چرا ترامپ به كاخ سفيد رسيد ؟
نويسنده: عباس ملكي
22 آبان 1395 ساعت 16:01
دونالد ترامپ بالاخره به كاخ سفيد راه يافت. با وجود ترد يد هاي صاحبنظران، اشتباه نظرسنجي ها، استهزاي رسانه ها و تنهاگذاشتن او از طرف هم حزبي هاي جمهوريخواهش، انگار تقد ير بر اين بود كه او از همه موانع و سد ها بگذرد و خود را به ساختمان شماره ١٦٠٠ خيابان پنسيلوانيا د ر شهر واشنگتن برساند . تحليل چرايي انتخاب ترامپ از جانب اكثريت مرد م امريكا و زمينه هاي آن، نيازمند فرصتي وسيع و نوشته اي گسترد ه تر است.
اما د ر اين نوشته به برخي مفاهيم و روند هاي اين انتخاب اشاره مي كنم:
اول، وضعيت معيشتي بخش هايي از جامعه امريكاست. روند وضعيت شغلي امريكاييان مويد اين نكته است كه انبوهي از مشاغل از امريكا به د يگر كشورها از جمله چين و مكزيك مهاجرت كرد ه است. من د ر سال هاي ٢٠١٢ و ١٣ آشكارا و به صورت مشهود مي د يد م كه عطش طبقات متوسط امريكا د ر خريد اجناس جد يد و لوازم پرزرق و برق چگونه د ر سايه كاهش د رآمد هاي خانوار كم و كمتر شد و چگونه رستوران هاي پرازد حام بعد از ركود ٢٠٠٨ ميلاد ي د يگر به حالت سابق بازنگشت. گرچه سرانه توليد ناخالص د اخلي امريكا جزو بالاترين هاست، اما نبايد از ياد برد كه فاصله طبقاتي هم د ر اين كشور افزايش يافته است. به جاي هر صد هزار نفر كه فقيرتر مي شد ند ، يك نفر د ر نيويورك به ثروتي افسانه اي د ست مي يافت و شاخص توليد د اخلي امريكا را بالانگه مي د اشت. عصبانيت د ر چهره مرد م امريكا د ر اين سال ها د يد ه مي شد .
د وم، مساله ثبات و تغيير است. به صورت شهود ي هر د ه سال يك بار مرد م نياز د ارند كه چهره هاي جد يد ي را د ر ميان تصميم گيران كشور ببينند . روند حاكم بر واشنگتن د ر اين سال ها عمد تا به حزب د موكرات و خانواد ه كلينتون بازمي گشت. ويژگي هاي شخصي باراك اوباما او را از بقيه د موكرات ها متمايز مي ساخت. به خصوص رفتار او با مخالفان خود كه نشان از بزرگواري او د اشت. اوباما د ر كارزار انتخاباتي اخير اين رفتار محترمانه را كنار گذاشت. جمهوريخواهان هم د ر نگاه مرد م چنان بود ند كه: وقتي با هم حزبي خود يعني ترامپ اينچنين مي كنند ، با د يگران چه خواهند كرد ؟ د ر چنين وضعيتي ترامپ خود را از حاكميت واشنگتن بيرون جلوه د اد و د ر ميان خود ي هاي طبقه مسلط بر سياست امريكا، غيرخود ي د يد ه شد . او گرچه ميليارد ر است و چنان كه گفته اند ، شوونات زنان را نگه نمي د ارد و اخلاق مناسب يك شهروند فرهيخته را ند ارد ، اما به مرد مان شهرهاي كوچك و روستاهاي امريكا اين حس را القا كرد كه د ر كنار آنان است. به آنان قول د اد كه شغل ها را به امريكا باز خواهد گرد اند . كاريزماي اصلي او د ر ايجاد مانع براي وارد ات محصولات خارجي (پروتكشنيزم) بود ، چيزي كه هر كارگر سفيد پوست را به اين تصور رساند كه كالاي محصول د ست و فكر او جايگزين كالاي وارد اتي خواهد شد .
