توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 215371
آب زنید راه را
بخش تعاملی الف - روح الله فردوسی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۲۱
انقلاب اسلامی ایران به فجر سی و ششم خود نزدیک می شود و بار دیگر، دل های بی تاب کسانی که دل در گرو این آب و خاک دارند، به تکاپو و هیجان می افتد. یادآوری سالهای خون و قیام، سالهای حبس و زجر و رنج ناروایی که رژیم دیکتاتوری پهلوی، بر ملت عزیز ما تحمیل کرده بود و قهرمانان انقلابش را به زنجیر توحش گرفتار ساخته بود، نه تنها دیگر دلهره آور نیست و خوف ناک، که نشاط آور و ابتهاج زاست و حس خوب زنده بودن و احیا شدگی را به هر آنکه معنای زندگی را به نیکی درک می کند، انتقال می دهد. استبداد سیاسی، شاید از مهمترین دلایلی بود که رژیم پهلوی را با خطر انقلاب مواجه ساخت. اختناق شدید کشور، در دورانی که ساواک، سیطره ای بی همانند بر مجاری ارتباطی انقلابیون داشت، از جمله رخنه هایی بود که منجر به گسست پیوستگی و هماهنگی میان نهادهای حاکمیتی رژیم شد. صدای پای انقلاب، هنگامی رساتر شنیده شد، که چهره ها - چهره های شاخص فکری و عقیدتی- با گذشتن از خود، چهره ای دیگر از خود نشانمان دادند و آن چهره با پیام خون و ایثار و شهادت جلوه گر شد.

در فقدان آن چهره ها، انقلابی از درون آن رژیم پدید آمد که اصلی ترین شعار آن، استقلال و آزادی بود. جمهوریتی پدید آمد که اسلام را دادخواهی نمود و مدلی از زیست مسلمانانه را برای نمود انقلاب نوپای خود در صحنه های جهانی ارائه کرد. زیست مسلمانانه ای که بنا بود تا برای ساخت درونی کشور، الگوی واحد خاورمیانه باشد. الگویی برای ساخت نظامات اسلامی. الگویی که استبداد را کمر بخماند و آزادی را محترم بشمارد و استقلال را باور بدارد. با همین نشانه های ممتاز و نیکو بود، که اصل انقلاب، به باور ملت ما درآمد و ملت ما، دل در گرو آرمان های خواستنی آن سپرد و تا پای جان، برای سلامت و سعادت و تداومش ایستاد و تا هم اکنون نیز فداکارانه در حال ایستادگی است. ملت قهرمان ما از انقلابی که نوید اجرای اصول اسلامی را داده بود، چیزی نمی خواست جز برپایی عدالت و مساوات و برابری. ملت ما در کنار «الصلوه عمود الدین»، به «العدل عمود الدین» نیز می اندیشید.

انقلاب اسلامی، در پی جستن انسانی نو با شاخصه های قرآنی، در جهان عاری از انسانیت، برابری و عدالت، اعلام وجود کرد و ملت ایران نیز با تطابق خود با این شاخصه ها، از دل سپردن به مواعظ عزیز و خواستنی قرآنی غفلت نکرد و در عملی کردن مکارم انسانی ناتوان نماند. به رذیلت خوش آمد نگفت و به فضیلت پشت نکرد. ذهن مان را به روزگارانی ارجاع دهیم که ارزشهای انقلاب اسلامی هنوز بوی تازگی و طراوت داشت. روزگاری که شمس مطهر دانایی و خرد، -استاد شهید مرتضی مطهری- بر آسمان قم و تهران می تابید و نوری از امید در دلهای تاریک و رمیده از دین جوانان می تاباند. علامه ی فهامه طباطبائی، دلیرانه تفسیر بر مسیر قرآن می گشود و سنت های نیکوی قرآنی را با شیوه ای کم نظیر، از حجاب تاریخی بدر آورد و به مقام تفسیر رساند، تا سراجی باشد پیش پای پژوهندگان و محققان، که ارتباط میان انگیزه و انگیخته را بشناسند و از این طریق، عقاید صحیح اسلامی را به اطلاع دیگر ملل برسانند. از شریعتی چه بگویم که جان مشتعل اکنون ما، هر چه بیشتر شعله می کشد، از حرارت شور و شعور و عشق و ایمان و تعهد اوست. شمعی که به پای انقلاب سوخت و با محدودیت ها و تنگناها ساخت و به قول خود، حسرت شنیدن یک آخ را هم بر دلشان باقی گذاشت. چمران را نیز باید از جمله اولین گروندگان به آرمان انقلاب اسلامی به شمار بیاورم، که آزادگی و علم و عمل را با هم داشت و راه شهادت را در حالی برگزید، که انسانی در تراز او، نیاز و ضرورت انقلاب ما بود.

