به گزارش الف کتاب به نقل از ایلنا، باغ کتاب تهران سرانجام پس از سالها که در مرحله احداث باقی مانده بود، دوشنبه دوازدهم تیرماه افتتاح گردید. در واگذاری این پروژه؛ بخش خصوصی همچون شرکت دنیای ماهپیشونی نیز با اتکا به یک مزایده به عنوان بخشی از سهامداران این پروژه حضور داشته است اما حال که به افتتاح و آغاز به کار باغ کتاب رسیدهایم؛ نگرانیهایی از تاثیر منفی باغ کتاب به عنوان مکانی با کارکرد نمایشگاه دائمی بر بازار کار کتابفروشیها ایجاد کرده است. محمود آموزگار (رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان) در گفتوگویی تفصیلی با ایلنا؛ از چرایی این نگرانیها گفته و اینکه باغ کتاب به عنوان یک حق عمومی نباید به گونهای مدیریت شود که تنها منافع عدهای خاص را مدنظر داشته باشد. مشروح این گفتوگو را در ذیل میخوانید.
همیشه کتابفروشان و بخش عمدهای از ناشران از نبود ویترین کافی برای عرضه و فروش کتاب گلایهمند بودهاند. موضوع عدد و رقم معکوس تعداد کتابفروشیها و ناشران هم واقعا یکی از چالشهای جدی صنعت نشر ما هست. حال که موضوع باغ کتاب به میان آمده؛ به نظر میرسد این مجموعه میتواند تا حدودی پاسخگویی نیاز نشر کشور به ویترین باشد. پس این موضع گیریها علیه باغ کتاب چه دلیلی دارد؟
این موضوع را باید در کنار چند موضوع دیگر مورد بررسی قرار داد تا به پاسخ درستی رسید. اینکه وضعیت ویترین کتاب در کشور ما خراب است. شاید در نگاه اول به تعداد پروانههای نشری که صادر میشود ربطی نداشته باشد ولی از نظر من این دو مقوله کاملا به یکدیگر مرتبط هستند. زمانی بود در گفتوگوها عنوان میکردیم ۱۴هزار پروانه نشر صادر شده است و یکی از مسئولان ارشاد انتقاد میکرد که چرا میگویید ۱۴هزار، حال آنکه پروانههای صادره ۱۲۷۰۰ فقره است. امروز با همان منابع آماری نزدیک به ۱۴۷۰۰ پروانه نشر صادر شده است، یعنی در همین مدت کوتاه قریب به ۲۰۰۰ پروانه نشر صادر شده است.
این تعداد پروانه نشر، طبیعی است که تقاضا برای عرضه کتاب را هم افزایش پیدا دهد. واقعا هم ویترین عرضه کتاب در کشور و نه فقط در تهران که به ویژه در شهرستانها و سایر مناطق به اندازه کافی نیست. تازه تهران تا حدودی از نظر کتابفروشی و ویترین کتاب جزو شهرهای برخوردار محسوب میشود و اگر کسی در تهران کتابی نیاز داشته باشد اگر از این قسمت شهر به قسمت دیگر برود به کتابفروشی دسترسی خواهد داشت. حتی میتواند با این سیستمهای سفارش آنلاین کتاب خود را اینترنتی خریداری کند و تحویل بگیرد. منتها در نزدیک به ۲۰۰ شهر بزرگ حتی کتابخانه عمومی هم ندارند چه برسد به کتابفروشی. کاملا مشخص است وضعیت عرضه و ویترین کتاب در کل کشور به چه صورت است. بنابراین فکر میکنم هر نوع بررسی درباره بحث ویترین کتاب باید همراه با دیگر مسائل حوزه نشر سنجیده شود. روشن است وقتی اینطور بیحساب و کتاب پروانه نشر صادر میشود؛ چنین اتفاقی رخ میدهد و بالاخره ناشران حتی با انتشار زیر ۱۰ عنوان کتاب هم انتظار دارند فرصتی برای عرضه و فروش آثارشان داشته باشند، این یعنی ویترین کافی نداریم و باید ویترین اضافه کرد.
