ساعت ۲ بعد از ظهر ۳ خرداد ۱۳۶۱ پس از ۳۴ روز نبرد بیامان و دشوار، ارتش و سپاه و نیروهای مردمی ایران در مقابل لشکر تا دندان مسلح بعثی وارد خرمشهر شدند تا جنگ ۸ ساله ایران تنها نبردی باشد که در آن یک وجب از خاک میهن از دست نرود. به این ترتیب بود که عملیات بیتالمقدس که در ۱۰ اردیبهشت آغاز شده بود در مرحله چهارم به پیروزی رسید.
در حالی که اشغال خرمشهر توسط عراق به عنوان آخرین و مهمترین برگ برنده این کشور برای وادار ساختن ایران به شرکت در هر گونه مذاکرات صلح تلقی میشد، آزادسازی این شهر میتوانست سمبل تحمیل اراده سیاسی جمهوری اسلامی ایران بر نیروهای متجاوز و اثبات برتری نظامیاش باشد. بر همین اساس، با توجه به اینکه منطقه عمومی غرب کارون آخرین منطقه مهمی بود که همچنان در اشغال عراق قرار داشت، از یکسو فرماندهان نظامی ایران برای انجام عملیات در این منطقه اشتراک نظر داشتند و از سوی دیگر عراق نیز که طراحی عملیات آزادسازی خرمشهر را پس از عملیات فتحالمبین قطعی و مسجل میپنداشت، با در نظر گرفتن اهمیت این شهر و جایگاه آن در دفاع از بصره، به ضرورت حفظ این منطقه معتقد بود.
عملیات بیتالمقدس را به چهار دوره زمانی به شرح زیر میتوان تقسیم کرد:
مرحله اول: در محور قرارگاه قدس (شمال کرخه کور) به دلیل هوشیاری دشمن و وجود استحکامات متعدد، پیشروی نیروها به سختی امکانپذیر بود و در این میان تنها تیپهای ۴۳ بیتالمقدس و ۴۱ ثارالله موفق شدند از مواضع دشمن عبور کرده و منطقهای در جنوب رودخانه کرخه کور را به عنوان «سرپل» تصرف کنند. عدم پوشش جناحین این یگانها باعث شده بود فشار شدید دشمن بر آنها وارد شود.
مرحله دوم: در این مرحله آزادسازی خرمشهر از دستور کار عملیات خارج و تصمیم گرفته شد که قرارگاههای فتح و نصر از جاده اهواز - خرمشهر به سمت مرز پیشروی کنند و قرارگاه قدس نیز ماموریت یافت تا به صورت محدود برای تصرف «سرپل» در جنوب کرخه کور اقدام کرده و سپس آن را گسترش دهد.
مرحله سوم: در این مرحله، قرارگاه نصر ماموریت یافت تا حرکت خود را به سمت خرمشهر آغاز کند. نیروهای عملکننده که متشکل از چهار تیپ مستقل سپاه پاسداران و دو تیپ ارتش بودند، در آخرین ساعات روز ۱۳۶۱/۲/۱۹ عملیات خود را آغاز کردند.
مرحله چهارم: سرانجام در ساعت ۲۲:۳۰ اول خرداد ۱۳۶۱ تلاش برای آزادسازی خرمشهر با رمز«بسم الله القاصم الجبارین یا محمد بن عبدالله (ص)» آغاز شد، در برابر تک سریع و غافلگیرانه، نیروهای عراقی دچار وحشت و سرگردانی شدید شدند و نتوانستند واکنش مهمی از خود نشان دهند.
در ساعت ۲ بعدازظهر، خرمشهر بهطور کامل آزاد شد و پرچم ایران بر فراز «مسجد جامع» و پل تخریبشده خرمشهر به اهتزاز درآمد. به این ترتیب این شهر مقاوم که پس از ۳۴ روز پایداری و مقاومت در چهار آبان ۱۳۵۹ به اشغال دشمن درآمده بود، پس از ۵۷۸ روز (۱۹ ماه) اسارت، آزاد شد.
