توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 278683
پیشنهاد کتاب/ «در آستانه خوشبختی»؛ آلویس پرینتس؛ ترجمه ابوذر آهنگر؛ روزگار
فرانتس کافکا؛ از افسانه تا واقعیت
حمیدرضا امیدی سرور؛ ۴ تیر ۱۳۹۴
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۴ تير ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۴۴
در آستانه خوشبختی
نویسنده: آلویس پرینتس
ترجمه: ابوذر آهنگر
ناشر: روزگار، چاپ اول ۱۳۹۳
۱۸۵۰۰ تومان

این کتاب را فروشگاه اینترنتی شهر کتاب تا یک هفته پس از معرفی، با ۱۰% تخفیف ویژه عرضه می‌کند، در صورت تمایل در اینجا کلیک کنید.

******

قریب به یک سده پیش از این، ماکس برود هنگام ارائه یک کنفرانس دانشگاهی درباره نیچه و شوپنهاور، از نیچه به‌عنوان یک شیاد یاد کرد. نسبتی که به مذاق یکی از شنوندگان خوش نیامد. جوانی خوش‌لباس و بلند و بالا که از طبقات مرفه یهودی‌تبار پراگ به شمار می‌آمد. بعد از پایان جلسه جوان به سراغ ماکس رود رفت تا اعتراض خود را ابراز کند. بحثی میان آن‌ها درگرفت که با قدم زدن توی کوچه و خیابان  ادامه یافت. این گفتگو سرآغاز یکی از فراموش‌نشدنی‌ترین دوستی‌های تاریخ ادبیات بود. یک‌طرف آن جوان تَرکه‌ای خوش‌پوشی به نام فرانتس کافکا بود و در طرف دیگر جوانی کوتاه و چاق با لباس‌هایی که به تنش زار می‌زد و ماکس برود نام داشت.

دوستی آن‌ها در سال ۱۹۰۳ آغاز شد و تا زمان مرگ کافکا ادامه داشت و پس‌ از آن نیز ماکس برود در غیاب دوستش، هر آنچه در توان داشت برای اعتلای نام او و حفظ میراث ادبی‌اش به کار بست؛ درحالی‌که این برخلاف وصیت کافکا بود. او یادداشت‌هایش را به ماکس برود سپرده بود تا در صورت مرگش همه آن‌ها بسوزاند!

اما ماکس برود زیر قولش زد تا نام دوستش را جاودان کند و بی‌گمان اگر ماکس برود نبود کافکایی هم نبود، لااقل آن‌گونه که امروز بر ادبیات جهان سایه انداخته است. چراکه تا هنگام مرگ کافکا جز داستان بلند مسخ و چند داستان کوتاه، چیزی از او منتشرنشده بود و  اسم‌ و رسمی هم نداشت.

در ابتدای این دوستی، ماکس برود خبر نداشت که کافکا چیزهایی نوشته و می‌نویسد، اما وقتی نوشته‌های او را خواند، چنان تحت تاثیر قرار گرفت که با اصرار زیاد کافکا را راضی به انتشارشان کرد. حتی برای او ناشر پیدا کرد و برخی داستان‌هایش را به نشریات سپرد. بااینکه انتشار نخستین کتاب از کافکا توفیقی برایش به دنبال نداشت، باز این ماکس برود بود که به دلیل اعتقادی که به ارزش کار دوستش داشت او را تشویق کرد تا کار نوشتن را به طور جدی ادامه دهد. حتی کافکا را تشویق کرد یادداشت‌های روزانه‌اش بنویسد. در آن زمان تنها ماکس برود بود که می‌دانست با چه استعداد بی‌نظیری آشنا شده و  سطر به سطر نوشته‌های او چه ارزشی دارد. بعد از مرگ کافکا نیز سال‌ها وقت صرف کرد تا آثار پراکنده و رمان‌های ناتمام او را تنظیم کرده و به چاپ برساند. ماکس برود یادداشت‌ها و نامه‌های کافکا را هم گردآوری کرد، درباره زندگی او نوشت و... خود را وقف آن کرد که جهان کافکا را آن‌گونه که شایسته‌اش بود بشناسد.

کم نیستند آن‌ها که باوردارند ادبیات باید همچون شیپور باشد، بیدار کند، نه اینکه آدمی را به خواب ببرد. این بیدارکنندگی نزد اذهان گوناگون اشکال مختلفی هم داشته اما بی‌گمان چنین طرز تفکری دلالت بر گونه‌ای از ادبیات دارد که بر مخاطب تأثیر گذارده و او را به فکر وامی‌دارد حتی اگر قرار نباشد راه‌کاری به او ارائه کند.

