اگر بتوانيم علائم سردرد را به دقت در دفترى ثبت كنيم برآورد خوبى راجع به اين كه معمولاً چه موقع درد صورت يا پوست سر شروع مىشود، مىتواند به فرد كمك كند كه بداند چه وقت بايد داروها را شروع تا حداكثر تسكين درد را به دنبال داشته باشد.
گر چه بيشتر سردردهاى مزمن خطرناك نيستند ولى هر تغيير مهمى در الگوى سردرد، بلا اثر شدن دارويى كه تاكنون موثر بوده، يا به وجود آمدن مشكل ديگرى علاوه بر سردرد، پزشك را موظف مىکند كه وضعيت را مجدداً بررسى كند.
به گزارش ایسنا، فرادید نوشت: «داون ا.ماركوس، دانشيار دانشكده پزشكى پيتسبورو، دپارتمان بيهوشى، در اين باره توضيح مىدهد وقتى كه سردرد شديد و ضرباندارى را احساس مىكنيد، سرتان را با دو دستتان مىگيريد و مىگوييد: «احساس مىكنم، مغزم دارد بيرون مىزند، فكر مىكنم اگر نگهش دارم، بهتر است.»
اين احساس كاذب وجود دارد كه مغز بزرگتر شده و همين درد ايجاد مىكند. جالب است اگر بدانيم بافت مغز هيچگونه احساس دردى همچون بافتهاى ديگر مثل پوست ندارد. از آنجا كه مغز در داخل پوشش سخت و محافظى قرار گرفته، لذا فاقد حسهايى چون لمس و فشار است كه بيشتر مختص بخشهاى باز و در معرض تماس خارج از بدناند. در واقع جراحان مغز میتوانند بافت مغز را در فرد بيدار برش دهند؛ بى آن كه وى حتى متوجه حركت چاقو شود.
سردرد به دليل فعال شدن و تحريك ساختمانهايى كه درد را حس مىكنند، ايجاد مىشود. در موارد تومورهاى مغز درد علامت ديرهنگامى است و در اين مواقع درد به طور كلى زمانى احساس مىشود كه تومور آن قدر بزرگ شود كه بتواند به استخوانها آسيب رساند يا عروق خونى يا اعصاب را تحت كشش قرار دهد. مشكلات در ناحيه گردن نيز مىتوانند موجب درد شوند كه در اين حالت درد از گردن به پشت سر و غالباً از آنجا به سر و يك چشم تير مىكشد. ليكن عفونت يا التهاب سينوسها (كه معمولاً بخشى از يك واكنش حساسيتىاند) جزء علتهاى غير شايع سردردهاى عودكنندهاند.
نكته جالب اين كه راجر كدى و كرتيس اشنايدر از «مركز مراقبتهاى سردرد» در مونتانا دريافتهاند ۲۵ تا ۳۰ درصد كسانى كه از ميگرن رنج مىبرند، علائمى را در بين طول دورههاى شدت سردرد گزارش مىكنند و نزديك ۹۸ درصد كسانى كه تصور مىكردند دچار سردردهاى سينوسى هستند، در واقع ميگرن داشتند.
شايع ترين انواع سردردهاى مزمن، ميگرن و انواع سردردها از نوع تنشى هستند.
ميگرن سردردى دورهاى است كه معمولاً بين ماهى يك بار تا دو بار در هفته روى مىدهد و هر دورهاش بين هشت تا ۱۲ ساعت به طول مىانجامد. ميگرن اغلب به صورت درد يك طرفه ضربانى احساس مىشود كه فعاليتها را محدود مىكند و ممكن است با تهوع و حساسيت به نور صدا و بو همراه باشد.
درد تنشى بيشتر پيش مىآيد و درد - كه به طور معمول به صورت درد فشارى مبهمى در دو طرف سراحساس مى شود - فعاليت ها را كم مى كند. اين درد گاه تا چندين روز ادامه پيدا مى كند. هر دو نوع سردرد در پاسخ به قرار گرفتن در معرض عوامل آغازگر داخلى يا خارجى، مثل تغييرات هورمونى، محروميت از خواب، گرسنگى يا تنش پيش مى آيند.
قرار گرفتن در معرض اين آغازگرها، مغز را وادار مى سازد كه پيام ها و اشاراتى به مراكز درد بفرستد كه موجب ترشح پيامبرهاى شيميايى گوناگون، منجمله سروتونين و نوراپينفرين شده نهايتاً عروق مننژها (پرده هاى) اطراف مغز را گشاد مى كند. حاصل اين گشاد شدن عروق افزايش جريان خون است كه موجب مى شود عروق دو طرف بيرون سر پر خون، برجسته و تا حدى دردناك شوند.
با تورم و بزرگ تر شدن عروق خونى، اعصابى كه در اطراف آنها قرار گرفته كشيده مى شود كه همين موجب مى شود علائمى به سيستم سه قلو- ناحيه اى از مغز كه پيام هاى درد را به سر و صورت مى فرستد - بفرستند. فعال شدن سيستم سه قلو در اكثر موارد موجب درد اطراف چشم ها و گونه ها مى شود، همان احساس كاذب درد «سينوس» است.
همچنين سيستم سه قلو پيام هايى نيز به هيپوتالاموس- ناحيه اى در مغز كه مسئول فعاليت هاى ما براى به دست آوردن غذا است - و بخش فوقانى طناب نخاعى مى فرستد كه همين موجب گرفتگى عضلات در ناحيه گردن مى شود. همين كه مسير سردرد به طور كامل فعال شد، ديگر درمان ها چندان كارگر نخواهند بود.
كارى كه رامى برستاين از دانشگاه هاروارد بر روى موش ها و انسان ها انجام داد، نشان داد كه براى آن كه داروها موثر واقع شوند بايد هر چه زودتر در مسير پيشرفت بيمارى از آنها استفاده كرد. بيماران ميگرنى اغلب متوجه مى شوند كه سردردشان با احساس ضربان و سپس افزايش حساسيت پوست آغاز مى شود. اين افزايش حساسيت پوست مى تواند به شكل دردناك بودن كف سر، موهاى دردناك يا احساس درد به هنگام شانه كردن موهاى سر يا انداختن گوشواره يا زدن عينك درآيد.
اگر بتوانيم علائم سردرد را به دقت در دفترى ثبت كنيم برآورد خوبى راجع به اينكه معمولاً چه موقع درد صورت يا پوست سر شروع مى شود، مى تواند به فرد كمك كند كه بداند چه وقت بايد داروها را شروع تا حداكثر تسكين درد را به دنبال داشته باشد. گرچه بيشتر سردردهاى مزمن خطرناك نيستند، ولى هر تغيير مهمى در الگوى سردرد، بلا اثر شدن دارويى كه تاكنون موثر بوده، يا به وجود آمدن مشكل ديگرى علاوه بر سردرد، پزشك را موظف مى سازد كه وضعيت را مجدداً بررسى كند.»