طبیعی است که با تعداد عناوین کتاب منتشر شده در کشور که امروز به ۸۰ هزار عنوان رسیده آنهم با شمارگان ۱۰۰۰تایی باید به یک مشکل در ساختار نشر کشور پی ببریم. مثلا وقتی با کلانشهری مثل تهران مواجه هستیم و مردم ناگزیر هستند برای رفتن به سر کار مسافت طولانی طی کنند، مقامات شهری هم ناگزیر میشوند که به اتوبانها و وسایل نقیله اضافه کنند. منتها بعد از مدتی چون همچنان به جمعیت شهر اضافه میشود دیگر همین اتوبانها هم نه تنها کفاف رفتوآمدهای شهری را نمیدهند بلکه خودشان یک گره ترافیکی تازه را به وجود میآورند. این موضوع در بحث ویترین کتاب هم وجود دارد و خوب است برای حل مشکل کمبود ویترین کتاب در کشور یک نگاه بلندمدت داشته باشیم و بتوانیم در بستر چنین نگاهی مسئله را جلو ببریم.
با این حساب باید از راهاندازی باغ کتاب خوشحال بود تا دربرابر آن موضع گرفت؟
در رابطه با باغ کتاب طبیعتا من به عنوان یک شخصیت حقیقی شخصا با خود این پدیده که فضایی با انواع و اقسام امکانات فرهنگی و گردشی مثل سالن سینما، آمفیتئاتر و... در شهر احداث شود و امکان دسترسی شهری خوبی هم برایش مهیا باشد، مشکلی ندارم ولی بهعنوان کسی که در یک انتخابات از سوی همکاران برای ایفای مسئولیت صیانت از حقوق صنفی انتخاب شدهام، ناگزیرم موضوع باغ کتاب را پیگیری کنم. وگرنه چه آنهایی که آغازگر احداث باغ کتاب بودند، چه آنهایی که روند تکمیل این پروژه را دنبال کردند و چه آنهایی که در مرحله آخر به واسطه مزایده به پروژه اضافه شدند؛ همه از دوستان بنده هستند. ممکن است در برخی موارد نظرات و نگاههایی متفاوت از یکدیگر داشته باشیم ولی به هیجوجه مسئله شخصی با کسی ندارم.
آنچه که برای من در ایفای مسئولیتم به عنوان رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان اهمیت پیدا میکند؛ این است که اتحادیه ما تنها اتحادیه ناشران نیست بلکه اتحادیه کتابفروشان نیز هست که باتوجه به آمار جوازهای صادره تعداد کتابفروشان بیشتر از ناشران است. ۱۶۰ ناشر- کتابفروش، ۶۰۰ کتابفروش، ۴۳۳ دفتر نشر، دفتر ۱۲ پخش کتاب، ۵۸ چاپکننده پوستر اعضای اتحادیه را تا به امروز تشکیل میدهند. بنابراین در مجموع ۷۶۲ واحد صنفی توزیع و فروش کتاب تحت پوشش اتحادیه هستند و به هرحال سوالاتی درباره سرنوشت خود پس از آغاز به کار باغ کتاب دارند به ویژه که دخل و خرج یک کتاب فروشی در شرایط فعلی بازار با هم نمیخواند.
ما اگر در انتخابات دوره دوازدهم هیئتمدیره اتحادیه در سال ۸۹ اعلام کردیم که باید از هزینههای کتابفروشیها بکاهیم به دلیل رویه غیرمنصافه و غیرعادلانه در برخورد با کتابفروشیها بود. کتابفروشی مکانی است که تمام هزینههای سربار سایر مشاغل (بنگاه املاک، جواهر فروشی، نمایشگاه ماشین و...) را دارد اما درآمدش قطرهای است. درآمد کتابفروشی تنها از ۲۵ درصد تخفیفی است که کتابفروش از پخشکننده میگیرد و این رقم سقف سود ناخالص یک کتابفروشی است. میانگین قیمت کتاب را هم اگر ۲۰هزار تومان درنظر بگیریم که سود ناخالصش تنها ۵هزار تومان میشود؛ در اینصورت چه تعداد باید فروش برود که کتابفروش بتواند صرفا از عهده هزینههایش بربیاید؟! حالا سود و درآمد به کنار.