سوم، مساله روابط بين الملل است. روند حاكم بر سياست خارجي امريكا تاكنون حضور گسترد ه د ر سراسر جهان بود ه است. امريكا، پليس خود خواند ه جهان بود ه، د ر هر حاد ثه اي خود را حاضر مي بيند و به نفع يا ضرر يكي از بازيگران موضع مي گيرد . اين روش گرچه با مختصات ابرقد رتي اين كشور همخواني د اشته، اما همزمان مد يريت سياست خارجي را براي واشنگتن پيچيد ه و پرهزينه مي كند . به ويژه اينكه ذات برخي تحولات جهاني به گونه اي است كه به راحتي و مثلابا بمباران هوايي يا اعطاي كمك مالي حل نمي شود . برخي موضوعات سياسي د ر جهان خاصيت تد اوم د ارند و نيازمند راه حل هايي از جنس د يگرند . بعيد است كه تلاش هاي امريكا بتواند تنش د ر خاورميانه را به سرانجامي رساند ، يا جنس تعاملات روسيه و اروپا از نوعي نيست كه به فرجام هم زيستي مسالمت آميز برسد . يا خروج انگلستان از اتحاد يه اروپا د اراي پيامد هاي د رازمد تي د ر قاره اروپا و همكاري هاي فراآتلانتيكي است. همچنين است تحولات د رياي جنوبي چين، جايي كه ترامپ اعتقاد ي به جمع شد ن امريكا و متحد انش بد ون حضور چين د ر مشاركت فراپاسيفيكي (ترانس پاسيفيك پارتنرشيپ) ند ارد .
اگر اينچنين است پس شايد روند آيند ه سياست خارجي امريكا، بازگشت به نيمكره غربي و گذران زند گي با همسايگان شمالي و جنوبي خود باشد . انزواگرايي (ويلسونيزم) مي تواند با نظرات ترامپ بيشتر همخواني د اشته باشد . د ر اين صورت با د رخواست بخشي از مرد م كاليفرنيا براي جد ا شد ن از ايالات متحد ه (كالگزيت) چه مي كند ؟ اد عاي تاريخي مكزيك بر بخشي از جنوب ايالات متحد ه چه خواهد شد ؟
مفهوم چهارم انرژي است. روند حاكم بر اين بخش از زند گي بشري بايد بيشتر مورد بحث قرار گيرد . واقعيت آن است كه به طور كلي ميتوان انرژيها را د ر د و د سته تجد يد پذير و تجد يد ناپذير جاي د اد . مصرف يا نگاهد اري انرژي هاي تجد يد ناپذير باعث توليد گازهاي گلخانه اي، آلود گي محيط زيست و افزايش د ماي كره زمين مي شود . اما براي شخصيتي مانند ترامپ، يكي از تناقض هاي خود را مي نماياند : اگر انرژي هاي پاك مانند انرژي خورشيد ي، باد ، و زيست تود ه را مورد استفاد ه قرار د هيم و از انرژي هاي فسيلي فاصله بگيريم، حجم اين انرژي ها د ر امريكا اكنون بيشتر از ٥ د رصد كل انرژي مصرفي نيست و بنابراين آن د سته از راي د هند گان كه به اميد د و برابر شد ن رشد اقتصاد ي امريكا به او راي د اد ند ، چگونه شغل جد يد پيد ا كنند ؟ از طرف د يگر نفت و گاز و زغال سنگ همچنان حد ود ٩٠ د رصد از انرژي هاي مورد استفاد ه د ر امريكا را تشكيل مي د هند . به خصوص كه استفاد ه از نفت و گاز حاصل از شكست هيد روليكي و چاه هاي افقي مي تواند مشاغل جد يد ي را ايجاد كند . روند تحولات د ر بخش انرژي د ر امريكا به سمت اولويت د اد ن به انرژي هاي فسيلي بر انرژي هاي تجد يد پذير باز خواهد گشت. اين روند با خاستگاه ترامپ و نزد يكي وي با غول هاي انرژي امريكا كه د ر سال هاي حاكميت د موكرات ها با محد ود يت هاي متعد د روبه رو بود ند ، تطابق د ارد . بعيد نيست وزير كشور از صاحبان شركتهاي نفتي انتخاب شود تا پروژه هايي همچون خط لوله كي استون زود تر از ميان مناطق مربوط به حيات وحش بگذرد .
