چشمهایی به نم نشسته روبرویم روی پلهها زیر آفتاب عصر تابستان شیراز زل زده به گوشهای، نگاهش را که پی میگیری به جوانهایی میرسی که آنگوشه بیمارستان فارغ از غوغایی درون زن، خندههایشان سکوت را میشکند. مرد بغضش را فرو میدهد و نگاه به آسمان میدوزد و دستهای خستهاش را حائل زانو میکند و سخت پلهها را پی میگیرد تا راهرو و پشت در بخش مراقبتهای ویژه.
به گزارش ایسنا، اینجا بیمارستان رجایی شیراز است. پر از سکوتی تلخ، هوا سنگینی میکند، در بعد از ظهر هفدهمین روز رمضان. در گوشهای نظارهگر آمد و شد مردان و زنانی ایستادهام که رعنا پسرانشان را میان تختهای این بیمارستان جست و جو میکنند.
مردان و زنانی که پر از امید جگرگوشههایشان را به امانت به دست مسئولانی سپردند تا از آنان مردانی بسازند آینده ساز و حالا حیران حادثهای هستند که هنوز مقصرش مشخص نیست.
نم چشمها را با دستمال میگیرم و در تردید رفتن و پرسیدن و ماندن و سکوت، بهدنبال مرد راه میافتم تا پشت در بسته مانده آیسییو و نگاهم پر میشود از نگاههای منتظری که به آسمان دوخته شده است پر از التماس دعا.
بعد از ظهر پنجشنبه، راهروهای بیمارستان رجایی شیراز، پر میشود از هیاهوی گامهای عیادت کنندگانی که آمدهاند برای دلجویی، برای احوالپرسی، برای عیادت. معاون استانداری فارس، رئیس دانشگاه علوم پزشکی شیراز، مسئولان ارشدی هستند که برای عیادت آمدهاند. جای امیر ارتش خالی است. اگرچه گفته میشود رئیس بیمارستان ارتش روز گذشته آمده و رفته است.
معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری فارس با ابراز تاثر از وقوع این حادثه، به خبرنگار ایسنا گفت: در اولین لحظات وقوع این حادثه همه عوامل مسئول در فرمانداری نی ریز و شیراز به یاری حادثه دیدگان شتافتند و هفت دقیقه بعد از وقوع حادثه، آمبولانس اورژانس در صحنه حاضر بوده است.
هادی پژوهش جهرمی در حالی که سخت متاثر است، ادامه داد: در جلسه شورای تامین استان که به ریاست مهندس افشانی استاندار فارس برگزار شد، همه مسائل مربوط به سانحه تصادف اتوبوس حامل افسران و سربازان وظیفه، به صورت دقیق مورد بررسی قرار گرفت و دستگاههای مسئول گزارش اقدامات خود را تشریح کردند.
وی با اشاره به این که بیمارستانهای مرکز استان فارس با هماهنگیهای انجام شده کار پذیرش حادثه دیدگان این سانحه را با سرعت انجام دادهاند، گفت: معاون وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به عنوان نماینده ایشان برای کنترل روند درمان حادثه دیدگان این حادثه به شیراز اعزام شده و این موضوع بر اساس نظر متخصصان حوزه درمان در حال انجام است.
معاون استانداری فارس با بیان این که برخی از مسائل مرتبط به سانحه تصادف اتوبوس حامل افسران و سربازان وظیفه به تهران مربوط است، افزود: دلایل وقوع این حادثه توسط کارشناسان پلیس راهور در حال بررسی است و در آینده اعلام خواهد شد.
پژوهش همچنین وجود تعدادی اتباع خارجی افغان و پاکستان در این اتوبوس را تایید و اضافه کرد: راننده پس از گذشتن از پلیس راه کرمان تعدادی افغانی و پاکستانی را سوار کرده بود.
رئیس دانشگاه علوم پزشکی شیراز نیز در این باره به خبرنگار ایسنا گفت: مجموعا ۵۶ سرباز در بیمارستان شهید رجایی شیراز پذیرش و تاکنون ۲۶ نفر از آنها با تایید پزشک مرخص شدهاند.
محمدهادی ایمانیه عنوان کرد: از ۳۰ سرباز باقی مانده ۱۳ سرباز در بخش آی سی یو بستری هستند که حال ۵ نفر از آنها نسبتا وخیم است اما امیدواریم همه آنها با دعای خیر مردم بهبود یابند.
وی به خانواده سربازانی که در بخش و آی سی یو بستری هستند اطمینان داد که هزینه درمان فرزندانشان کاملا رایگان است.
به گزارش ایسنا، خانواده بسیاری از مصدومان حادثه در بیمارستان حضور دارند. بسیاری از آنان نحوه رسیدگی را رضایت بخش دانسته و قدردان همه مسئولان بودند.
در این میان مادر سربازی که اهل کازرون بود و در این حادثه از ناحیه پا، دست و گردن دچار مصدومیت شده است، از انتظاری که برای ویزیت توسط ارتوپد، کشیدهاند، گلایه داشت.
یکی از سربازان نیز که از ناحیه پا و گردن دچار شکستگی و مصدومیت بود، گفت: باید از راننده اتوبوس سئوال شود که چرا با وجود آنکه از طرف پادگان مامور بوده تا سربازان را منتقل کند، اتباع بیگانه را بهعنوان مسافر سوار کرده است.
زن میانسالی که با گردش تسبیح زیر لب ذکر میگفت، اشک را با گوشه چادر از چشم زدود و به خبرنگار ایسنا گفت: پسر ۲۳ سالهام به دلیل خونریزی مغزی در آیسییو بستری است، دعا کنید، سخت است. دعا کنید.
او ادامه داد: مملکت تنها مربوط به مسئولان نیست ما هم سهم داریم.چرا باید با اتوبوسهایی که ایمن نیستند فرزندان ما را جا به جا کنند.
مادر این سرباز اضافه کرد: آیا مسئولان راضی هستند که با فرزندانشان اینگونه رفتار شود؟ پسرم تازه دانشگاه را تمام کرده او فقط بیست و سه سال دارد. میدانید؟
او گفت: ما هنوز داغ پدرش را بهدل داریم و حالا پسرم...
سرش را میچسباند به شیشه اتوبوس و خاطرات گرم روزهای آموزشی را با تمام خوبیهایش کنار میزند تا چهره مادرش را شفافتر ببیند و بوی آغوش مهربانش را با تمام وجود حس کند و پر شود از لذت آرامشی خلسهآور و پلکهایش سنگین میشود.
ترکیب ناموزون صدای کلنجار لاستیک اتوبوس با آسفالت سیاه و خشدار و فریادهای موتور در آخرین نقطه از سربالایی نفسگیر جاده، تاریکی را وهمانگیزتر کرده است.
هنوز گرم خواب نشده که لرزه شیشه افکارش را به هم میریزد و تصویر مادر را گم میکند. صداها در هم میپیچد و ریتم جاده و لاستیک را بر هم میزند و لحظهای بعد همه چیز میان خاک و دود و خون به آخر میرسد...
جادههای ایران و فارس پر است از وهم فاصلهها، مملو از فریادهای به خاک و خون آغشته. سراسر قصه داغهای بر دل نشسته. لعنت به جاده و فاصلهها، لعنت به شب و سیاهی و وهمی پر از صدای چسبناک لاستیکی که بر تن خشدار آسفالت میچسبد و جدا میشود تا ریتمی را مدام در گوشت تکرار کند.