نظر منتشر شده
۲
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 206213
ریشه آمریکا ستیزی درگذشته و تعامل با آن در آینده‎
بخش تعاملی الف - حیدر ولی زاده‎
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : دوشنبه ۴ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۰۷:۱۷
از زمانی که اندیشه های چپ چه به صورت غیر رسمی و قبل از سال ۱۳۲۰ و چه به صورت رسمی بعد از سقوط رضاخان و در قالب حزب توده وارد جریانات سیاسی و غیر سیاسی ایران شد، یکی از بنیاد های اساسی اندیشه چپ یعنی "لیبرالیسم ستیزی" و در قالب بهتر "امپریالیسم ستیزی" خصوصاً در زمان جنگ سرد که از شاخص های اصلی جنگ سرد بود، نیز وارد ادبیات سیاسی ایران شد.

از آن جا که شعارهای چپ از لحاظ اصلاحات اجتماعی، جامعه بی طبقه، عدالت اجتماعی و حمایت از کارگران در آن مقطع نیاز اساسی یک جامعه ای مثل ایران با شمار زیادی از فقیران و بی عدالتی محسوب می شد با استقبال فروانی رو به رو شد و طیف گسترده ای از طبقات مختلف جامعه را به خود جلب کرد، بنیاد و ریشه های این جریان را در جامعه تقویت کرد و همزمان اندیشه های سرمایه داری ستیزی را نیز در میان اقشار مختلف مردم رواج داد و این چنین اندیشه چپ نسبت به سایر جریان ها در دهه های بیست، سی و چهل محبوبیت بیشتری یافت.

تا قبل از کودتای ۲۸مرداد با توجه به کم رنگ بودن نقش ایالات متحده در تحولات ایران و با وجود تبلیغات حزب توده، اندیشه امپریالیسم ستیزی از نظر توده مردم و سایر اقشار جامعه زیاد ملموس نبود؛ احساس خطر آمریکا از نفوذ کمونیسم در ایران و تقویت بلوک شرق با به سرکار آمدن حکومت احتمالی توده ای در آن، آمریکا را وادار کرد تا با بریتانیا کودتای ۲۸مرداد را ساماندهی کند، با وقوع کودتای ۲۸ مرداد و مشخص شدن نقش مهم آمریکا در وقوع آن و اتفاق نظر جریان های سیاسی مخالف رژیم بر دخالت مستقیم آمریکا در بازگشت شاه، اهمیت امپریالیم ستیزی با تبلیغات بیشتر از طرف جناح های گوناگون به صورت عینی و ذهنی برای مردم آشکار شد.

پس از غیر قانونی اعلام شدن فعالیت های حزب توده، سایر جریان های چپ در دهه های بعد، از جمله چریک های فدایی خلق و مجاهدین خلق با توجه به بنیاد نظری خود مبنی بر امپریالیسم ستیزی نیز راه حزب توده را ادامه دادند و در اوج جنگ سرد با تاکید بر نقش آمریکا در جریانات ضد مردمی و استبداد پروری، فرهنگ آمریکا ستیزی را در بین مردم تثبیت کردند.

با توجه به این که بسیاری از شخصیت های طراز اول انقلاب که بعدها نیز در نظام مسئولیت های مهمی را بر عهده گرفتند با جریانات چپ در مراحل مختلف مبارزه علیه رژیم سابق در ارتباط بسیار نزدیکی بودند حتی برخی عضو این گروه ها و برخی دیگر حامی مادی و معنوی این جریانات بودند و از آنجا که این نگرش با اهداف مذهبی ها نیز تناقضی نداشت بدون تردید بر روی عقاید آن ها در مورد آمریکا در دهه ی انقلاب نیز بی تاثیر نبود.

پس از انقلاب و تا اوایل دهه شصت، افرادی که نگرش چپ داشتند، حتی با تعداد اندک، بر روی سیاست های انقلاب تاثیر فراوانی داشتند و یکی از این سیاست ها مطمئناً آمریکا ستیزی بود که باعث می شد چپی ها با مذهبی ها بر سر آن توافق داشته باشند و بارها دیده شده بود زمانی که مسئولان کشور، کوچکترین تمایلی به مذاکره به آمریکا نشان می دادند جریانات چپ با هیاهوی بسیار سعی در تحریک مردم داشتند و حتی در تسخیر سفارت خانه آمریکا بیشترین بیانیه ها و ابراز خرسندی از طرف طیف چپ است.

