آمریکا از طریق بازی جدید خود در سوریه یعنی توافق آتش بس و نقض آن و اعلام مجدد پایبندی به آن مجموعهای از اهداف را دنبال میکند.
به گزارش تسنیم به نقل از روزنامه لبنانی البناء ، امین حطیط تحلیل گر مسائل راهبردی منطقه در مقالهای با اشاره به مانورها و بازیهای آمریکا در عرصه سوری بر سر موضوع آتشبس مینویسد : در فوریه گذشته آمریکا با روسیه توافق آتش بس را در سوریه ایجاد کند. بسیاری بر این آتش بس تکیه کردند و آن را اقدامی اولیه برای ایجاد فضای مناسب جهت رسیدن به راهحل سیاسی جدی و متوازن مبتنی بر حفظ وحدت سوریه و تصمیمگیری مستقل ملت این کشور ارزیابی کردند. بر این اساس آتشبس مذکور مقدمات از سرگیری مذاکرات ژنو براساس قطعنامة ۲۲۵۴ مبتنی بر ارائه راهحلهای کلی سیاسی در زمینه بحران سوریه را فراهم کرد.
با این وجود آمریکاییها که به نظر میرسید ارزیابی عمیق و اطلاع کاملی از اوضاع سوریه در اختیار دارند ، به این نتیجه رسیدند که موازنه موجود میدانی به نفع آنها نیست ؛ در نتیجه اگر مذاکرات برگزار شود رضایت طرف آمریکایی که به دنبال تسلط بر منطقه است ، جلب نمیشود. به همین علت آمریکاییها از این آتش بس برای تقویت مواضع تروریستها و ساماندهی مجدد و تجهیز آن تا حد امکان به سلاح و مهمات استفاده کردند . آنها در این رابطه تصمیم گرفتند در تمامی جبهههای جنگ در سوریه به صورت کلی وارد عمل شوند و به صورت ویژه نیز جبهه حلب را دنبال کنند ، چرا که حلب را منطقهای استراتژیک معادل دمشق ارزیابی میکردند که دولت سوریه برای تسلط بر آن تلاش کرده و سعی دارد امنیت اطراف آن را حفظ کنند تا امکان نفوذ به آن فراهم نشود.
در نتیجه این تحولات آمریکا در آوریل گذشته مذاکرات ژنو را بدون اینکه زمان جدیدی را مشخص کند ، متوقف کرد. به این ترتیب درگیریهای میدانی آغاز شد و جبهه حلب شعله ور شد. این درگیریها در روزهای اولیه خود ، دستاوردهای میدانی قابل توجهی را از خان طومان گرفته تا العیس و خلصه محقق کرد و نزدیک بود مخالفان مسلح ابتکار عمل را در حلب در دست بگیرند. به این ترتیب آمریکا در بهره برداری خود از آتش بس گذشته موفق عمل کرد ، آتشبسی که در فوریه انجام شده و باعث شد روند پاکسازی حلب از عناصر تروریستی کامل نشود. همین آتشبس باعث شد آمریکا گروههای مسلح را بسیج کرده و عملیات پاتک را آغاز کند و به این ترتیب بخشی از عرصه تحولات را تغییر دهد.
اردوگاه دفاع از سوریه به ویژه محور مقاومت و روسیه احساس کردند که آمریکا آنها را فریب داده است ، لذا تصمیم به واکنش سریع گرفته و عملیات آزادسازی حلب را آغاز کردند. عملیاتی که در سه مرحله برنامه ریزی شده بود که مرحله اول شامل بسیج نیروها و آمادهسازی نیروهای لازم برای این عملیات بود. مرحله دوم شامل ایجاد محیط عملیاتی مناسب جهت عملیات و مرحله سوم شامل انجام پاکسازی نهایی مناطق مختلف شهر حلب بود. اردوگاه مدافعان سوریه عملیات خود را با موفقیت کامل انجام دادند. آنها دو مرحله اول را تثبیت کرده و جای پای خود را با اعتماد به نفس به مراحل آغازین بخش سوم گذاشتند. در این شرایط بود که آمریکا نسبت به از دست دادن برگه حلب دچار وحشت شد ، چرا که متوجه شد که بزرگنماییها و تهدیدات این کشور برای جلوگیری از درگیریهای حلب گوش شنوایی به خود نمی بیند. به همین علت به انجام معاملهای با روسیه رضایت داد که عنوان آن آتش بس شکننده در حلب بود. این معامله در آغاز سپتامبر کنونی به نتیجه رسید و آمریکا از طریق آن به دنبال ادامه پاکسازی مناطق مختلف حلب از سوی دولت این کشور و نیروهای مقاومت برآمد.
