ازهم دور شدند. خیلی دور. خانههایشان، دلهایشان و خواستههایشان. یکی قصاص میخواهد، دیگری بخشش، یکی داغدار است و آن یکی نگران آینده. همه چیز از آن یکشنبه تلخ شروع شد. یکشنبه ٢٢ فروردین ٩٥. یک اتفاق دلخراش. یک حادثه تکاندهنده. مرگ دلخراش یک دختربچه ٦ساله «ستایش قریشی» توسط پسر همسایه قدیمی «امیرحسین».
به گزارش شهروند، حادثهای که مثل بمب ترکید و زندگی دو همسایه قدیمی در خیرآباد ورامین واقع در جنوبشرقی تهران را، ویران کرد. امیرحسین ١٦ساله به ستایش تجاوز کرد و او را با چاقو به قتل رساند. خانواده قریشی عزادار و شوکه از سرنوشت تلخ دخترک معصوم آن هم از یکی از اعضای خانواده همسایه قدیمی. خانواده پورجعفر هم بهتزده ازخطای بزرگ پسرشان. یک همسایه داغدار و یک همسایه خجل و نگران از آینده. دو همسایه قدیمی رودرروی یکدیگر در دادگاه محاکمه امیرحسین قاتل ستایش قرار گرفتند. یکی به دنبال قصاص قاتل دخترش و دیگری به دنبال راهی برای نجات پسرش از مجازات اعدام. از رودرروشدن با هم فرار میکنند. حتی تحمل لحظهای چشم در چشمشدن هم برایشان سخت است. دوهمسایه قدیمی که سالها فقط یک تیغه آجری فاصلهشان بود، حالا دیوارهای سرد و قطوری بینشان کشیده شده است. سردی این دیوار تا عمق دلهای این دوخانواده هم نفوذ کرده است.
ازهمان روزها فاصله این دوخانواده از هم بیشتر و بیشتر شد. آنها حتی دیگر مثل قبل دیوار به دیوار هم نیستند. خانواده ستایش از آن محل رفتند تا مجبور نباشند هر روز با پدر و مادر قاتل دخترشان رودررو شوند. خانواده امیرحسین هم کمتر ازخانه بیرون میآیند تا کمتر نگاه سرزنشآمیز مردم را تحمل کنند.
دادگاه ستایش خیلی زود برگزار شد. اعدام حکمی بود که دادگاه برای امیرحسین تعیین کرد. پدرستایش فقط خواهان اجرای سریع حکم بود. خانواده امیرحسین از طریق وکیل به حکم دادگاه اعتراض کردند تا شاید حکم قصاص امیرحسین را تغییر دهند، اما چند روز پیش دیوان عالی کشور هم حکم قصاص امیرحسین را تأیید کرد تا خانواده او ناامیدتر از قبل آینده را انتظار بکشند.
حالا ٩ماه از آن روز تلخ و ٥روز از تأیید حکم اعدام امیرحسین در دیوان عالی کشور میگذرد. روزها و ماههای سیاه گذشتند اما نه از درد خانواده ستایش کم شده است و نه خانواده امیرحسین توانستهاند با جنایت پسرشان کنار بیایند. در این رابطه «حبیب پورجعفر» پدر امیرحسین، «مجتبی فرحبخش» وکیلشان و «شیرآقا قریشی»، پدر ستایش که یک پناهجوی افغان مقیم شهرستان ورامین است، با «شهروند» گفتوگو کردند که در ادامه میخوانید.
پدر ستایش: قصاص میخواهیم
از تأیید حکم قصاص امیرحسین توسط دیوان عالی اطلاع دارید؟
ازهمان اول هم مشخص بود. کاری که او با دختر من انجام داده، مجازاتش کمتر از اعدام نیست.
یعنی به تأیید حکم اعدام اطمینان داشتید؟
بله مطمئن بودم که حکم قصاص امیرحسین تأیید میشود. وکلای دادگستری هم به ما این اطمینان را دادند که دیوان عالی کشور حکم قصاص را تأیید میکند.
اینطور که از صحبتهای شما پیداست، منتظر اجرای حکم هستید؟
بله. من بارها گفتم که هیچ صحبتی با کسی ندارم و خواهان اجرای حکم قصاص هستم.
دراین مدت کسی ازطرف خانواده امیرحسین نزد شما آمده؟
نه. ما با کسی حرفی نداریم. من و همسرم فقط اجرای حکم را میخواهیم. ستایش که دیگر زنده نمیشود. زندگی ما هم که نابود شد، اما اجرای حکم قصاص از مرگ ستایشهای دیگر جلوگیری میکند. باید درس عبرتی برای دیگران باشد.
مادر ستایش همین نظر را دارد؟
او که حالش خیلی بد است. از روزی که این اتفاق افتاده، اعصاب و روانش به کلی به هم ریخته است. وقتی ستایش از پیش ما رفت، او هم حالش خراب شد. تا الان چندبار پیش روانپزشک رفته. هرشب قبل از خواب یک مشت قرص اعصاب میخورد تا بتواند بخوابد.
پدر امیرحسین: همه میگویند صبور باش
از امیرحسین خبری دارید؟
٤ماه است که با او ملاقاتی نداشتیم. ٢٠روز امینآباد تحتنظر بود. الان هم درکانون اصلاح و تربیت است.