با ذکر موارد بالا می توان دریافت که آمریکا ستیزی ریشه در فرهنگ سیاسی قبل از انقلاب دارد که بیشترین سهم از آن را هم جریانات چپ بر عهده داشتند و اگر آمریکا ستیزی ریشه در انقلاب اسلامی داشت باید از همان ابتدای انقلاب سفارت آمریکا به دستور رهبران مذهبی انقلاب تعطیل می شد و خود شعار "نه شرقی و نه غربی" نیز نافی این امر است، که اگر شعار جدی بود و برگرفته از اصول انقلاب بود این شعار بعدها فقط "نه غربی" نمی شد، حتی در ماجرای مک فارلین نیز با وجود شرایط ابتدایی انقلاب مشاهده می شود که امام به کلی مذاکره را رد نمی کند و هیئتی برای مذاکره با هیئت آمریکایی فرستاده می شود.

در شرایط حاضر بحث از ریشه ی آمریکا ستیزی شاید چندان با اهمیت نباشد و دخالت این کشور در امور داخلی ایران در مسائل مختلف بر کسی پوشیده نیست ولی بعید به نظر می رسد که شرارت و دشمنی آمریکا به اندازه ی کفار و مشرکان زمان پیامبر اسلام باشد که بدترین تحریم ها، شکنجه ها، توطئه ها، بد عهدی ها و ضربات مستهلک در حق اسلام نوپا بر پا داشتند ولی با این وجود پیامبر به خاطر منافع امت و مصلحت اسلام با آن ها وارد مذاکره، قرار داد و در نهایت صلح شد و هرگز در این پیمان، کار شکنی نکرد.

در سیاست بین الملل بدون شک کشورها به منظور دفاع (از) و احیای منافع ملی وارد عرصه ی بین الملل می شوند، مذاکره می کنند، جناح بندی تشکیل می دهند تا به منافع خود برسند و با توجه به این که کشورها منافع مختلفی را در عرصه بین الملل دنبال می کنند اولویت بندی منافع ضروری به نظر می رسد، کشور ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست و امروز منافع ملی ایجاب می کند که با غرب خصوصاً آمریکا بر سر یک میز بنشینیم و با تعامل و اولویت بندی منافع، بیشترین برد را در عرصه بین الملل به دست بیاوریم با وجود این که انرژی هسته ای و دستیابی به آن جز منافع مهم ملی محسوب می شود، ولی منافع دیگری هم هستند که نسبت به انرژی هسته ای مهم تر و در اولویت قرار دارند، زمانی که مشکلات اقتصادی و فشار وارده به مردم روز به روز بیشتر می شود، ادامه فناوری هسته ای با قاطعیت و هزینه های سنگین قبلی عاقلانه به نظر نمی رسد، در چهارچوبی منطقی هم می توان انرژی هسته ای را به دست آورد و هم بسیاری از مشکلات ضروری را بر طرف کرد.
 
کلمات کلیدی : حیدر ولی زاده‎
 
۱۳۹۲-۰۹-۰۹ ۰۰:۱۱:۴۵
احسن کاملاٌ موافقم .شهامت نگارنده و مدیریت تابناک قابل تحسین است .البنه زور منفعت طلبان از تیرگی روابط با آمریکا بیشتر است (1809238) (alef-6)
 
بی خیال
۱۳۹۲-۰۹-۱۰ ۰۷:۲۹:۲۵
سلام . قربانت دهنت . لطفاً برادر باراک را به پیشواز بروید . ماکه نمیتونیم بیام تهرون . شما تهرانیها بروید به دیدار .اگر اشتون هم آمد و همسر باراک جون هم آمد مانند کری با او وهمراهان به گرمی استقبال کنید . فقط از حول حلیم استخوان هایشان را در هنگام آغوش گرفتن نشکنید .ممنون (1811070) (alef-13)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.