شهيد محمود كاوه سردار و فرمانده بزرگ لشگرويژه شهدا در سال ۱۳۴۰ در يكي از محلات محروم شهر مقدس مشهد(خيابان ضد)، درخانواده اي مذهبي و متدين چشم به جهان گشود و لذا از همان اوان كودكي ارزشها و سنن مذهبي آرام آرام در وجود او شكل مي گرفت و دست تقدير او را براي ايفاي مسؤوليت هاي خطير فردي و اجتماعي آينده آماده مي ساخت، پدرش كه از بازاريان خرده پا و متعهد مشهدي به شمار مي آمد و مي آيد از جمله افرادي بود كه در دوران اختناق به لحاظ اين كه مقلد حضرت امام (قدس الله نفسه الزكيه) بود با روحانيون مبارز و برجسته اي همچون حضرت آيت الله خامنه اي، شهيد هاشمي نژاد و شهيد كامياب حشر و نشر داشت.
مبارزاتشهید کاوه کار خود را با آموزش متون نظامی به مدت ۶ماه در مشهد آغاز نمود، سپس برای فراگیری فنون چریکی عازم تهران شد.پس از اتمام دوره به مدت یک سال به همراه تعدادی از افراد که او سرپرستی آنان را بر عهده داشت، در بیت امام(ره) خدمت نمود. اواخر سال ۵۹_۵۸ که غائله کردستان به وجود آمد، به آن دیار مظلوم شتافت و حدود ۸سال در آنجا با ضد انقلابهای داخلی و دشمنان خارجی مبارزه نمود. هم زمان با تشکیل تیپ ویژه شهدا که فرماندهی آن به عهده شهید ناصر کاظمی بود، شهید کاوه به عنوان فرمانده عملیات این تیپ شروع به یک سری عملیات ها و آزادسازی نقاط مختلفی در کردستان کرد. آوازه تیپ ویژه شهدا، آن چنان پیچیده بود که ضد انقلاب را متحیر ساخت و آن ها به کلی روحیه خود را از دست داده بودند و در مقابل حمله رزمندگان این یگان، فرار را برقرار ترجیح می دادند؛ زیرا مقاومت در برابر این یگان، جز وارد آمدن خسارت و شکستْ پیامد دیگری نداشت. یکی از هم رزمان شهید کاوه در این باره می گوید: «یک بار دو نفر کومله را که شهید کاوه نور سیگارشان را دیده بود، تعقیب کردیم. یکی فرار کرد و دیگری را گرفتیم. از وی پرسیدیم: این جا چه کار می کردید؟ گفت: شنیده بودیم قرار است کاوه بیاید، فرماندهانمان گفته بودند هر وقت رسید، خبر بدهید که مقر را خالی کنیم. در مورد کاوه، دستور برای کومله، عقب نشینی بدون درگیری بود.
شهادتدهم شهريور ماه ١٣٦٥، روزي است كه روح اين سردار شجاع اسلام و سرباز وارسته حضرت بقيهالله الاعظم(عج) در عمليات كربلاي ٢ بر بلنداي قله ٢٥١٩ حاج عمران به پرواز درآمد، دل صخره و كوه، ياد و خاطره شجاعت او را در خود ثبت كرد. آن روز، كاوه مزد جهاد را كه شهات بود، دريافت كرد و به بارگاه عزالهي فراخوانده شد.
عبدالله یاسگر از رزمندگان لشکر ویژه شهدا است که در طول دوران خدمت سربازیاش در سالهای ۶۳ تا ۶۵ در این لشگر حضور داشته است در دربیان خاطراتی از شهید کاوه با اشاره به روز شهادت این شهید بزرگوار می گوید: زمانی که برای انتقال پیکر شهید کاوه به بالای ارتفاعات حاج عمران رفتم، آتش سنگین دشمن به طور مستقیم و غیر مستقیم بر سر نیروهای ما میریخت، چرا که دشمن متوجه شهادت شهید کاوه شده بود و به هر طریق درصدد بود تا جنازه شهید کاوه را تصاحب کند. برادران عسگری و تاتار، شهید کاوه را به عقب آوردند. به گونهای که پشتاش زخم برداشته بود چرا که آتش دشمن سنگین بود.
