انتخابات ریاست جمهوری سال 1396 با انتخاب حسن روحانی به پایان رسید، اما باید دانست که رقابت اصولگرایان و اصلاحطلبان به این زودیها تمامشدنی نیست و تنها از مرحلهای به مرحلهای دیگر وارد شده است. در این میان آنچه مهم است رعایت قواعد رقابت سالم برای جلوگیری از هدررفت انرژی اجتماعی و سرمایههای ملی و اتخاذ سیاست درست با استفاده از تجارب حاصل از این انتخابات برای دورههای بعدی است. تحقق این مهم نیز منوط به پذیرش حضور یکدیگر و حداقلی از مبناهای مشترک برای کار سیاسی است. از دید نگارندهی این سطور اصولگرایان و اصلاحطلبان برای بهبود جایگاه مردمی خود و گسترش این جایگاه با در نظر داشتن وضعیت رقیب، باید موارد زیر را لحاظ کنند.
1-وضعیت اصولگرایان و راهکار پیش روی آنان: اکنون و بعد از انجام چند انتخابات پیاپی که به شکست اصولگرایان انجامیده، مشخص شده است که (درحال حاضر) اصولگرایان از پایگاه اجتماعی کوچکتری نسبت به اصلاحطلبان برخوردارند. پذیرش این واقعیت کتماننشدنی اولین گام حیاتی برای تداوم فعالیت اصولگرایان است، چرا که مادامی که اصولگرایان از پذیرش حجم کوچکتر پایگاه اجتماعی خود طفره بروند، برای گستردن آن و جلب توجه آرای بیشتری از مردم تلاش نخواهند کرد و در صورت عملکرد درست اصلاحطلبان در انتخابات، مجددا از آنان شکست خواهند خورد. از دید نگارنده در وضعیت فعلی سقف رای اصولگرایان حدود 15 میلیون نفر است که 5 میلیون نفر آن ثابت و حدود 10 میلیون آن نیز رای سیالی است که متعلق به قشر سنتی و بخشهایی از طبقات محروم جامعه است و حتی این 10 میلیون رای نیز در صورت مشاهدهی شعارهای جذاب از سوی رقیب و عملکرد ضعیف خود اصولگرایان ممکن است به سمت مقابل میل کند.
با توجه به این وضعیت تنها راه پیش روی اصولگرایان برای کسب رای بیشتر، توجه به حوزههای اجتماعی اصلاحطلبان است. اصولگرایان باید بکوشند با تغییر در گفتمان خود و پذیرش تحولات اجتماعی و نهایتا تغییرات درونی که لازمهی حیات سیاسی و اجتماعی است، بخشهایی از رای اصلاحطلبان را به خود جلب کنند. اما پرسش این است که رای کدام گروه از اصلاحطلبان قابلیت چرخش به سمت اصولگرایان را دارد؟ از دید نگارنده رای دو طبقهی اجتماعی در صورت رعایت شرایطی از سوی اصولگرایان قابلیت جذب از سوی آنان را دارد. دستهی اول: اقلیتهای مذهبی و قومی روستایی. دستهی دوم: بخشی از طبقات شهری.
الف: دستهی اول: از میان پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان، رای بخشهای اقلیتهای دینی و قومی روستایی که فقط به ملاحظات سیاسی به اصلاحطلبان رای میدهند، اما از لحاظ مادی و به دلیل محرومیت اقتصادی دل در بند شعارهای اصولگرایان دارند، قابلیت جذب بیشتری به سوی آنان دارد. اصولگرایان در صورت توجه به حقوق شهروندی اقلیتهای قومی و کنار گذاشتن نگاه امنیتی به کنش اجتماعی آنان، به راحتی قادر خواهند بود با شعارهای اقتصادی رای آنان را به سمت خود جذب کنند.
دستهی دوم: اصولگرایان با رعایت شرایطی میتوانند بخشی از رای پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان را که تعلق به قشر شهری دارد به سوی خود جلب کنند. توضیح آن که با توجه به دادههای آماری چند انتخابات اخیر، رای سلبی طبقهی متوسط شهری به ضرر نامزد جناح اصولگرا، سهم بزرگی در شکست آنان داشته است. اصولگرایان باید توجه داشته داشته باشند که کنش بخشی از طبقات متوسط شهری ناشی از هراس از به خطر افتادن حقوق شهروندی آنان از سوی اصولگرایان تندرو است. این گروه بیشتر به دنبال آزادیهای اجتماعیاند و در صورت تضمین رعایت حقوق شهروندی آنان از سوی متولیان حکومت، رای سلبی آنان که همواره به ضرر اصولگرایان عمل میکند، میتواند از سبد رای اصلاحطلبان خارج میشود.
بنابراین به طور خلاصه میتوان گفت که اصولگرایان برای خروج از بنبستی به در آن گرفتار شدهاند، یک راهکار اساسی دارند و آن توجه به حقوق شهروندی و آزادیهای اجتماعی است. صد البته انجام نمایشی این کار و تظاهر به رعایت این قاعدهی اساسی جوامع مدرن آنچنان که در انتخابات اخیر و در قالب ملاقات نامزد اصولگرا با یک خوانندهی رپ دیدیم، نتیجهی عکس خواهد داشت و منجر به ریزش بیشتر آرای آنان خواهد شد. پذیرش حقوق اجتماعی و شهروندی مردم اعم از روستایی و شهری یکی از ضروریات اصیل زندگی مدرن است که با نمایش صرف قابل اثبات نیست و امری است که باور آن از سوی مردم نیازمند گذر زمان و حصول اعتماد تدریجی آنان است.
