مشیت علایی از «چگونه ادبیات بخوانیم؟» گفت.
این مترجم با اشاره به راههای کسب لذت بیشتر از کتابخوانی گفت: مخاطب اگر بخواهد در مواجهه با آثار، لذت بیشتری را تجربه کند، باید آن را از منظر یک نظریه یا چارچوب روانکاوانه، جامعهشناختی، تاریخی، بیوگرافیک و یا حتی فرمالیستی ببیند.
به گزارش الف کتاب، ششمین نشست «آثار خواندن» با بررسی کتاب «چگونه ادبیات بخوانیم؟» اثر «تری ایگلتون» با حضور مشیت علایی، مترجم پیشکسوت و مدرس ادبیات، یزدان منصوریان، رییس گروه علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه خوارزمی؛ سیاوش رضایی، مدیر انتشارات لاهیتا؛ محمد اللهیاری، معاون توسعه کتابخانهها و کتابخوانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور؛ سیامک محبوب، مدیرکل برنامهریزی نهاد کتابخانههای عمومی کشور و جمعی از کتابداران، اعضا و علاقهمندان به کتاب، عصر یکشنبه (28آذر) به میزبانی کتابخانه عمومی شهید چمران برگزار شد.
مشیت علایی، ضمن تقدیر از نهاد کتابخانههای عمومی کشور برای برگزاری نشستهایی با هدف رشد مطالعه، درباره ترجمه کتاب «چگونه ادبیات بخوانیم؟» گفت: ترجمه این اثر از «تری ایگلتون»، نسبت به سایر آثار وی، کاری آسانتر بود، زیرا به گفته نویسنده، این کتاب برای مبتدیان نوشته شده و دارای زبانی ساده است و البته به دانشجویان ادبیات نیز در نقد عملی کمک میکند.
وی افزود: در ترجمه این کتاب با دشواری خاصی مواجه نبودم، زیرا با سبک و سیاق این نویسنده آشنایی کامل دارم و بیش از 90 درصد از منابع و مآخذی که در کتاب به آن اشاره شده را پیش از این، مطالعه و یا تدریس کردهام. بخش دشوار ترجمه این اثر، برگردان شعرهای آن بود که سعی کردم در قالب شعر فارسی و با روشی شاعرانه و نزدیک به متن اصلی باشد.
این مترجم پیشکسوت و برگزیده کتاب سال، ادامه داد: یکی از شروط لذت بردن از آثار ادبی توجه به جنبه ادبی اثر است که متأسفانه نه تنها در عموم خوانندگان بلکه در کلاسهای درسی ما نیز کاملاً مغفول مانده است. خواننده به اندازهای مجذوب مضمون و پیام اثر میشود که ادبیت اثر را فراموش میکند.
وی در توضیح این موضوع ادامه داد: مثلاً کسی را تصور کنید که به تماشای یک منظره زیبای طبیعی نشسته است اما چنان در اجزای جغرافیایی، فیزیولوژیک و بیولوژیک آن غرق میشود که لذت بردن از منظره به حد زیادی کاهش مییابد. کاری که بسیاری از خوانندگان حتی اساتید ما در موجهه با اثر ادبی انجام میدهند، شبیه این مثال است.
علایی افزود: توجه به خود اثر و مولفهها، اجزا، وجوه و جوانب آن به انتقال لذت خواندن کتاب، کمک زیادی میکند اما تنها عامل لذت از خواندن نیست؛ بلکه عوامل تاریخی، روانشناسی، زندگینامهای، دینی، اخلاقی و... دراین میان، نقش مهمی برعهده دارند و تفاوت نگاه ایگلتون با منتقدان نو و فرمالیستها نیز همین اصل است.
این منتقد ادبی تصریح کرد: ایگلتون در ابتدای کتاب اشاره میکند که تحلیل آثار ادبی الزاماً با لذت بردن منافاتی ندارند. نظر ایگلتون در این باره دیدگاه مهمی است. او مخاطب را به این سمت راهنمایی میکند که می توانید از اثری لذت ببرد بدون آنکه تحلیلش کند؛ زیرا تحلیل یک اثر به ساحت معرفتشناسی آن مربوط است.
