «آدمهای بالغ»}
تیم انتقالی ترامپ گفته کثلین ترویا مکفارلند (معروف به کِیتی مکفارلند) در جایگاه قایممقام مشاور امنیت ملی ترامپ و در کنار ژنرال مایکل فلین، که هفتهٔ پیش ترامپ وی را به عنوان مشاور عالی امنیت ملی خود بر گزید، به فعالیت خواهد پرداخت.
از مکفارلند در بیانیهٔ تیم انتقالی ترامپ نقلقول شده که: هیچکس نسبت به سیاست خارجه مواضعی درستتر از ترامپ اتخاذ نکرده و کسی نیز قدر این مواضع ترامپ را ندانستهاست.
مکفارلند پیشتر پستهایی مرتبط با امنیت ملی در دولتهای نیکسون، فورد، و ریگان داشته و از نزدیک با کلهگندههایی چون هنری کیسینجر و کسپار واینبرگر کار کردهاست. وی تلاشی ناموفق نیز در ۲۰۰۶ برای تصاحب کرسی سناتوری ایالت نیویورک داشتهاست.
کیتی مکفارلند مدرک کارشناسی ارشدش را از دانشگاه آکسفورد دریافت کرده و برای مدرک دکتریاش در مؤسسهٔ فناوری ماساچوست (امآیتی) دورهٔ امنیت ملی را گذرانده ولی هیچگاه رسالهاش را ننوشتهاست.
وی که بهعنوان تحلیلگر امور امنیت ملی در ازای دریافت پول در شبکهٔ فاکسنیوز نیز ظاهر میشده همواره یکی از طرفداران سینهچاک ترامپ بوده و از تصمیماتی در حوزهٔ سیاست خارجی که به زعم وی فقط و فقط و منحصراً با تمرکز بر منافع ایالات متحده اتخاذ نشده ابراز انزجار کردهاست.
همانند ترامپ، مکفارلند بهشدت از برجام و توافق هستهای با ایران در ۲۰۱۵ (که ایالات متحده و پنج کشور دیگر در آن متعهد به برداشتن تحریمهای هستهای ضد ایران در ازای محدودیتهایی در برنامهٔ هستهای این کشور شدهاند) انتقاد کردهاست.
وی در مصاحبهای در شبکهٔ فاکسنیوز در ۱۴ نوامبر (کمتر از دو هفتهٔ قبل) گفته بود: «ما همهچیز را دودستی تقدیم [ایرانیها] کردیم – پول، تحریمها، راه به سوی تسلیحات هستهای – و در ازایش هیچچیزی طلب نکردیم.»
به گفتهٔ مکفارلند، ۷۵ درصد جمعیت ایران کمتر از ۳۵ سال و با خواستها و آرزوهایی دستنایافته هستند و تشنهٔ دستیابی به اطلاعاتی که با سانسور اینترنتی مواجه بودهاست.
وی، خطاب به رهبران ایران گفته «ما میتوانیم هر زمانی که بخواهیم این دیوار سایبری را فرو بریزیم و آنوقت میتوانید با مردم خود تا کنید. آنها (رهبران ایران) قولهای زیادی به مردم خود دادهاند و اگر نتوانند به این قولها عمل کنند، آنوقت است که با مشکلات امنیت داخلی مواجه خواهند شد.»
مکفارلند این اظهارات را که ترامپ بهتر است در جریان سیاستگذاریهای دولتش، بهجای منافع امریکا به منافع جهانی نظر داشته باشد، رد کردهاست.
وی گفته: بارها در هشت سال گذشته و فراتر از آن از خود پرسیدهایم که «چه چیزی برای جامعهٔ جهانی بهتر است؟». و، در ادامه، اظهار داشته که پرسش غالب باید این باشد که «چه چیزی برای امریکا بهتر است؟». مکفارلند همچنین این ایده را مردود دانسته که ترامپ باید بفهمد که تصمیماتی که امریکا اتخاذ میکند چه تأثیری بر رهبران دیگر کشورها دارد. وی، در مقابل، گفته که «آنها هستند که باید بفهمند چگونه با [ترامپ] تا کنند.»
انتخاب مکفارلند و، پیش از آن، ژنرال مایکل فلین برای پستهای امنیت ملی تیم انتقالی ترامپ تا حدودی به تحلیلگران این امکان را میدهد که دیدی کلی و تصویری نسبی در بارهٔ جهتگیری سیاست خارجهٔ رئیسجمهور جدید امریکا و مواضعش در برابر ایران داشته باشند.
