همه کسانی که در مرگ سرباز وطن مقصرند

بخش تعاملی الف - ایلیا سالار

10 فروردين 1393 ساعت 7:43

اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.


معمولا پس از رخدادهای ناگوار، می گویند که به دنبال مقصر نگردید، چراکه فایده ای ندارد، اما در بعضی موارد باید مقصر را مشخص کرد تا دوباره شاهد تکرار پیشامدهای ناگوار مشابه نباشیم. به گروگان گرفتن پنج مرزبان ایرانی از این نوع اتفاقات ناگوار است، مخصوصا از این جهت که تا به امروز هیچ شخص و سازمان و ارگانی مسئولیت آن را بر عهده نگرفته است. این نوشته سعی دارد تمام کسانی که به نوعی در این اتفاق ناخوشایند، سهم دارند را معرفی نموده و با طرح سوالاتی، موضوعات مهمی که به نظر می رسد، عمدا یا سهوا نادیده گرفته می شوند را به وجدان های بیدار یادآوری نماید.

نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (ناجا)

با وجود چندین سابقه چندین سال درگیری و روی دادن اتفاقات مشابه، فرماندهی مرزبانی ناجا چاره ای در این خصوص ناندیشیده است و باز هم به علت استفاده از سربازان وظیفه در نقطه صفر مرزی، باعث بوجود آمدن چنین وضعیتی شده اند. موضوعی که خیلی دیر از زبان عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز شنیده شد، اما به نظر می رسد همچنان گوش شنوایی وجود نداشته باشد. خدا می داند با چه محاسباتی فرماندهی مرزبانی ناجا، حساب کرده که آنقدر بودجه ندارد که بتواند از مرزبانان آموزش دیده کادری و نه سربازان وظیفه، برای دفاع از مرزهای خطرناک کشور استفاده نماید. آیا وقت آن نرسیده که به طور جدی فرماندهی مرزبانی ناجا پاسخگوی این سیاست اشتباه و هزینه زای خود در این سال ها باشند و مسئولیت خون های ریخته شده را بر عهده بگیرند؟

 

سپاه و ارتش

معلوم نیست اگر این دو ارگان قدرتمند نظامی کشور، با صرف بودجه هنگفت در دوران صلح با هزاران کادر آموزش دیده، نتوانند مسئولیت مرزهای کشور را بر عهده بگیرند، پس چه ارگانی بایستی این مسئولیت را بر عهده بگیرد؟ آیا دفاع از کشور، فقط در صبحگاه و ساخت موشک و اسلجه های جدید آن هم در امن ترین نقاط کشور است؟ مخصوصا سپاه که در سالهای اخیر، آنقدر در فعالیت های اقتصادی درگیر شده، که به نظر می رسد، وجهه نظامی گری خود را از دست داده باشد. آیا قرارگاه های مختلف سپاه، آنقدر درآمد ندارند که هزینه چند هزار مرزبان آموزش دیده را بپردازند؟

 

سازمان نظام وظیفه

در حالی که مسئولین نظام وظیفه، هر روز از ضرورت افزایش طول خدمت سربازی اجباری، یادگار مقدس رضاخان، صحبت می کنند و می دانیم که امروزه معدود کشورهای خواهان پیشرفتی در دنیا، دارای چنین قوانینی می باشند و تحقیقات مخلتف نشان از آثار سوء اقتصادی و اجتماعی این مسئله می دهد، جا دارد تا از آنها و همچنین فرماندهان ارتش و سپاه و نیروی انتظامی و دیگر مسئولین کشوری و لشکری تحقیق شود که آیا فرزندان آنها هم به خدمت رفته اند یا خیر، و اگر رفته اند چند درصد به مناطق مرزی فرستاده شده اند؟ آدم یاد این نکته می افتد که دولت هر روز به مردم می گوید که از دریافت یارانه انصراف دهید در حالی که 150 تن از نمایندگان خود یارانه دریافت می کنند. حالا جا دارد با تحقیق از نظامیان و مسئولینی که طرفدار نابودی دو سال از بهترین سال های زندگی یک جوان ایرانی با سطح پایین ترین کارها هستند (در حالی که همان مسئولین از بالاتر رفتن سن ازدواج و مشکلات جوانان هم می نالند!)، مشخص شود فرزندان چه کسری از آنها اصلا به خدمت می روند و اگر به خدمت می روند در چه جاهایی خدمت می کنند.