علت اصلی اینکه میبینیم تعداد بیشتری از کتابفروشیها تغییر کاربری میدهند همین است که فشارهای مالی بالاخره یک جایی بر عشق و علاقه و انگیزههای درونی آدمها برای گرایش به حرفه کتابفروشی میچربد و در مقابل یک واقعیت سختی قرار میگیرند که توان ادامه کار را از آنها سلب میکند. با توجه به همین سیاست چندین موضوع را برای کتابفروشیها در اتحادیه دنبال کردیم، مثل معافیت مالیاتی کتابفروشیها، تعرفههای آب و برق، حق بیمه سهم کارفرما و......
به نظرم هم میرسد باغ کتاب را باید در چندین وجه مورد ارزیابی قرار بدهیم. قبول دارم وقتی یک کلانشهر مثل تهران به وجود میآید طبیعتا باید فکری هم برای نیازهای فرهنگی شهروندان آن بشود. منتها بهرهبرداری از باغ کتاب باید به گونهای مدیریت شود که پوشش جمعی و عمومی داشته باشد. به تاریخچه باغ کتاب که توجه کنیم مثل دیگر حوزههای مدیریتی کشور فقدان برنامه را ملاحظه میکنیم. وقتی میگویم احداث باغ کتاب بدون توجه به برنامهریزی بلندمدت اتفاق افتاده مثلا یعنی اینکه در اختتامیه نمایشگاه ۲۸ آقای قالیباف شهردار تهران وعده داد که نمایشگاه بعدی با ۱۳۰هزار مترمربع فضای نمایشگاهی در باغ کتاب برگزار میشود، ولی وقتی به نمایشگاه ۲۹ رسیدیم ما را به شهرآفتاب بردند.
رسیدگی به موضوعاتی از این دست، مسائلی است که پیگیری آنها برعهده شورای شهر است که باید برنامههای مدیریتی درستی را برای باغ کتاب تدوین میکردند. به عبارت دیگر ما به وجود چنین فضای فرهنگی و امکانات آن انتقاد نداریم. ولی مسئله اینجاست که کمبود ویترین کتاب توجیهی نیست که با مدیریت غلط، همین تعداد ویترین محدود را هم در معرض خطر قرار بدهیم. باید بررسی کنیم با چنین فضای جذابی که دستکم ۱۴ تا ۱۵هزار مترمربع فضای سرپوشیده فروشگاهی دارد و در ۳۶۵ روز سال قرار است کتاب عرضه کند دیگر چه کسی به سراغ کتابفروشیهای سطح شهر تهران میرود. دوستان به کرات اعلام کردهاند اگر نمایشگاه کتاب ۱۰ روز کتاب عرضه میکند در باغ کتاب در تمام ۳۶۵ روز سال یک نمایشگاه برای عرضه کتاب دایر خواهد بود. آیا در این شرایط کتابفروش با تمام هزینههای سرقفلی و عوارض و... و تخفیف ۲۵ درصدی که از پخشیها میگیرد توان رقابت با چنین فضای نمایشگاهی را دارد؟ امروز میگویند قرار نیست در باغ کتاب تخفیف نمایشگاهی به خریدار داده شود که البته هیچ ضمانت اجرایی هم ندارد. هرچند حتی اگر موضوع تخفیف را هم کنار بگذاریم و قبول کنیم که واقعا قرار نیست باغ کتاب فضای نمایشگاهی با ارائه تخفیف باشد، با هم باعث کاهش فروش کتابفروشیها خواهد شد.
آیا استفاده از پروژهای مثل باغ کتاب که حقوق عمومی محسوب میشود از طریق مشارکت حداکثری ذینفعان ممکن نبود؟. مسئله فقط شرکت دنیای ماه پیشونی و بخش کودک نیست، بخش بزرگسال باغ کتاب هم در اختیار نشر شهر است که وابسته به شهرداری است. اساسا باید دید شهرداری براساس کدام موازین قانونی مبادرت به انجام چنین اقداماتی میکند؟!