مفهوم پنجم نظامي گرايي (ميليتاريزم) است. روند ي كه د ر اين بخش تصور مي شود ، توجه مجد د به اين بخش از صنعت و سازمان د ر امريكاست. گرچه د ر سال هاي اخير نيروهاي امريكايي د ر نقاطي از جهان مانند عراق و سوريه گهگاه خود ي نشان مي د اد ند ، اما سياست غالب بر رفتار اوباما نشان مي د اد كه او اهل جنگيد ن نيست. او اهل اضافه كرد ن يك جنگ د يگر و افزايش هزينه هاي نظامي امريكا نبود و حتي د ر برابر فشارهاي خانم كلينتون د ر د وره اول رياست جمهوري خويش مقاومت كرد . اكنون به نظر مي رسد د وره شكوفايي صنايع نظامي امريكاست. د ر عين حال ترامپ بر د يگر كشورهاي ناتو فشار وارد خواهد كرد تا سهميه خود را از بود جه اين سازمان بزرگ نظامي بپرد ازند . تلاش براي تحقيق و توسعه و پس از آن ساخت سلاح هاي پيچيد ه مناسب براي جنگ هاي آيند ه د ر ميان شركت هاي بزرگ امريكايي شروع شد ه است. اينچنين بنگاه هاي بزرگ توليد كنند ه اسلحه و اد وات مربوط به آن د ر واشنگتن گوش شنوايي خواهند يافت و كشورهايي كه نيازمند چنين تسليحاتي هستند ، رايزني خود را براي د ريافت اقلام نظامي و كمك هاي آموزشي افزايش خواهند د اد . يعني د ر خليج فارس كشورهاي عربي وارد ات بيشتري از سلاح خواهند د اشت. مفهوم پنجم واقع گرايي است. روند عكس العمل بازيگران بينالمللي و منطقهاي د ر نقاط مختلف جهان حاكي از اين است كه كم و بيش به انتخاب مرد م امريكا گرد ن نهاد ند و با ارسال تبريك يا اقد ام به مكالمه با ترامپ براي آيند ه روابط خود با اين كشور بزرگ جايي را د ست و پا كرد ند . د ر مجموع، مخالفت با ترامپ د ر د اخل امريكا فراتر از تصور بود و مخالفت با وي د ر خارج از امريكا كمتر. اين نشان د هند ه آن است كه د ر جهان بد ون نظم و پر هرج و مرج، همه كشورها به د نبال آن هستند كه منافع خود را حفظ كنند . اين پد يد ه جد يد ي نيست و ژاپني ها كه به وقت شناسي و د وراند يشي شهره اند ، نخستين ملاقات را با رييس جمهور جد يد امريكا خواهند د اشت. نتيجه آنكه از ميان اين مفاهيم آنچه براي جهان مهمتر است، «انرژي» و «اسلحه» است. به اين د ليل بر اين د و تاكيد مي كنم كه كشورهايي (مانند عربستان سعود ي) كه د اراي انرژي فسيلي بيشتر د ر جهان هستند ، از اين رهگذر به منابع مالي بيشتر د ست مي يابند . طبيعي است كه سريع تر به هيات حاكمه امريكا نزد يك شوند . و آنها كه نياز به اسلحه بيشتر و كمك هاي نظامي د ارند (مانند اسراييل)، هم اكنون د ر حال افزايش نفوذ و فشار خود (لابيزم) به تصميم گيران جد يد د ر واشنگتن هستند .
یادداشت روزنامه اعتماد* استاد د انشگاه صنعتي شريف
کد مطلب: 412999
آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcb95ba9rhb89p.uiur.html?412999