جیم لوب، صاحب وبگاه خبری-تحلیلی لوبلاگ، در ۱۸ نوامبر در مقالهای به مواضع مایکل فلین در بارهٔ ایران پرداخته و گفته که تا پیش از این فکر میکرده که فلین صرفاً یک چهرهٔ ضداسلام است، ولی نمیدانسته که تا این اندازه ضدایرانی نیز باشد.
وی، در این مقاله، به شهادت فلین در برابر کارگروه (کمیتهٔ) امور خارجه و خدمات نیروهای مسلح مجلس نمایندگان امریکا درست یک ماه پیش از حاصلشدن توافق برجام اشاره میکند و از قول فلین در باب تحولات منطقهٔ خاورمیانه مینویسد:
«این [تحولات] نه تنها بر امنیت ما تأثیرگذار است بلکه همپیمانان و دوستان ما در منطقه – بهویژه اسرائیل - را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. اسرائیل در تهدید نابودی کامل از جانب ایران و دیگر عناصر رادیکال در منطقه است. این چیزیست که ایالات متحده نباید اجازه دهد که رخ دهد و نباید با کسانی که چنین نفرت و حماقتی را میپراکنند برخورد یکسانی داشته باشد... از ایدهّهای راهاندازی جنگ چشمپوشی میشود زیرا در چارچوب پارادایم بستهٔ نسل دوم نمیگنجند. در عین حال، واشینگتن نمیتواند جایگزینهایی برای سیاست خارجی و راهبرد کلان فعلی ما در نظر بگیرد؛ چون هرکه چنین چیزهایی را پیشنهاد کند فوراً از تشکیلات حاکم طرد میشود... ایران قطعاً نیتش ساخت سلاح اتمیست. بارها این را گفتهاند و بیش از یک دهه است که دارند میکوشند بهسرعت قابلیت اتمیشدن داشته باشند و غنیسازی تا ۲۰ درصد و سرعت حرکت آنها در توسعهٔ برنامهٔ موشکی بالیستیکیشان، نمونههایی از آمادهبودنشان برای هستهای کردن این موشکهاست... تمایل بیانشدهٔ ایران به نابودکردن اسرائیل واقعیست. ایران حتی یک بار هم در جهت صلاح اکبر منطقه که امنیتش است گام بر نداشته و در راستای محافظت از امنیت مردم منطقه عمل نکرده. بر عکس، دههها در جهت ناامنی و بیثباتی جدی منطقه، بهویژه منطقهٔ شامات پیرامون اسرائیل گام بر داشته... روشن است که توافق هستهای یک راهحل دایمی نیست بلکه یک جایگزین است. زمانبندی دهساله تنها زمانی معنی پیدا میکند که دولت امریکا بر این باور باشد که امکان سازش با ایران وجود دارد و رژیم ایران را وادار به تغییر روند راهبردیاش میکند. این یک خوشخیالیست... بر این باورم که ایران خطری واضح و جاری برای منطقه و، در نهایت، جهان است. آنها همچنان بهعنوان حامی دولتی تروریسم در فهرست وزارت خارجه قرار دارند، تحریمهای بینالمللی را نقض کرده و میکنند، و همچنان به نفرتپراکنی در سخنانی که از زبان اعضای ارشد حکومتشان (از جمله ملاهای بلندپایه) جاری میشود ادامه میدهند... تغییر رژیم در تهران بهترین راه برای متوقفکردن برنامهٔ هسته ای ایران است. همینطور برای زرادخانهٔ موشکیشان که بسیار باکیفیت و روبهتزاید است...»
اینها تنها بخشهایی از سخنان فلین در برابر نمایندگان مجلس امریکا بوده و موارد متعدد دیگری را نیز جیم لوب در مقالهاش ذکر کرده و دست آخر نیز گفته که ممکن است فلین در برخی از این مواضعش تاکنون تغییراتی داده باشد ولی «من روی آن حساب نمیکنم.»