چهار مرحله برای آزادی و ۳۴ سال برای آبادانیخرمشهر نه فقط پاره تن عزیز ایران که سمبلی از مقاومت مردان و زنانی بود که ۳۴ روز با دستان خالی (به حقیقت با دستان خالی) ارتش مسلح عراق را کلافه کردند. خرمشهر شهری نبود که یکباره تسلیم شود. زنان و مردان این شهر کوچه به کوچه و خانه به خانه از شهرشان در مقابل بیگانگان دفاع کردند و اگر روزگاری تبریز با مقاومتش در مقابل سپاه عثمانی در تاریخ ماندگار شد، روزگاری دیگر رسید که خرمشهر و دلاورانش با مقاومت جانانه خود در مقابل دشمن تا بن دندان مسلح تمامیت ارضی این خاک را بر جان خود ارجح دانستند. دو سال پس از اشغال خونبار خرمشهر بود که این بار نوبت به شیران ایرانی رسید که همه ایران یکتن و یکپارچه شود و پاره تن ایران را پس بگیرد؛ پارهای از تن وطن که در آن زمان گویا همه وطن بود و دیگر چه اهمیت داشت که سر و جان بدهی برای وطن.
چهار مرحله عملیات در سی و اندی روز با موفقیت طی شد تا خرمشهر دوباره از آن وطن شود و محمد جهانآرا اگر حالا نبود تا ببیند شهری که با جانش از آن محافظت میکرده به آغوش وطن بازگشته است اما میراثداران دلاورش نه تنها برای فتح خاک که برای فتح همه اعتبار وطن دل و جان را به صحرایی میزدند که کم از محشر نداشت.
جهانآرای جان وطن نبود اما خرمشهر بود و هست و باقی میماند. همچنان که این سوال باقی میماند که از زمان آزادی خرمشهر تاکنون ۴ دولت و ۴ رئیسجمهور بر سر کار آمدهاند و برای خرمشهر چه کردهاند؟ اگر عملیات چهارگانه فرزندان ایران در ۳۴ روز خرمشهر را آزاد کرد، چرا پس از گذشت ۲۸ سال از پایان جنگ، خرمشهر هنوز خرمشهر نشده است؟
چهار رئیس دولت جا به جا شدند و دهها وزیر آمدند و رفتند و خرمشهر وطن هنوز آب ندارد، امکانات رفاهی ندارد. شهری که روزگاری عروس شهرهای حاشیه خلیج فارس بود هنوز چشمانتظار است؛ چشمانتظار مساعدت مسئولانی که در این سالها حرمت شهیدانی که برای این شهر از جان گذشتند را نداشتند. مسئله خرمشهر و خوزستان و بازسازی این استان اکنون دیگر تنها مطالبه ساکنان آن نیست و این مطالبه یک خواست بر حق ملی است.
آن روز که گردانهایی از مشهد و گیلان و قزوین و تهران و اصفهان و همه جای ایران به پاخاستند و راهی خوزستان شدند تا یک وجب از خاک کشور از دست نرود، اکنون کمترین حق این سرزمین این است که از مسئولان خود بپرسد چرا خوزستان هنوز درگیر دهها مشکل و گرفتاری ریز و درشت است؟ سهم مردان و زنان و کودکانی که برای مشت مشت خاک وطن جانفشانی کردند، برای آنکه ایران یکپارچه بماند چیست و کجاست؟ سهم این استان و این خاک از آن همه کنگره شهدا و سمینار چیست؟ محمد جهانآرا و صدها نفر از یاران و سربازان وطن اگر اکنون زنده بودند آیا سوالی غیر از این داشتند که سهم خوزستان از مقاومت و ایستادگیاش چه شد؟ نه سهم که حق آنان برای اینکه خرمشهر دوباره عروس شهرهای خلیج فارس باشد چه شده است؟
ای کاش مسئولان کشور یک بار تصمیم بگیرند که بار دیگر آن عملیات چهار مرحلهای را تکرار کنند، این بار عملیاتی برای ساختن خرمشهر.
*قانون