در اینجا ممکن است این تصور پدید آید که چرا اردوگاه دفاع از سوریه این برگه گرانقیمت را به آمریکا داد و تجربه آتش بس فوریه گذشته را تکرار کرده است، این سوالی درست است و اگر ما تنها به ظاهر مسائل توجه کنیم، این سؤال برای ما هم پیش میآید. اما اگر در این معامله دقت نظر داشته باشیم ، میبینیم که عکس این موضوع درست است.
در توافق انجام شده در سپتامبر تبادل بین دو برگه یا مجموعه ای از تکالیف و امتیازها از ماهیت های مختلف شکل گرفته بود، در این توافق روسیه و در نتیجه اردوگاه دفاع از سوریه تعهداتی در ابعاد عملیاتی دارد که شامل توقف عملیات پاکسازی حلب و دادن کمکهای انسانی و نیازهای معیشتی به عناصر مسلح و تروریست های مستقر در مناطق شرقی حلب است، مواردی که جزو کمکهای انسانی به شمار میروند ، البته به شرطی که این کمکها از طریق مسیر کاستلو صورت گیرد که این مناطق ر ا به مرزهای ترکیه مرتبط می کند، با این شرایط که نیروهای سوریه این مسیر را تخلبه کنند. از نظر آمریکاییها این موضوع به منزله رفع محاصره محکمی است که ارتش عربی سوریه طی آگوست گذشته تاکنون بر حلب اعمال کرده است.
در مقابل آمریکا نیز برخی تعهدات را پذیرفته بود که ماهیت استراتژیک و مهم داشت. این تعهدات شامل پذیرش علنی و صریح قرار دادن جبهه النصره به همراه داعش در لیست گروههای تروریستی بود. به این ترتیب این اقدام نیازمند جداسازی میدانی این گروه با گروه های دیگری بود که آمریکا آنها را معارضان معتدل توصیف می کند. آمریکا هم چنین متعهد شده بود اتاق عملیات نظامی مشترکی با روسیه ایجاد کرده و حملات مشترکی را به این دو گروه تروریستی وارد کند. به این ترتیب به عبارت ساده میتوان گفت آمریکا متعهد شد نه تنها از حمایت ارتش سری که برای تجاوز به سوریه بر روی آن حساب کرده بود ، کنار برود ، بلکه با آن مبارزه کند.
سؤالی که اینجا مطرح است اینکه چرا آمریکاییها وارد معاملهای نا متوازن شدند؟ به این ترتیب آمریکایی ها در صورتی که با حذف جبهه النصره و داعش از عرصه میدانی سوریه موافقت کنند ، چه ابزاری در دست خواهند داشت؟ این در حالی است که گروههای مذکور شامل ۶۵ گروه متعدد از عناصر مسلح هستند. آیا آمریکا در ارزیابیهای خود اشتباه کرده و برگه های استراتژیک خود را به این سهولت واگذار کرده است؟
از دیدگاه ما پاسخ به این سوال این است که آمریکاییها تمامی این مسائل را میدانستند ، اما از آنها وحشتی نداشتند ، چرا که در زمان امضای این توافقنامه عدم تعهد خود به اجرای مطالبات مربوط به خود را مخفی نگه داشته بودند ، آمریکا میخواست چیزهایی که این توافق کسب میکند را تحقق بخشد یعنی محاصره را بشکند و مواضع تروریستهای مسلح را تقویت کرده و در عین حال اجرای تعهدات خود را نپذیرفته و طبق معمول در مسیر اجرای آنها سهلانگاری و امروز و فردا کند. این موضوع در پلید ترین توزیع نقش ها در داخل محافل مختلف دولت آمریکا برنامهریزی شد ، به این ترتیب که پنتاگون مخالفت خود را با توافق نامتوازنی که به دست آمده بود اعلام کرده و اجرای آن را رد کرد ، به همین علت بود که آمریکاییها از انتشار توافق مذکور خودداری کردند تا بیش از پیش در مورد نامتوازن بودن این توافق به دردسر نیفتاد ، در همین چارچوب ارائه آن به شورای امنیت جهت تصویب آن را نیز رد کردند.
با این وجود آمریکاییها ناگهان غافلگیر شدند، چرا که دیدند که محاسبات آنها با تحولات عرصه میدانی جور درنمیآید ، به گونهای که اردوگاه دفاع از سوریه که معامله مذکور را پذیرفته بود ، در زمینه اجرای آن با هوشیاری و زیرکی وارد عمل شد و قبل از اینکه آمریکا تعهدات مربوط به خود را انجام ندهد، به آنها چیزی نداد. همین موضوع بود که انجام این معامله را به تعطیلی کشاند. آمریکاییها در همین چارچوب از ارتش عربی سوریه در دیرالزور انتقام گرفتند، چرا که این ارتش را مسئول به تعطیلی کشاندن توافق مذکور و رسوا کردن فریبکاریهای آمریکا و عدم افتادن در دام این کشور میدانستند.