گزینهٔ ترامپ برای ریاست سازمان مرکزی اطلاعات امریکا (سیا) نیز چندان دستکمی از مایکل فلین ندارد. مایک پومپئو، به گفتهٔ رایان کاستلو که همکار امور سیاستگذاری در شورای ایرانیان امریکاییست، ید طولایی در بزرگجلوه دادن تهدیدها، صدور بیانات تحریکآمیز برای تغییر رژیم در ایران و کوچکجلوهدادن هزینهها و بارهایی که اقدام نظامی علیه ایران بر همه تحمیل میکند دارد. پومپئو یکی از سرسختترین مخالفان برجام نیز بوده و هر کاری کرده تا بتواند این توافق چندجانبه را ملغی کند. ضمناً از افرادی بوده که در بارهٔ «توافقات جنبی سرّی» با ایران در مسئلهٔ برجام بوق در کرنا میکرده تا آن را از اعتبار بیندازد. به قول کاستلو، اینها در کنار بسیاری مواضع دیگرش، توانایی و ارادهٔ پومپئو را در اتخاذ سیاستها و صدور گزارشهای اطلاعاتی متعادل و بیطرفانه در بارهٔ ایران با تردید مواجه کردهاست.
مایک پنس، معاون ریاستجمهوری ترامپ، نیز سابقهٔ ضدایرانی آشکاری دارد. وی که از حامیان قطعنامهٔ حمله به عراق بوده، از اسرائیل و حقش برای حمله به تأسیساتی در ایران با هدف جلوگیری از آنچه وی دستیابی ایران به سلاح اتمی خوانده دفاع کردهاست. پنس همچنین از رهبری ضعیف ایالات متحده در رویارویی با مسائلی چون سوریه، ایران، و اوکراین انتقاد کرده و گفته ولادیمیر پوتین در این زمینهها بسیار باقدرتتر از اوباما عمل کرده.
نیکی هیلی، گزینهٔ ترامپ برای پست سفیری ایالات متحده در سازمان ملل نیز مواضعی ضدایرانی دارد. وی که از حامیان ثابتقدم اسرائیل است و نخستین قانون ایالتی در امریکا را علیه جنبش تحریم اسرائیل در زمان فرمانداریاش در کارولینای جنوبی امضا کرده، از نظر سیاسی بسیار به طیف راست تندرو اسرائیل نزدیک است. هیلی در زمانی که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر این رژیم، در ۲۰۱۴ مخالفت خود را با توافق هستهای با ایران ابراز داشت، با وی در برابر کاخ سفید همزبان شد و گفت که اگر جمهوریخواهان در رأس زمام امور بودند کاری میکردند که توافقات اینچنینی بهگونهای تنظیم شوند که «در اسرائیل با استقبال و در ایران با مخالفت مواجه گردند.»
از دیگر چهرهّهای احتمالی تیم انتقالی ترامپ، میتوان به رودی جولیانی (شهردار سابق نیویورک)، نوت گینگریچ (نمایندهٔ اسبق کنگره)، و جان بولتون (سفیر سابق امریکا در سازمان ملل) اشاره کرد که ارتباط نزدیکی با گروهک تروریستی مجاهدین خلق دارند و در گردهماییهای آنها شرکت کرده و در ازای دریافت مبالغی علیه ایران و به نفع سیاست تغییر رژیم در ایران سخنرانی کردهاند. تمامی این چهرهها نیز از مخالفان برجام بودهاند.
هر چند تیم انتقالی دونالد ترامپ همچنان ممکن است از نظر کسانی که در آن حضور دارند دچار تغییراتی شود یا افرادی که ذکرشان رفت تغییرات و تعدیلاتی در مواضع ضدایرانی خود ایجاد کنند، گسترهٔ این تغییرات در خوشبینانهترین حالت چندان قابلتوجه نخواهد بود و دستکم تا پایان مهلت انتقالی که همان تاریخ آغاز رسمی کار ریاستجمهوری ترامپ در ۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۷ است باید صبر کرد تا دید این چهرهها چه مواضع و دیدگاههایی در قبال ایران و ایرانی اتخاذ خواهند نمود. آیا جبر روابط بینالملل و واقعیتهای کار جدی در عالم سیاست و در برخورد با مقتضیات زمامداری میتواند باعث تحول در طرزتفکر ضدایرانی این افراد شود یا مانند بسیاری از سیاستمداران تندرو و ضدایرانی ایالات متحده، کنترل اذهانشان در اختیار تام لابیهای تندرو اسرائیلی (و اکنون اسرائیلی-عربی) باقی خواهد ماند؟