وی نقد دریافتگری (امپرسیونیستی) در مواجهه با آثار هنری و ادبی را روشی سادهانگارانه دانست و افزود: ایگلتون معتقد است آنچه برخی از کارشناسان در نظریههای زیباشناسی هنر و ادبیات، انجام دادهاند این است که بحث معرفتشناسی را از لذت جدا کردهاند (نقد امپرسیونیستی). آنها کاری به چارچوبها ندارند و لذت شخصی از یک اثر را در ارتباط مخاطب با آن کافی میدانند.
این مترجم پیشکسوت ادامه داد: ایگلتون میگوید شما میتوانید از یک اثر، لذت ببرید، مشروط به اینکه تحلیلتان را در یک چارچوب خاص قرار دهید. البته نویسنده در این کتاب، چارچوبی تعیین نکرده است اما در سایر آثار اشاره میکند که این چارچوب میتواند روانکاوانه، جامعهشناختی، تاریخی، بیوگرافیک و حتی فرمالیستی باشد؛ اما حرفش این است که درک بیشتر و بهتر یک اثر با لذت بردن از آن، ارتباط دارد.
مترجم کتاب «چگونه ادبیات بخوانیم؟» گفت: این قاعده درباره آثار کلاسیک نیز صدق میکند. میتوان از این آثار، در حدی سطحی و گذرا لذت برد اما با استفاده از تحلیل و چهارچوب نقد، لذتی عمیق به وجود میآورد. متأسفانه بسیاری از افراد از آثار مبتذل، بیش از آثار فاخر، لذت میبرند و تأثرپذیری، معیار خوبی برای مواجهه با یک اثر هنری یا ادبی و... نیست.
وی لذت بردن و درک را مکمل یکدیگر دانست و با اشاره به اینکه «هرچه سطح درک مبتنی بر تحلیل و شناخت حاصل از چارچوبهای نظری، بالاتر باشد، درجه التذاذ ما نیز بالاتر خواهد بود» افزود: میتوان بدون چارچوب از آثار هنری، ادبی، اجتماعی، اخلاقی و... لذت برد، اما این روش، تجربه لذتی محدود را برای ما به وجود میآورد.
علایی با اشاره به ضرورت مواجهه با یک اثر ادبی از منظر یک چارچوب (نظریه) برای کسب لذت بیشتر در کتابخوانی گفت: مخاطب اگر بخواهد در مواجهه با آثار، میزان معرفت و بصیرت خود را رشد دهد و در نتیجه لذت بیشتری ببرد، گریزی از انتخاب چارچوب ندارد.
در ادامه این نشست، یزدان منصوریان درباره خواندن گفت: خواندن یک رخداد است که باید برای ما اتفاق بیفتد. کسی نمیتواند برای آن دستورالعملی بنویسد و توصیهای کند که برای همه کاربرد داشته باشد. این رخداد، حاصل مجموعهای از تجربههای زیستی ما از همنشینی و انس با کتاب است که نقطه آغاز و پایان مشخصی ندارد. باید در اقلیم ادبیات نفس بکشیم، زندگی کنیم و پس از آن، راه به ما میگوید که چگونه باید رفت.
رئیس گروه علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه خوارزمی درباره این کتاب: این کتاب، چگونگی مواجهه ما با دنیای ادبیات است که توسط ایگلتون به عنوان یک شیفته ادبیات و شخصی که عمری با کتاب زیسته، به ما عرضه میشود. مطالب این کتاب، مبتنی بر شواهدی است که به مخاطب منتقل میشود.
وی با اشاره به اینکه «هر کتاب با هر بار خواندن، تولدی دوباره مییابد» افزود: در متن کتاب آمده است که هر اثر ادبی، پس از تولد یتیم است. کتاب، مانند کودکی که پس از تولد از مادر جدا شده باشد، از نویسنده دور شده به دست خوانندگان سپرده میشود و هر خواننده، سرنوشتی تازه و دیگرگونه برای آن رقم میزند. خواندن، هرگز در خلاء رخ نمیدهد و متن همواره در بافت، معنا مییابد. چیزی بهنام متن خالص، وجود ندارد و ما هر کدام متن را در ذهن خود، معنا میکنیم. معنا در متن، وجود ندارد، بلکه در ذهن ما آفریده میشود.