آقای آموزگار امروز ۲۳۰ ناشر فقط در بخش کودک نامهنگاری کرده و خواستار آن شدهاند که آثارشان در باغ کتاب عرضه شود. همانطور که شما در یک انتخابات ازسوی ۴۰۰ ناشر بهعنوان رئیس اتحادیه انتخاب شدید. اگر رای این ۴۰۰ نفر مهم است؛ رای آن ۲۳۰ ناشر هم مهم است. اگراین عددها را کنارهم بگذاریم به یک تعارض میرسیم. این درست که بخش بزرگی از کتابفروشان با باغ کتاب موضع دارند اما باید این مشکل را بیشتر بازکرد؟ مشکل چیست؟
این عدد ۴۰۰ نفرتعداد اعضایی است که در انتخابات شرکت کردهاند و نصاب قانونی در نظام صنفی است. در این انتخابات اکثریت به من رای دادهاند. من اگر امروز در این مسئولیت نبودم به باغ کتاب چه کاری داشتم؟
باغ کتاب درست است که ویترین عرضه کتاب است اما نباید فراموش کرد که هزینههای تاسیس آن از بودجه شهر تامین شده است و قاعدتا استفاده از آن نیز باید کلیه ذینفعان ازجمله کتابفروشیها را شامل شود. این تنها راه جبران کاهش فروشی است که دامنگیر کتابفروشیها خواهد شد. هر نوع استفاده اختصاصی از منافع عمومی کتابفروشیها را به خظر میاندازد. معروف است که در زمان واگذاری شهر کتابها به آقای حسن کیائیان در زمانی که در اتحادیه مسئولیت داشت؛ پیشنهاد دادند تا یکی از این شهرکتابها را در اختیار بگیرد، ولی او تاکید کرد هر زمانی که اعضای صنف از این امکان بهرهمند شدند من هم از آن استفاده میکنم.
به عقیده من؛ همان مشکلی که سیستم برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران برای کتابفروشیها ایجاد کرده، باغ کتاب هم ایجاد میکند و کتابفروشیها حذف میشوند. چون یک ارتباط مستقیم بین ناشران و بهرهبرداران به وجود میآید و کتابفروشیها جایی در این سیستم به اصطلاح ویترین کتاب ندارند. وقتی ما در عنوان خود آوردهایم اتحادیه ناشران و کتابفروشان یعنی باید از حقوق صنفی کتابفروشان هم دفاع کنیم. کتابفروشی که زیر مشکلات به فعالیت خود ادامه میدهد.
من چندین جلسه با آقای اشعری که مدتهای طولانی مسئولیت تکمیل باغ کتاب را داشتند، صحبت کرده بودم و درباره نحوه استفاده از باغ کتاب پیگیر بودم. وقتی درباره سرنوشت کتابفروشیها در سیستم برپایی باغ کتاب صحبت میکردیم ایشان از من خواست طرحی را ارائه بدهم که کتابفروشیها هم در این پروژه دیده شوند. ازجمله پیشنهادها این بود که شرکت تعاونی ناشران و کتابفروشان تهران وارد کارشوند. یا شرکت سهامی عامی تشکیل شود و سهام آن ازجمله به کتابفروشان عرضه شود. میگویند اینکه این قبیل ویترینها روی فروش کتابفروشیها اثر میگذارند باید بررسی شود. موضوع اتفاقا فقط باغ کتاب و شهرکتاب نیست همین کتابفروشیهای واقع در مجتمعهای کورش و پالادیوم و... هم به طور جدی روی کتابفروشیهای سنتی ما اثر گذاشتهاند و فروش کتابفروشیهای راسته خیابان انقلاب روز به روز افت میکند. البته به روز شدن ویترین کتابفروشیهای سنتی و روزآمد شدن کتابفروشیها کاملا ضروری است.
امروزه اضافه کردن شعبههای مختلف کتاب فروشی در بین کتابفروشیهای مستقل امیدواری ایجاد میکند. اقدامی بدون اتکا به بودجه عمومی و براساس مدیریت صحیح و تلاش فراوان که امیدی را در صنف ایجاد کرده که پس میتوان کتابفروشی هم راه انداخت و آن را سر پا نگاه داشت. من به عنوان یک مسئول صنفی باید از چنین فعالیتهایی حمایت کنم و اجازه ندهم در مسیر حرکت با چالش مواجه شود. علاوه بر بحث واقعی کاهش فروش کتابفروشیها با راهاندازی باغ کتاب، نگرانی روانی که از همین حالا بر کتابفروشیها وارد شده نیز جای توجه دارد و واقعا بار روانی دارد.