2-وضعیت اصلاحطلبان و راهکار پیش روی آنان: رای 16 میلیونی اصولگرایان اگرچه در وهلهی اول ممکن است خطری برای اصلاحطلبان محسوب شود، اما از منظری دیگر این رای بالا برای کنش اصلاحطلبانه برکت است. واقعیت آن است که اگر رای اصلاحطلبان به اصولگرایان نسبتی مثلا چهار به یک داشت، این نتیجه نوعی خاطرجمعی را برای آنان به دنبال میآورد که میتوانست منجر به انفعال و غفلت آنان شود. اما رای نسبتا نزدیک این دو گروه باعث میشود که اصلاحطلبان در کنش سیاسی خود هشیارتر باشند و از فرصتسوزی بپرهیزند. اصلاحطلبان نسبت به رقیب خود پایگاه ثابت رای حدودا دو برابری دارند که متعلق به تحصیلکردگان فعال در عرصهی سیاسی اجتماعی ایران است. به جز این پایگاه رای ثابت 10 میلیونی، اصلاحطلبان در صورت کنش صحیح سیاسی، میتوانند تا حدود 20 میلیون رای سیال را نیز به خود جذب کنند. به عبارت دیگر سیالیت رای اصلاحطلبان بسیار زیاد است و میزان رای نهایی آنان بستگی زیادی به عمل خودشان دارد. اصلاحطلبان با در پیش گرفتن یک رفتار سیاسی درست میتوانند دو گروه اجتماعی هدف را به سمت خود جلب کنند که عبارتند از:
دستهی اول: قشرهای محروم اجتماعی اعم از روستانشین یا حاشیهنشینان شهرهای بزرگ.
دستهی دوم: طبقات متوسط شهری که به سختی راغب به شرکت در انتخابات میشوند.
الف: دستهی اول: اصلاحطلبان برای جذب رای طبقات محروم روستایی، گزینهای جز حرکت در مسیر فعلی ندارند. انجام طرحهایی چون بیمهی سلامت و اختصاص یارانههای مختلف از یک سو و کوشش در جهت رشد اقتصادی مناطق محروم از سوی دیگر راهکار اصلی اصلاحطلبان برای جذب این گروه خواهد بود. اصلاحطلبان باید توجه داشته باشند که نیازهای مادی این گروه اجتماعی به خاطر محرومیت شدید اقتصادی، آنی و لحظهای است و برآوردن این نیازها را نمیتوان به آینده موکول کرد. اصولگرایان در هر انتخابات با تکیه بر نیازهای آنی و لحظهای محرومان رای این عده را به خود جلب میکنند. اصلاحطلبان باید بتوانند با کم کردن تدریجی حجم این گروه اجتماعی و تغییر مذاق محرومان، حربهی اصولگرایان را از آنان بگیرند.
ب: دستهی دوم: جذب رای خاموش طبقات متوسط شهری که حضور آنان در پای صندق رای برگ برندهی اصلاحطلبان در هر انتخاباتی است، مهمترین راهبرد اصلاحطلبان برای حفظ تفوق آنان بر اصولگرایان خواهد بود. این گروه البته نسبت به قشر روستایی توقعات بیشتری دارند که بخشی مربوط به حقوق شهروندی و آزادیهای اجتماعی و بخشی نیز مربوط به اقتصاد و معیشت است.
واقعیت این است که اصلاحطلبان به مرور زمان و به خاطر محرومیت از حمایت ساختارهای رسمی تمایل بیشتری به سمت نیروی نهفته در بدنهی اجتماع پیدا کردند و همین مساله باعث توجه بیشتر آنان به حقوق شهروندی و آزادیهای اجتماعی شده است. چابکی و انعطاف اصلاحطلبان در چرخش به سمت حقوق اساسی مردم و پذیرش ضروریات تحول اجتماعی، برگ برندهی آنان در رقابت با اصولگرایان است. در حوزهی اقتصادی خواست اصلی طبقات شهری توجه دولت به بخش خصوصی در مقابل اقتصاد متکی به رانت دولتی و حکومتی است. جهت اصلی فعالیت اصلاحطلبان در توسعهی اقتصادی باید تثبیت ساختارهای اقتصادی مربوط به بخش خصوصی و سرمایهداری و در کنار آن، توجه به عدالت اقتصادی از طریق بزرگتر کردن سهم مالیات در درآمدهای کشور باشد.
تحقق این امر البته مستلزم شفافیت مالیاتی است. باید گفت که برکات شفافیت مالیاتی فقط محدود به طبقات متوسط شهری نیست و شامل قشر محروم نیز خواهد شد. خوشبختانه تاکید نامزد اصولگرا بر شفافیت مالیاتی در انتخابات ریاست جمهوری سال 96 میتواند کمکحال اصلاحطلبان در تحقق شفافیت مالیاتی و نهایتا عدالت اقتصادی به نفع طبقات محروم جامعه باشد.