 

رسانه ها

یکی از بزرگترین مقصران گروگان گیری اخیر رسانه های فارسی زبان داخلی می باشند. از خارجی ها که انتظاری نداریم، اما چرا هیچ وقت، هیچ رسانه ای به طور جدی به این موضوع نپرداخته است؟ چپ و راست هم ندارد، هر یک به دنبال خواسته های سیاسی خود هستند و هیچ ارزشی برای دردهای واقعی مردم قائل نیستند. کافی بود مسئله به یکی از جریان ها نفعی برساند، دانشگاه آزاد، توافق ژنو، آزادی بیان، فیلتر فیس بوک، گشت ارشاد، جورج سوروس، اینها تنها گوشه ای از موضوعاتی می باشند که مطبوعات چپ و راست برای رسیدن به اهدافشان، یک روز هم از قلم فرسایی در این موارد دریغ نکرده اند، اما کجاست یک مقاله یا مطلب تحلیلی و تحقیقی در خصوص خدمت نظام وظیفه اجباری، یک نوشته اعتراضی در خصوص بکارگیری سرباز وظیفه در مناطق مرزی، یک سوال کوتاه از مسئولین کشوری و لشکری، در خصوص عملکرد آنها در برخورد با بحث گروه های تروریستی... . بله، رسانه ها هم مقصرند چرا که به چنین بحث های مهمی که به جان جوانان ایرانی مربوط می شود بی توجه بوده اند و هیچ احساس وظیفه ای برای کشاندن این موضوعات به بطن جامعه و تبدیل آن به یک خواسته اجتماعی نکرده اند.

 

دولت جناب آقای روحانی

دولت روحانی دو خطای بزرگ و نابخشودنی در این موضوع، مرتکب شده است. اول اینکه در این مسئله مهم، اعمال نفوذ و فشاری نیاورده تا مرزبانی ناجا، از سرباز وظیفه در این مناطق خطرناک استفاده نکند. به نظر می رسد، معنی اعتدال برای آقای روحانی معادل مماشات محسوب گشته و ایشان می خواهند کج دار و مریز، مسیر دولت های گذشته را طی کنند. بخصوص وقتی که پوریای 17 ساله، یتیم بهزیستی شهدای انقلاب، نگرانی خود از رفتن به سربازی را با رئیس جمهور درمیان گذاشت. وقتی که نه پدر و مادری دارد و نه حمایت اقتصادی و اجتماعی از جایی می شود، با پاسخ عجیب رئیس جمهور مواجه شد که "رفتن به سربازی کسی را از زندگی عقب نمی اندازد". انگار که ملت ایران سربازی نرفته اند و نمی دانند که واقعیت سربازی چیست. جا دارد آقای روحانی مشخص کنند که آیا فرزندان ایشان به خدمت سربازی رفته اند و اگر رفته اند  در کجا خدمت کرده اند، تا پوریا بداند که حرف های رئیس جمهور کشورش فقط حرف نیست. آیا هیچ خبرنگاری در ایران جرأت پرسیدن این سوال از رئیس جمهور را دارد؟

خطای دوم دولت روحانی در پیگیری وضعیت مرزبانان ایرانی بود، از اولین روزهای این اتفاق، وبلاگ جیش العدل منبع موثق تری برای دریافت اطلاعات معتبر در خصوص گروگان ها بود تا مسئولین دولتی. رئیس جمهور به جای اینکه در رسانه ملی، با مردم در این خصوص صحبت و به طور مداوم مردم را درجریان آخرین اخبار بگذارد، سکوت کامل اختیار کرده و با بی اعتناعی کامل، به کارهای روزمره خود می پردازد. وزیر کشور هم در اظهار نظرهای گاه و بی گاه عجیب بی رمق، تنها از ملاقات و مذاکره با مقامات پاکستانی می گوید. اما جدا از این بی تفاوتی دولتی ها، چه سخنگوی دولت، چه دیگر مسئولین دولتی، به نظر می رسد مسئولیت اصلی این کار را، استانداری سیستان و بلوچستان به عهده گرفته است. از آنجایی که مسئولین، تایید یا تکذیب تمام اخبار مربوط به گروگان ها را از استانداری سیستان مطالبه می کنند. آیا به واقع سطح توانایی و تخصصی استانداری، هیچ مناسبتی با بحران پیش رو دارد؟

به نظر می رسد دولت آقای روحانی، چه قبل از گروگان گیری و چه بعد از آن، از مقصران اصلی این بحران و خون های ریخته شده می باشد.

حکومت

محرومیت استان سیستان و بلوچستان، اگرچه دلیل موجهی برای به وجود آمدن چنین حوادث ناگواری نمی باشد، اما نمی توان چشم ها را بست و محرومیت این استان را به عنوان "زمینه ساز" بروز چنین حوادثی نادیده گرفت.

 

علمای شیعه و سنی

شاید دردآورترین قسمت ماجرا، مربوط به علمای سنی و شیعه باشد که پس از 1400 سال نتوانسته اند، اختلافات را کنار گذشته و با توجه به اشتراکات بسیار به وحدت دست یابند. با اینکه بیش از هزار سال از این اختلافات می گذرد و علمای شیعه و سنی هم بخوبی دریافته اند که تنها برنده این اختلاف، دشمنان اسلام و منطقه می باشند، اما باز هم شاهد هیچ تلاش مهمی در راستای وحدت این دو گروه بزرگ و اصلی مسلمانان نمی باشیم. به جز نامگذاری یک هفته به نام هفته وحدت، به نظر نمی رسد که کشورمان و مهمتر از آن عالمان شیعه کشورمان کاری در این باره کرده باشند. نه تنها کاری نکرده اند، بلکه به عده ای اجازه می دهند که به این اختلافات دامن زده و زمینه را برای بوجود آمدن مشکلات اینچنینی در کشور فراهم نمایند. شاید وقت آن فرا رسیده باشد که از علمای شیعه و سنی بپرسیم که چرا هیچ تلاشی برای نزدیک شدن و وحدت با یکدیگر بر اساس خدای مشترک، پیامبر مشترک و کتاب مشترک نمی کنید؟