انتقال پیکر سردار شهید محمود کاوه به پشت خط مقدمزمانی که به آمبولانس رسیدند، تیرهای مستقیم دشمن به سمت من شلیک میشد. هر طور بود آمبولانس را به راه انداختم، تیرهای مستقیم دشمن به سمت من شلیک میشد و خبر از این داشت که آنها میدانند کاوه در داخل ماشین من است. با سرعت بالایی مسیر خط مقدم تا محل استقرار بهداری را طی کردم، زمانی که به داخل مقر لشکر ویژه شهدا رسیدم همه به دنبال نجات کاوه بودند اما دریغ؛ چرا که او در همان لحظات اول بر اثر ترکشی کوچک به پشت سرش به شهادت رسیده بود. بعد از حضور برادر دشتی و اعلام شهادت شهید کاوه، او را به ارومیه انتقال دادند و برای تشییع جنازه به مشهد فرستادند.
ویژگیهای اخلاقیصفات ارزنده و ویژگیهای ایمانی که این شهید داشت باعث شد که خود را وقف انقلاب کند و با اهمیتی که کردستان برای وی داشت خود را فرزند کردستان معرفی میکرد. روحیه والا و انساندوستی او به قدری در اطرافیان اثر میگذاشت که با وجود تبلیغات سوء دشمنان و ایجاد جو مسموم علیه آن شهید و یگان تحت امرش، هنگامی که به درجه رفیع شهادت نایل شد، مردم مهاباد با پای برهنه زیر پیکر پاک و مطهر سردار بزرگ خود بر سر و سینه میزدند و اشک میریختند و ضدانقلاب را نفرین میکردند.
شهید کاوه در عین حال که تمام اوقاتش را برای مبارزه به کار میبست، از پرداختن به تکالیف دینی و انجام مستحبات نیز غافل نبود. او از مروجین قرآن کریم بود و با عشق خالصانه به اسلام و مکتب، آیات جهاد را تلاوت میکرد و در صحنه جنگ و مقاتله با دشمنان، آن را در عمل تفسیر مینمود.
با وجودی که در مقابل ضدانقلاب سازشناپذیر، جسور و با شهامت بود، اما در داخل تیپ با نیروهای تحت امر خود برخوردی بسیار متواضعانه و باصفا و صمیمی داشت و همین تواضع او سبب شده بود که محبوبیت خاصی در بین نیروها داشته باشد.شهید کاوه در قلب نیروهای بسیجی و سپاهی جای داشت. او مصداق بارز تلفیق محبت و قاطعیت در امر فرماندهی نظامی بود.
روزی یکی از نزدیکان وی به منطقه آمده بود. یکی از برادران تقاضا کرد که کار مناسبی به او محول کند، شهید کاوه پاسخ داد: همه بسیجیها فامیل من هستند.
در بعد آمادگی جسمانی هیچگاه از ورزش غافل نبود و با تشویق نیروها و حضور در مسابقات ورزشی، آمادگی رزمی نیروها را بالا میبرد.همواره برای تشویق بچهها میگفت: موفقیت من در کوههای بلند کردستان مدیون ورزش است.او چریکی زبده بود که در عمل و جنگ چریک شده بود نه با درسهای تئوری.
سرتیپ شهید حسن آبشناسان – فرمانده لشکر ۲۳ نوهد – میگوید:اگردر دنیا یک چریک پاکباخته و دل باخته به اسلام و حضرت امام(ره) وجود داشته باشد، محمود کاوه است و هر رزمندهای که بخواهد خوب پخته و آبدیده شود باید با تیپ ویژه شهدا پیش برود.
