«در عمل به منویات رهبر بزرگ انقلاب، برنامهاي براي حضور در عرصه رقابتهاي انتخاباتي سال آينده ندارم»، بخشی از نامه محمود احمدی نژاد خطاب به رهبر انقلاب در ششم مهرماه سال 95 بود که از تمکین وی به نظر رهبری حکایت داشت.
باور تمکین احمدی نژاد و کناره گیری اش از انتخابات برای آنهایی که او را خوب می شناختند و ساختارشکنی هایش را از یاد نبرده بودند کمی سخت بود؛ حتی در 23 بهمن همان سال نیز در بیانیه ای اعلام کرد بنایی برای حمایت از هیچ کاندیدایی را ندارد.
اما بیش از این تاب نیاورد و در فاصله ای کمتر از یک ماه از «سرباز جدید بهاری»اش رو نمایی کرد ؛ او که برای تداوم مشی سیاسی اش در سال 92 و کاندیداتوری رحیم مشایی، همان شبیه ترین فرد به خودش از دفتر ریاست جمهوری مرخصی گرفته بود تا روز ثبت نام همراه پدر معنوی حلقه معروفش باشد و حمایتش را از وی اعلام کند، در واپسین روزهای اسفند 95 حمید بقایی را هم به جمع «بهاریون» اضافه کرد و پس از آن در نشستی خبری این مرد بنظر خجالتی و کم حرف را در کنار خود نشاند تا حمایتش را از وی برای انتخابات ریاست جمهوری ، بطور رسمی اعلام کرده باشد.
او در کنفرانس خبری معنادارش با اصحاب رسانه پس از سکوت رسانه ای چهار ساله اش آن هم در آخرین روزهای دولت روحانی و در گرماگرم انتخابات به یاد « بگم بگم های» معروفش، سر بسته از موضوعاتی سخن گفت و بی آنکه توضیح بیشتری دهد از افشای اسنادش در آینده خبر داد. آینده ای که با آغاز دومین روز نام نویسی از داوطلبان ریاست جمهوری شکل دیگری به خود گرفت.
در حالی که بسیاری از ناظران در ستاد انتخابات وزارت کشور حضوراحمدی نژاد در کنار بقایی را به منزله ی یک «مانور تبلیغاتی» برای اعلام حیات سیاسی «حلقه احمدی نژاد» قلمداد میکردند، احمدی نژاد در اقدامی غیر قابل پیش بینی با ثبت نام و اعلام کاندیداتوری خود شوک بزرگی به فضای انتخابات وارد ساخت.
او که در دوران ریاست جمهوری اش بارها نشان داده بود در تصمیم گیری های بیهنگام و غافلگیر کننده ید طولایی دارد و خود را دانای کل می پندارد، این بار با وجود توصیه مقام معظم رهبری مبنی بر عدم شرکت او در انتخابات و پاسخ مثبت و تمکین به نظر رهبری ، در اقدامی غافلگیر کننده برای انتخابات ریاست جمهوری اعلام کاندیداتوری کرد تا بار دیگر خاطرات آن قهر معروف و« خانه نشینی» یازده روزه اش تداعی شود، اتفاقی که به تعبیر برخی از همراهان دیروز و منتقدان امروزش، در تاریخ انقلاب بی مانند بود.
در آن زمان احمدی نژاد در پاسخ به منتقدان خانه نشینی یازده روزه اش با همان تبسم منحصر به فرد خود به گفتن «احمدینژاد و خانهنشینی؟ این حرف و وصلهها به من و دولتم نمیچسبد» بسنده کرد و اینبار نیز پارادوکس آمدن امروز و تعهد اخلاقی دیروزش را با مثالی از تشخیص طبیب و خوردن آب توجیح کرد، حال آنکه رهبری پس از به صلاح ندانستن حضور ایشان در انتخابات نظر دیگری نداده بودند و تجویز جدیدی نیز نکرده بودند.
رئیس دولتهای نهم و دهم پیش از اینها نیز یک بار در سال 88 با بی اعتنایی به نامهها و مخالفتهای مقام معظم رهبری ، به دنبال الحاق سازمان حج و زیارت با سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به ریاست رحیم مشایی بود. اما از آنجا که «هرگاه احمدی نژاد با نظری مخالف بود، برخی از نامه ها گم می شد!» نامه های رهبری نیز بی پاسخ ماند و در نهایت پیگیری مستقیم آقای ری شهری از طرف رهبری، مانع از اجرای تصمیم احمدی نژاد شد.
مرد پیش بینی ناپذیر سیاست ایران در همان دوران 8 ساله ریاستش بر دولت های نهم و دهم بواسطه بی توجهی به نظر بزرگان و اقدامات متناقضش، موجبات ریزش بسیاری از یاران و نزدیکانش را فراهم ساخت؛بخشی از اصولگرایان به خوبی به یاد دارند که در انتخابات سالهای 84 و 88، احمدی نژاد از حمایت آنها برخوردار بود اما در همان دوران سکونتش در ساختمان پاستور، اصولگرایی دوران جدیدی را تجربه کرد، بطوری که از آن پس سپهر سیاسی اصولگرایی به دو دوران قبل و بعد از احمدی نژاد تقسیم شد. به سخن دیگر، بسیاری از اصولگرایان راه از قافله احمدی نژاد و حلقهاش جدا کردند و او و طرفدارانش را با مشایی و الهاماتش تنها گذاشتند، حال پس از اعلام کاندیداتوری احمدی نژاد حجت برای اندک یاران باقی مانده اش هم تمام شد و آنها نیز هریک به نحوی از همراهی با او برائت جستند.
احمدی نژاد که به عقیده بسیاری از صاحب نظران یک پوپولیست تمام عیار محسوب می شود در شرایط فعلی در صورت تائید صلاحیت هم قطعا پایگاه اجتماعی گذشته را در میان مردم و اصولگرایان نخواهد داشت، شاید از یارانه 250 هزار تومانی هم کاری بر نیاید که در آن صورت باید منتظر مناظرات انتحاری او با سایر نامزدها بود و دید در تقابل جناهین سیاسی با پوپولیست چه کسی پیروز خواهد شد؟
از سویی دیگر بقایی هم که احمدی نژاد آنرا شبیه ترین فرد به خودش و مشایی معرفی میکند، به دلیل پرونده قضایی و7 ماه بازداشتش در اوین، شانس چندانی برای تائید صلاحیت از سوی شورای نگهبان ندارد؛ با این همه بنظر می رسد احمدی نژاد باید خود را برای تکرار تجربه رد صلاحیت مشایی در سال 92 و شاید وداع با سپهر سیاسی ایران آماده کند چرا که بازی آغاز شده از سوی او بیشتر شبیه یه یک «انتحار سیاسی» بود که رهاوردی جز انزوای سیاسی، نمیتواند برایش داشته باشد.