آیا شما طرح خودتان را در نحوه فعالیت باغ کتاب و مشارکت کتابفروشان به مسئولان این پروژه ارایه دادهاید؟ آیا نتیجهای داشته؟ پاسخ آنها چه بوده؟
یکی دو جلسه هم با شرکت تعاونی برگزار کردند و میشد واقعا ساز و کار اجرای آن را هم فراهم کرد. منتها موضوع پیگیری نشد و وقتی شهردار در اختتامیه نمایشگاه ۲۸ از برپایی قطعی نمایشگاه در باغ کتاب خبر داد، حاکی از آن بود که کاربری آن تغییر کرده است و ما استقبال کردیم و طی نامههایی چندین ایده هم برای بهرهبرداری بهتر ارائه دادیم که مشخص نشد این نامهها چه سرنوشتی پیدا کردند و به یکباره با پدیده شهرآفتاب مواجه شدیم. ارشاد هم با توجه به صرفهجویی در هزینهها تفاهمنامه درباره شهرآفتاب را امضا کرد. دوستان شرکت ماهپیشونی هم به هیچ وجه موضوع را در اتحادیه مطرح نکردند که شاید بقیه اعضای هیئتمدیره هم نظر و ایدهای داشته باشند. من هم اگر از اعضای شرکت ماهپیشونی بودم قطعا معتقد بودم که خلافی اتفاق نیفتاده و در جهت مصالح و منافع اعضا و بهتر دیده شدن کتاب کودک کار کردهایم. منتها همین دوستان خودشان را به جای ما بگذارند و مسئولیت ۷۶۲ کتابفروش را برعهده داشته باشند و آن موقع ببینند این پروژه چه منافعی از این تعداد کتابفروشی سلب میکند.
حتی این سوال هم مطرح نشده که آیا باغ کتاب منافع کتابفروشیها را به خطر میاندازد یا خیر. نکته ناراحتکننده این است که این اتفاقات در حالی رقم میخورد که به واسطه دولت آقای روحانی و حضور دکتر صالحی در معاونت فرهنگی یک فرصت طلایی برای نشر و کتاب کشور فراهم شده است. فکر میکنید ایده طرحهای فروش فصلی کتاب برای چه بود و از کجا آمد؟ اصلاح رویه برپایی نمایشگاهی استانی و شرایط استفاده از بنکارتهای این نمایشگاهها در کتابفروشیهای استان چرا فراهم شد؟ وقتی در شهری مثل اهواز کتابفروشیهایی با نزدیک به ۸۰ کارمند داریم که دیگر نیاز به برپایی نمایشگاه کتاب استانی به ضرب و زور یارانه نیست. همه اینها برای حفظ کتابفروشیها بوده و هست و باید تمامی این زحمات حفظ شود نه اینکه یک فضای ناامنی و نگرانی برای کتابفروشیهای تهران رقم بزنیم. در واقع با نفس وجود ویترین کتابی به نام باغ کتاب مشکلی ندارم ولی معتقدم نحوه مدیریت این پروژه و چگونگی کارکرد آن بسیار قابل انتقاد است. در دوره قبلی هیئت مدیره که بحث را با آقای اشعری مطرح کردم هم ایشان میگفت نیت من استفاده عموم از باغ کتاب است و نه تنها بخشی خاص.
شما از سویی بحث استفاده نادرست و غیرقانونی از اموال عمومی مردم را در شهرداری تهران به میان میکشید و معتقدید مجریان باغ کتاب قصد دارند منابع عمومی را به صورت غیرقانونی به نفع خود مورد استفاده قرار دهند و از طرف دیگر معتقدید باغ کتاب باید به منافع این ۷۶۲ کتابفروش هم توجه داشته باشد و منافع آنها را تامین کند. یعنی آنها را مشارکت دهد. سوال اول این است که به نظر میرسد در فضای رقابتی کسبوکار طبعا برد با آنهاست که طرحها و ایدههای بهتری دارند و ضمانت بقای کار برای همگان امری محال است. اینطور فکر نمیکنید؟
ایده رقابت آزاد اینجا بیمعنی است. مثل این میماند که دولت فروشگاهی را راه بیندازد و من بخش خصوصی بخواهم با آن رقابت کنم. کجا امکانات این دو مجموعه یکی خواهد بود که رقابت عادلانه باشد. باغ کتاب متعلق به شهرداری است و منابع مالی از عوارضی تامین شده که شهروندان این شهر یعنی من و شما پرداخت کردهایم.