منصوریان با خوانش بخشی از این کتاب، افزود: «بعید نیست که آن دسته از آثار ادبی هم که به لحاظ کیفی ارزش چندانی ندارند، برای عدهای مایه لذت باشد. مردم، شمار کثیری از رمانهای حادثهای داخل فرودگاهها را با ولع میخوانند بی آنکه خیال کنند در معرض یک اثر هنری بزرگ قرار دارند و احتمالاً برخی از اساتید ادبیات ماجراهای «روپرت خرسه» را شب در زیر پتو با نور یک چراغ قوه میخوانند. لذت بردن از یک اثر هنری، الزاماً به معنای ستایش آن نیست. آدم ممکن است از کتابهایی خوشش بیاید که تأییدشان نمیکند و برعکس، کتابهایی را تحسین و تأیید کند که از آنها لذت نمیبرد.»
این منتقد ادبی ادامه داد: به نظر برخی کارشناسان، تحلیل ادبی مقولهای کاملاً متفاوت از لذت بردن از یک اثر ادبی است که البته با یکدیگر منافات ندارند اما هریک، موضوعی جداگانه تلقی میشوند؛ اما این کتاب به ما میگوید که میتوان به این دو در کنار یکدیگر و با هم دست یافت.
وی درباره نکات برجسته این کتاب، گفت: شاید تصور کنیم که لذت بردن از یک اثر ادبی، آسانتر از تحلیل آن است درحالیکه در بیشتر موارد، اینگونه نیست. ممکن است شخصی توانایی خوبی برای تحلیل یک اثر ادبی داشته باشد، اما نتواند از آن لذت ببرد.
وی در ادامه با اشاره به دیگر نکات جالب کتاب«چگونه ادبیات بخوانیم؟» ادامه داد: این کتاب بخشی از پیشفرضهای مخاطب درباره آثار ادبی را به چالش کشیده و تغییر میدهد.
منصوریان افزود: از امتیازات این کتاب، نگارش توسط شخصی است که شناخت کافی از آثار ادبی دارد و این کتاب نیز پر از استنادات و ارجاعات دقیق و قابل اعتنایی است که مترجم فاضل به آن افزوده است و مانع از سرگردانی خواننده میشود. نویسندگانی مانند ایگلتون با اجتناب از کلیگویی و شعار و تعیین بایدها و نبایدها به سراغ بیان تجربه زیستی خود میروند و به بیان آنچه انجام دادهند، خواندهاند و نوشتهاند، میپردازند. بنابراین با به چالش کشیدن تعاریف و ارائه تجربه مستیقم خود، مخاطب را به فکر کردن وامیدارند. نویسنده خوب، نویسندهای است که پایان کتابش، نقطه آغاز اندیشه باشد و مخاطب را برای فکر کردن، یاری کند.
وی زبان را منشاء سوءتفاهم دانست و با اشاره به نقش کلیشههای ذهنی مخاطب در رویارویی با متن و تأثیر آن در دوری از مواجهه آزادانه با آثار ادبی و بهرهمندی از زیباییهای آن، تأکید کرد: نویسنده خوب، مخاطب خود را به سطح توقعی منصفانه، واقعبینانه و متکی بر تعریف واقعی ادبیات سوق میدهد. وی خواننده را از سوءتفاهمهای ممکن درباره ادبیات برحذر میدارد و به او هشدار میدهد.
این محقق ادامه داد: یکی دیگر از سوء تفاهمات این است که تصور میکنیم هرچه تندتر و بیشتر بخوانیم، بهتر است؛ درحالیکه امروز در دنیا، صحبت از آهستهخوانی است: «آهسته بخوان، با درنگ بخوان». خواندن روندی است که باید گزیده و آرام صورت گیرد. خواندن باید بر اساس هدفی باشد، باید کمک کند که از نظر فردی و اجتماعی، انسان بهتری باشیم؛ کمک کند که بتوانیم با مسائل زندگی به شکلی درست، مواجه شویم.
منصوریان با اشاره به مقیاسهای سنجش سرانه مطالعه، تأکید کرد: از دیگر کلیشهها با موضوع مطالعه این است که فراموش میکنیم زمان، تنها یکی از متغیرهای اثربخشی سنجش خواندن، بهشمار میآید. ممکن است شخصی در شبانهروز، زمان کوتاهی را به مطالعه اختصاص دهد اما منابعی مفید و مطالعهای موثر، داشته باشد. این کتاب کمک میکند که از حضور کلیشهها در ذهن آگاه شویم.
طرح پرسش از سوی شرکتکنندگان و پاسخ کارشناسان از دیگر بخشهای این نشست بود.