تجاوز آمریکاییها به ارتش عربی سوریه در منطقه دیر الزور برای رسیدن به سه هدف انجام شد: اولین هدف انتقامگیری از ارتشی بود که فریبکاریهای آمریکا را به شکست کشانده بود. موضوع دوم خارج کردن ارتش از دیر الزور و ملحق کردن این شهر به منطقة تحت نفوذ آمریکا بود. به این ترتیب آمریکا میتوانست برخی برگههای میدانی استراتژیک را برای خود به دست آورد. هدف سوم دادن این پیام به روسیه بود که آمریکا به تنهایی میخواهد تصمیمگیری در میدان سوریه را به دست بگیرد و نمی خواهد با مسکو مشارکت کند.
ولی محاسبات آمریکاییها این بار اشتباه بود و تجاوز وحشیانه این کشور به جای تحقق سه هدف مذکور ، سه شکست برای آن به بار آورد. به گونهای که روابط ساختاری و زیرساختی بین داعش و آمریکا رسوا شد و همگان متوجه شدند که داعش گروهی مسلح است که آمریکا آن را راهاندازی کرده است. آمریکاییها همچنین در خارج کردن ارتش وریه از منطقه دیر الزور نیز شکست خوردند ، به گونهای که بعد از عملیات آنها ارتش سوریه پاتکی را در این منطقه اجرا کرده و مواضع خود را در آن تثبیت کرد. در پی این تحولات ارتش و نیروهای مسلح سوریه بیانیه مهم خود را صادر کرده و عنوان کردند که عمل در راستای آتشبس را رد میکنند. این موضوع سیلی محکمی به گوش آمریکا بود. مورد آخر موضع تند روسیه بود که به صورت علنی از فریبکاری و رسوا کردن آمریکا خبر داد و این کشور را به سخره گرفت.
بعد از تمامی این مانورها و کش و قوسها آمریکاییها بار دیگر تعهد خود به آتش بس را اعلام کردند ، در حالی که خودشان عامل اصلی شکست و براندازی آن بودند. حال این سؤال مطرح میشود که آمریکا از کدام آتش بس سخن میگوید؟ آتش بسی که خودش اجرای آن را رد کرده یا فریبی که برملا شده و اردوگاه مدافعان از سوریه از افتادن در دام آن خودداری کردند.
به این ترتیب به نظر میرسد آمریکا خواستار بازگشت آتشبس شده تا رسواییها و جنایتهای خود در دیر الزور را سرپوش گذاشته و بار دیگر شانس خود را برای فریب دیگران امتحان کند ، چرا که کسی که ماهیتش فریبکاری و دروغ باشد ، به سختی میتواند راست بگوید و به تعهدات خود پایبند باشد. آمریکا با توسل به این اقدام میخواهد خود را حاکم بر روند بحران سوریه درامان میدانی و سیاسی نشان دهد.
اما ما اعتقاد داریم که نیات و اهداف آمریکا این بار محقق نشده و آمریکاییها باید یاد بگیرند که زمان فریبکاری و دروغ به سر آمده است. آمریکا میتواند تنها یک بار دیگران را فریب دهد، درست مانند اقدامی که در فوریه گذشته انجام داد ، اما در هر بار فریب هایش موفقیتآمیز نخواهد بود. در سوی دیگر ، اردوگاه دفاع از سوریه که توطئههای پنجگانه گذشته آمریکا را ناکام گذاشته است و سوریه را در موقعیت استراتژیک خود به صورت پایدار نگه داشته است ، بار دیگر این فریبکاری را رسوا کرد. همین اردوگاه این آمادگی را دارد که با صلابت و اعتماد به نفس هر طرح و فریب تازه ای را از بین ببرد ، چرا که میداند ابزارهای میدانی آمریکا دچار فرسایش شدهاند و اگر آمریکا بخواهد ارتش خود را وارد عمل کند ، اتفاقاتی که در عراق تجربه کرده است ، بار دیگر در میدان سوریه تکرار خواهد شد و در نهایت پیروزی به دست ملتهایی خواهد بود که تصمیم گرفتند از خودشان دفاع کنند. این در حالی است که ملت سوریه و سایر ملتهای دیگر منطقه این تصمیم را دارند.