او دارای فضایل روحی و اخلاقی ویژهای بود و انجام کار خالصانه و بیریا را سرلوحه زندگی خود قرار داده بود. عموماً کم سخن میگفت و بیشتر عمل میکرد و همواره سعی میکرد وحدت ارتش و سپاه حفظ شود و ارتشیان نیز او را از خود میدانستند. این خصال و روحیات فرماندهی بود که تیپ شهدا را به آنجایی رساند که
خاطره مقام معظم رهبری از شهید کاوه: محمود زمان انقلاب شاگرد ما بود؛ اما حالا استاد ما شدخدا را سپاسگذاريم كه توفيق دست داد تا شما عزيزان لشگر ويژه ی شهدا را در مقرتان زيارت كردم آرزوئي بود و ياد نيكي از شماها در دل ما ،در زمان اوايل تشكيل اين تيپ و لشگر .هر چه ما شنيده بوديم تعريف و تمجيد و ستايش قهرماني ها و شجاعتهاي اين لشگر بود . البته حقيقتا با همه دل عرض مي كنم جاي اين شهيد عزيزمان خالي است. شهيد محمود كاوه و همه ی شهدا ، چه سرداران و چه بقيه ی برادراني كه به شهادت رسيده اند؛ اما خوب بعضي ها را انسان از نزديك مي شناسد، فضايل آنها را مي داند ،ارزشهائي را كه گاهي در يك انسان ، در يك جوان جمع شده از نزديك لمس مي كند و ای عزيزان محمود كاوه از اين قبيل بود . در او ارزشهائي بود كه براي يك جوان مسلمان ايده آل بود . . . فراموش نميكنم همين شهيد محمود كاوه بچه اي بود ، پدرش دستش را مي گرفت ، او را به مسجدي كه من آن جا صحبت مي كردم و تفسير مي گفتم مي آورد، ،جوانها پرواز كردند و ما مانديم ( گريه رهبر و حضار ) بچه ها بزرگ شده اند. قدر آنها را بدانيم .كم سعادتي ماست ،ما كه به اصطلاح پيشكسوت آنها بوديم مانديم، همچنان در لجن و در عالم ماده .
رهبر معظم انقلاب در بخش دیگری از بیاناتشان در توصیف این شهید بزرگوار می فرمایند: يك لشکر را يك جوان بيست و چهار ـ پنج ساله اداره مي كند، در حالي كه در هيچ جاي دنيا، افسري به اين جواني پيدا نمي شود كه يك لشکر را اداره كند. چند صد نفر يا چند هزار تا انسان را اين رهبري مي كند، در كجا؟ نه در مسافرت به سوي فلان زيارتگاه يا فلان ييلاق، در ميدان جنگ، زير آتش، در مقابله با تانك هاي دشمن با وجود آن همه مانع يك جوان بيست و چند ساله، چند هزار آدم را شما مي بينيد دارد هدايت مي كند؛ با سازماندهي مي برد جلو، خط را مي شكند، دشمن را تار و مار مي كنند، اسير هم مي گيرند، منطقه هم اشغال مي كنند و مستقر مي شوند. پس نظاميگري هم در معجزه گري انقلاب و سازندگي انقلاب وجود دارد، نه تنها معنويت؛ اما بالاتر از نظاميگري اين معنويت و تقواي جوانان است كه آن را هم دارند. محمود زمان انقلاب شاگرد ما بود؛ اما حالا استاد ما شد.
کلامي از شهيد محمود کاوهدشمن بايد بداند و اين تجربه را كسب كرده باشد كه هر توطئهاي را كه عليه انقلاب طرحريزي كند، امت بيدار و آگاه با پيروي از رهبر عزيز،آن را خنثي خواهد كرد. آينده جنگ هم كاملاًروشن است كه پيروزي نصيب رزمندگان اسلام خواهد شدو هيچگاه، ما نخواهيم گذاشت كه خون شهيدانمان هدر رود. اگر امروز به انقلاب ما خدشه وارد شود، بدانيد كه بهمسلمانان جهان خدشه وارد شده است، به آنها آسيب رسيده است و اگر به انقلاب ما رونق داده شد، آنها پيروز شدهاند.
تصاویری از این شهید بزرگوار