فرانتس کافکا در بیست‌سالگی به دوستی نوشت: باید کتاب‌هایی بخواند که گویی آدمی را گاز می‌گیرند، چون مشتی به ملاج آدم کوبیده می‌شوند، کتاب‌هایی که وقتی می‌خوانی آدم را بیدار می‌کنند، اگر این‌گونه نباشد، چه دلیلی دارد که این کتاب‌ها را بخوانیم؟

کافکا به‌عنوان یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان تاریخ ادبیات، خود نیز در تمام عمر در پی نوشتن چنین آثاری بود و از عهده‌ی خلق آن‌ها نیز برآمد. بااین‌حال چنان وسواسی در نوشتن داشت که در زمان حیاتش تنها به انتشار بخش اندکی از آثار خود رضایت داد.

کافکا ازجمله نویسندگان دشوارنویس نبود و شاید حتی با اغماض بتوان زبان آثار او را ساده نیز فرض کرد. باوجوداین او به تأثیر زبان و اهمیت نثر و تأثیر بار هر کلمه و لزوم استفاده از آن‌ها در جای خود، اشراف کامل داشت. او رمان محاکمه را این‌گونه آغاز می‌کند: بی‌شک کسی به یوزف کا تهمت‌زده بود، زیرا بی‌آنکه خطایی از او سرزده باشد یک روز صبح دستگیر شد.» کافکا کمی بعد او روی کلمه دستگیر خط کشیده و از کلمه بازداشت استفاده کرده. این دو کلمه شاید به‌ظاهر تفاوت چندانی با یکدیگر نداشته باشند اما بار معنایی آن‌ها و بنابراین تأثیری که می‌توانند بر مخاطب بگذارند متفاوت است. کلمه بازداشت و بلاتکلیفی که برای متهم در پشت آن تداعی می‌شود تناسب بسیاری با جهان این رمان دارد. بزرگ‌ترین هنر کافکا این بود که با همین سادگی، با همین ظرافت بدون پیچیده نمایی‌های بی‌دلیل، تعدادی از بهترین آثار ادبی قرن بیستم و ایضاً تأثیرگذارترین آثار داستانی جهان را خلق کرده است.

تنها این خوانندگان معمولی و خوانندگان عادی ادبیات داستانی نبودند که تحت تأثیر نوشته‌های او قرار می‌گرفتند، او بر بسیاری از نویسندگان و هنرمندان بعد از خود تأثیر عمیق گذاشته است. نویسندگان بزرگی از ویلیام فاکنر و میلان کوندرا گرفته تا پیتر هانتکه و آلبرکامو و بسیاری دیگر که نام بردن از آن‌ها سیاهه بلند و بالایی را ترتیب خواهد داد؛ از نوشته‌های کافکا تاثیر پذیرفته و بر آن نیز معترف بوده‌اند.

اما فرانتس کافکا چه ویژگی‌های آشکار و نهانی داشت که دایره تأثیرگذاری‌اش چنان گسترده بود که حتی از ادبیات فراتر رفته و به ساحت هنرهای دیگر نیز رسید. دور از انتظار نیست نویسنده‌ای با این وسعت تأثیرگذاری به چهره‌ای کنجکاوی برانگیز بدل شده و به‌تناسب همین مسئله آثار گوناگونی درباره او نوشته باشند. آن‌گونه که حتی افسانه و واقعیت به هم‌آمیخته شده و چهره‌ای خارق‌العاده و حتی فرا انسانی از او تدارک دیده‌شده است.

اما چه مقدار از این روایت‌ها ریشه در واقعیت دارد. برای شناسایی کافکا منابع گوناگونی در دست است، جدا از داستان‌هایش، یادداشت‌های روزانه، انبوهی از نامه‌هایی که او به دوستان و به‌خصوص نامزدش فلیتسه و همچنین نوشته‌های ماکس برود که نزدیک‌ترین دوست او به شمار می‌رفت و آثاری نظیر گفتگو با کافکا اثر گوستاو یانوش که شرح دیدارهای پسر جوان یکی از همکارهای او در شرکت بیمه است و ...

اما باوجود همه این منابع و خیل عظیم کتاب‌هایی که درباره کافکا، آثار و زندگی‌اش نوشته‌شده گویی تأثیر عمیق او بر مخاطبان آثارش در نسل‌های مختلف، نقش بسیاری در ارائه تصویر فرا انسانی از او داشته است. در چنین شرایطی است که کتابی همانند «در آستانه خوشبختی» درخور توجه و اعتنا به نظر می‌رسد چراکه نویسنده آن با رویکردی متفاوت به زندگی کافکا پرداخته است.