 

تک تک مردم ایران

بدون شک، خون هر کدام از گروگان ها که به شهادت برسند، بر گردن یکایک مردم ایران می باشد. زمانی که مردم ایران در مقابل چنین خطاهای مکرری، در مقابل تمام عواملی که پیش تر به آن اشاره شد، بدون هیچ احساس مسئولیتی سکوت اختیار کرده اند، با این کارشان زمینه را برای به خطر افتادن جان این مرزبانان با دستان خودشان فراهم نمودند. گاهی سکوت و تحمل مردم را نشانه صبر و وفاداری یک ملت تعبیر می کنند، اما در مواردی مانند حادثه مورد بحث، نه نتها شرافتی در این سکوت وجود ندارد، بلکه ظلم بزرگ و مستقیمی است که ملت ایران در قبال سربازان کشور خود روا کرده اند. اگر پس از بروز اولین حادثه از این نوع، مردم، مرزبانی ناجا را تحت فشار قرار می دادند که از سربازان وظیفه برای مرزبانی، آن هم در خطرناک ترین مرزهای ایران استفاده نکند؛ اگر مردم ایران از سپاه و ارتش می خواستند که با توجه به امکانات گسترده خود امنیت مرزهای شرقی را تامین نمایند؛ اگر مردم ایران از سازمان نظام وظیفه می خواستند که در خصوص امر مقدس سربازی رضاخان، در دوران صلح تجدید نظر نمایند، همانگونه که بسیاری از کشورهای دنیا این کار را انجام دادند؛ اگر مردم ایران به رسانه های داخلی - روزنامه ها، خبرگزاری ها، رادیو و تلویزیون فشار می آوردند که به این موضوع بپردازند؛ اگر مردم ایران از دولت روحانی، در کنار رفع تحریم ها و بهبود وضعیت اقتصادی، تغییر سیاست های مرزبانی کشور را طلب می کردند؛ اگر مردم ایران بر حکومت فشار بیشتری می آوردند تا به مناطق محروم رسیدگی نمایند؛ اگر مردم ایران از علمای خود می خواستند که اختلافات را کنار گذاشته و زیر نام خدای واحد، پیامبر واحد و کتاب واحد با یکدیگر به وحدت برادرانه برسند؛ اگر مردم ایران آنقدر احساس مسئولیت می کردند که فراتر از یک لایک در فیس بوک قدمی در این زمینه بردارند مطمئنا شاهد چنین رخدادهای ناگوار و مکرری در کشور نبودیم. آری، دستان تک تک ما، مردم ایران به خون اولین شهید این گروگان گیری، جمشید دانایی فر 27 آغشته است. امشب در هنگام خواب، با وجدانی آسوده و خالی از گناه، به این موضوع فکر کنیم که چه کارهایی می توانستیم برای جمشید دانایی فرها انجام دهیم، اما بی هیچ احساس مسئولیتی، سکوت و بی اعتنایی را در پیش گرفتیم.

 

یادمان نرفته که رژیم اسرائیل که هیچ ارزشی برای بشریت قائل نیست، بخاطر گروگان گرفتن شدن تنها یک سربازش، چه جنگی را با لبنان و حزب الله آغاز کرد. انتظار ما در این حد نیست، اما حداقل انتظار این است که صدر اخبار رسانه "ملی"، یک روز پس از شهادت این مرزبان، چیزی بجز بازگشایی ادارات و آمار سفرهای نوروزی ایرانیان باشد. در انتها هم بایستی اشاره نماییم که ادعای سخنگوی دولت پاکستان، چه راست و چه دروغ مبنی بر "عدم تماس ایرانیان با ما برای پیگیری مرزبانان" برای مردم ایران به هیچ عنوان دور از انتظار و تعجب آور نیست.

پینوشت: گروه جیش العدل، در فیس بوک یک صفحه، در توئیتر یک حساب کاربری و در بلاگ اسپات یک وبلاگ دارد. همه این سرویس ها، امکانی دارند تا اگر، صفحه ای با محتوای نامربوط و نامناسب به وجود آمد، کاربران آن را گزارش دهند تا آن حساب یا صفحه حذف گردد. کلا این کار شاید یک دقیقه زمان ببرد، اما کاربران میلیونی اینترنت در ایران، آنقدر به خود زحمت ندادند و آنقدر احساس مسئولیت نداشتند تا با گزارش صفحات این گروه تروریستی، مانع فعالیت آنها در فضای مجازی گردند.


کد مطلب: 221174

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcefz8wejh8wzi.b9bj.html?221174

الف
  http://alef.ir