میگویند چرا فعالیت ماهپیشونی را موازی عملکرد اتحادیه میدانید؟ اتحادیه فعالیت اقتصادی ندارد که نگران یک فعالیت اقتصادی موازی با خود باشد. اما ما در قبال این اعضا مسئول هستیم و کسی که عضو هیئتمدیره اتحادیه ناشران و کتابفروشان است نباید سیاستی را پیش ببرد که به ضرر اکثریت اعضایش باشد.
اگر ما یک جمع منسجم بودیم و همه قبول میکردند که در قبال این ۷۶۲ عضو اتحادیه مسئول هستیم میرفتیم و شهردار و شورای شهر را مجاب میکردیم و روال درستی به فعالیت باغ کتاب میدادیم. شهردار هم که حرفی نداشت و بارها به تفاهمهای خوبی با شهرداری رسیده بودیم.
به اعتقاد شما اگرهمین منابع عمومی بهجای آنکه توسط عده قلیلی مورد استفاده قرار گیرد، توسط ۷۶۲ نفر مورد استفاده قرار گیرید دیگر مشکل قانونی ندارد و غیرشرعی و غیرعرف بودن آن مرتفع میشود. چطور میشود که یک اقدام برای تعدادی محل اشکال ایجاد میکند و برای عده دیگری خیر؟ قانون با حضور ۷۶۲ نفر دیگر نقض نخواهد شد؟
عدد و رقم را به این شیوه نگاه نکنید. موضوع فقط این ۷۶۲ نفر اعضای اتحادیه نیستند. در خود شمیران و شهر ری هم تعداد زیادی کتابفروشی وجود دارد که با وجود باغ کتاب فروششان افت میکند و تحت تاثیر قرار میگیرند.
ذینفع فروش کتاب در سطح شهر تهران کتابفروشان هستند و وقتی منافع کل کتابفروشان دیده نشود یعنی کار اشکال دارد. منفعت فروش کتاب متعلق به کتابفروش است که در این حرفه زحمت کشیده و عمرش را برای آن گذاشته است. وقتی شما این منفعت را از اینها بگیرید و به بهرهبرداران محدودی مثل نشر شهر بدهید موازین قانونی رعایت نشده است.
شهرداری این شهر باید به حقوق نهاد فروش کتاب شهر خود احترام بگذارد و باید خواسته آنها را رعایت کند. نباید با بخشینگری اقتصاد این نهاد را به مخاطره انداخت. همه رنج ما در این حرفه به خاطر نابرابریها و تبعیضاتی است که به نظر میرسد در حوزه کتاب و نشر بیشتر از سایر مشاغل است.
انگلستان در بین کشورهای اروپایی بیش از همه تحت تاثیر سیاستهای آمریکایی است ولی کمپینی در آن کشور به راه افتاده که هسته اصلی آن کتاب و کتابفروشی است. جالبتر آنکه نویسندگان بزرگ و غولهای ادبی انگلیس که جایزه پولیتزر را کسب کردهاند یا به اصطلاح نیسنده کتابهای پرفروش هستند با این کمپین همراه شدهاند.
کمکم هم فعالیتهای خود را از حوزه کتاب و کتابفروشی گسترش دادهاند و مثلا از مردم میخواهند خریدهای مختلف روزانه خود را از فروشگاههای کوچک محل خود انجام بدهند تا این فروشگاههای کوچک از بین نروند و بتوانند به حیات خود ادامه بدهند.
اصولا این منطق نظام سرمایهداری است که میخواهد همه کسبوکارهای کوچک را در خود حل کند. جامعه به محله، گفتوشنید محلی و روابط انسانی که در جریان خرید شکل میگیرد هم نیاز دارد.