«نشریه خبرهای نورنبرگ درباره این کتاب این‌گونه نوشته است: باوجود تمام آثار و زندگی‌نامه‌هایی که تاکنون در مورد فرانتس کافکا منتشرشده و به قول میلان کوندرا-نویسنده هموطن کافکا- این آثار به‌نوعی به تحریف شخصیت و آثار وی منجر شده و هاله دروغین قدیس گونه‌ای حول شخصیت این انسان تنها ولی معمولی افکنده‌اند، این تلاش تازه و جامع آلویس پرینتس به راستی به سرگذشت بدون پیش‌داوری این نویسنده پرداخته و دید تازه‌ای به موقعیت معماگونه‌ وی داده است.»

در آستانه خوشبختی اثر آلویس پرینتس می‌کوشد در قالب روایتی رمان‌گونه تصویری متفاوت و درعین‌حال مبتنی بر واقعیت از فرانتس کافکا در برابر خواننده قرار دهد. نویسنده با کنار زدن هاله فراانسانی که به‌واسطه اهمیت و تأثیر آثار کافکا پیرامون او تنیده شده است، در تلاش است سیمای او را به‌عنوان یک انسان معمولی با تمام ضعف‌ها و قوت‌هایی که می‌تواند داشته باشد در برابر خواننده قرار دهد.

با این وصف نویسنده با اتکا به منابع گوناگونی که درباره زندگی کافکا وجود دارد به جنبه مستند بودن روایت خود اهمیت بسیاری داده است درواقع او ظرفیت‌های رمان‌نویسی برای روایت برداشتی که از زندگی کافکا داشته استفاده کرده اما برخلاف شگردهای معمول در داستان‌نویسی برای دراماتیزه ساختن روایت حقایق را دگرگون نکرده است.

اتفاقاً مهم‌ترین ویژگی که کتاب در آستانه خوشبختی آن است که با زبان داستان و بابیانی مبتنی بر واقعیت به روایت زندگی نویسنده‌ای پرداخته که برخلاف تصور بسیاری سنخیتی با داستان‌هایش ندارد. در این کتاب کافکایی روبرو می‌شویم که انسانی معمولی ست، کارمند وظیفه‌شناس و دقیق شرکت بیمه که باوجود تأخیرهای همیشگی‌اش ترفیع شغلی هم گرفته و فصل دوم کتاب از همین‌جا آغاز می‌شود و درمجموع در بیست و چهار فصل با به شکلی روان و جذاب به مخاطب ارائه‌شده است.

آلویس پرینتس کتاب حاضر به نیت ارائه تصویری اصیل و در عین حال متفاوت به شکلی مفصل به زندگی ادبی و خصوصی کافکا پرداخته‌است، از نامزدی‌هایش، از ناکامی‌های عاشقانه، دوستی‌اش با ماکس برود و ایام رنج بار بیماری و بستری شدن در آسایشگاه مسلولین و... سخن گفته است.

اما یکی از ویژگی‌های مهم کتاب اطلاعاتی است که نویسنده در حاشیه کتاب به اشکال مختلف گردآوری کرده از پی‌نوشت گرفته تا تصویر و ضمائم دیگر. اطلاعاتی که به‌زعم برای درک بهتر کتاب ضروری بوده‌اند.کافکا نویسنده‌ای زاده‌ی چک بود و در پراگ زندگی می‌کرد اما به زبان آلمانی می‌نوشت. این مهم تا حد زیادی ناشی از وجهه و اعتبار زبان آلمانی در ساحت ادبیات در جامعه فرهنگی آن روزگار پراگ بود. از همین رو کافکا به‌عنوان نویسنده‌ای آلمانی‌زبان شناخته می‌شد و نویسنده کتاب حاضر در ضمائم بحث اصلی خود، مروری اجمالی دارد بر ادبیات آلمان، همچنین اشاره‌ای به نویسندگان آلمانی‌زبانی که نوبل گرفته بودند دارد.جدول انتشار آثار کافکا نیز به کتاب ضمیمه‌شده و درمجموع نویسنده برای اینکه نشان دهد، از چه نویسنده‌ای و در چه فضایی سخن می‌گوید همه‌چیز را مهیا ساخته است و سپس وارد داستان اصلی خود شده است؛ داستان خواندنی زندگی فرانتس کافکا، ماجرای انسانی با روح حساس و هنرمندانه، با عواطفی انسانی ، دل‌بستگی‌هایی که با کامیابی همراه نبود و شخصیتی شکننده نیز داشت و در آثار خودش تصویری تکان‌دهنده و تأثیرگذار از جهان در دو دهه‌ی آغازین قرن بیستم نشان داد و درعین‌حال به جنبه‌هایی از زندگی نیز پرداخت که جزو ذات تغییرناپذیر آن محسوب می‌شوند.
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
فرانتس کافکا؛ از افسانه تا واقعیت