وقتی خبر تأیید حکم قصاص امیرحسین را شنیدید، چه در ذهنتان گذشت؟
قبل از هرچیز به این فکر کردم که این خبر را چطور به همسرم اطلاع دهم. بعد از آن هم فقط به راهی برای گرفتن رضایت از خانواده ستایش فکر کردم. این چند روز همه فکر و ذکرم همین است. اینکه چطور از خانواده ستایش رضایت بگیرم.
کاری که امیرحسین کرده، خطای بزرگی است، اما با کشتن او هم مشکلی حل نمیشود.
تا الان برای گرفتن رضایت با خانواده ستایش صحبت کردهاید؟
از آن روزی که این اتفاق افتاده تا الان حتی یک جمله هم بین ما ردوبدل نشده است. چندبار واسطه فرستادیم، اما فایدهای نداشت. یکبار دخترهایم واسطه شدند، اما خانواده ستایش حتی در را روی آنها باز نکرد. برادر همسرم هم چندبار خواست وساطت کند اما نشد. محرم امسال من پدر ستایش را دیدم، سلام کردم، جواب سلام من را هم نداد. هفته پیش هم همسرم با مادر ستایش بهطور اتفاقی در امامزاده خیرآباد همدیگر را دیدند. داشت دعوا میشد. مادر ستایش حتی تحمل دیدن ما را هم ندارد. پدرش هم همینطور. البته من حال آنها را درک میکنم.
با وجودی که ما همسایه بودیم، اما چند روز پس از این اتفاق خانواده ستایش از محل ما رفتند. البته هنوز در خیرآباد هستند اما محل زندگیشان را تغییر دادند. از اهالی محل شنیدیم که مادر ستایش حال و روز خوبی ندارد. وقتی هم که ما را میبیند، حالش خرابتر میشود.
کسی از اهالی محل برای رضایتگرفتن پیشقدم نشده است؟
چند ماه است که میخواهم برای عرض تسلیت به خانه آنها بروم، اما نمیشود. پیشنماز مسجد، ریشسفیدان و حتی وکیل امیرحسین میگویند باید صبر کرد تا پدر و مادر و ستایش آرام شوند. نمیدانم هر چه خواست خدا باشد.
همسرتان با مادر ستایش صحبت نکرده است؟
تا الان نه. البته ما دوست داریم تا این ارتباط دوباره برقرار شود. اما پدر و مادر ستایش اصلا به این کار راضی نیستند. پدر ستایش وقتی من را درمسجد میبیند، راهش را کج میکند. با این شرایط چه کار میشود کرد. من حال مادر ستایش را میفهمم. همسر خودم هم حال و روز خوبی ندارد و شبها از خواب میپرد. گریه میکند، گاهی اوقات بیمقدمه شروع به جیغکشیدن میکند، عصبی شده است. تا آرامبخش نخورد، خوابش نمیبرد.
اگر با پدر ستایش رودررو شوید، به او چه میگویید؟
نمیدانم. دوست دارم که از قصاص پسرم گذشت کند، اما او هم پدر است. داغدار است. گاهی اوقات خودم شرم دارم از اینکه با او رودررو شوم. امیدم به خداست. هرچه او بخواهد.
رضایت؛ امید آخر امیرحسین
حکم قصاص امیرحسین ازسوی دیوان عالی تأیید شد. شرایط ماده ٩١ هم برای او احراز نشد. درحال حاضر تنها راه برای تغییر حکم گذشت خانواده مقتول از قصاص است. اینها را مجتبی فرحبخش وکیل امیرحسین به «شهروند» میگوید.
وکیل یکی از پروندههای پرسروصدای جنایی چند سال اخیر کشور درباره جزییات تأیید حکم قصاص ازسوی دیوان عالی کشور میگوید: «براساس ماده ٩١ مجرمان زیر ١٨سال که به کمال عقل و بلوغ فکری نرسیده باشند، حکم قصاص برای آنها صادر نمیشود، اما با توجه به معایناتی که از امیرحسین انجام گرفته و تأیید روانپزشکان، پزشکی قانونی مبنی بر صحت و سلامت روحی و روانی و نیز بلوغ کامل فکری حکم قصاص او در دیوان عالی کشور تأیید شد.»
او ادامه میدهد: «دراین شراط اخذ رضایت خانواده ستایش آخرین راهکار برای خانواده امیرحسین است.» ا
ین وکیل دادگستری درخصوص گرفتن رضایت ازهم میگوید: «من بهعنوان وکیل متهم، اول از همه پیشقدم شدم تا شاید این پرونده به صلح و سازش ختم شود، اما تاکنون بنا به دلایلی زمینه مناسبی برای این کار فراهم نشده است. در واقع تاکنون شرایط روحی و روانی خانواده ستایش عملا به ما اجازه این کار را نمیداد. این خانواده حادثه بسیار تلخی را تجربه کرده است و نمیشود به راحتی درباره گذشت ازحکم قصاص صحبت کرد.»
او اضافه میکند: «البته با حکم اخیر دیوان عالی، دیگر جایی برای تردید وجود ندارد، باید تلاش کرد تا به نحوی رضایت خانواده مقتول جلب شود.»