آرمان های انقلاب اسلامی، به گونه ای است که همگان را به درک و لمس و بهره مندی از افق های نورانی اش نوید می دهد. این آرمان، انسان را محترم می شمارد و حق حیات او را سلب نمی کند. استعدادها و قابلیت های بالقوه ی او را نادیده نمی گیرد. حقوق شهروندی او را به رسمیت می شناسد و از امکانات برابر و متساوی برای رشد و ترقی و پیشرفت در تمام عرصه های زندگی برخوردارش می کند. رای اکثریت افراد جامعه، تنها راه تغییر ساز و کارهای مدیریتی قلمداد می شود و فعالیت های اجتماعی و سیاسی او، حق او تلقی می شود، چنانکه آزادانه می تواند بخواهد و می تواند نخواهد. می تواند انتخاب کند، برگزیند و تغییر دهد. می تواند با هر پدیده ای که خلاف عقل سلیم و بینش صحیح انسانی و اسلامی قلمداد می شود، مخالفت بورزد. تنها خداوند را می پرستد و برایش شریک قائل نمی شود و کسی را در جایگاهش نمی نشاند.

این آرمان، در تحقق عدالت، اهل فلسفه بافی و کلی گویی نیست. با آهنگوری واژه ها، ملت را نمی فریبد. فساد و تباهی و گناه در آن نمی روید و جان نمی گیرد. تبعیض و بی عدالتی و ظلم و خیانت و دروغ از فضای آن مفقود می گردد. دانشگاه هایش را شایستگان اشغال می کنند و مدیریتش را نخبگان می نمایند. گزینش گری و خاصه پروری و نخبه گریزی و فریب کاری و عوام پروری از ساحت آن دور است و برخوردهای شداد و غلاظ، بر سر جامعه اش سایه نمی اندازد. حاکمان در تراز این آرمان، شایسته سالاری را قدر می نهند و مردم سالاری را بر صدر امور می نشانند. در سایه ی این آرمان و ارزشها، نویسندگان، فهیم و آگاه و روشنفکر و انتخاب گر خطاب می شوند و هنرمندان در کمال رهایی و حریت، نقش پاک انسانی خود را به تصویر می کشند. در میان مردمانی که تنها ابزارشان دستانشان است، عدالت را رعایت می کند. برای مصرف کنندگان و تولیدکنندگان فرصت عدالت به یک اندازه تقسیم می شود.

تجارت عادلانه در آن حاکم است و خریدار و فروشنده هر دو به منافع خود می رسند. سرهنگان، مشغول تامین امنیت کشور و مردم اند و بسیجیان، همچنان مدافع ناموس آنان. قلم بدستان، مدافع ملت اند و قلم فروشان، تابع دونان. شاعران، در انکار و مذمت خشونت و ظلم و تبعیض، غزل می سرایند و ورزشکاران و قهرمانان، با خشونت کشته نمی شوند. دانشجویان، ستارگان و پیش قراولان جریان علمی و فکری کشورند و استادان، رائدان این جریان. کارگران، ارباب معرفتند و پزشکان، منجی بینوایان و نداران. سارقان، سامان می گیرند و قاتلان، آرام. ظالمان، مجازات می شوند و مکافات می کشند و مظلومان، عنایات می بینند و اوقات خوش دارند. حق و باطل در آن اختلاط نمی یابد. اسلام عزیز، در چارچوب در خانه ی جوانان بی کار و معتاد و تن فروش و سرگشته و فرومرده و پژمرده و معلق، ذبح نمی شود، چهره اش نمی خراشند و پوستش نمی درند. این آرمان عزیز مدافع اسلامی است که به پرسش های بزرگ و توفانی و حتمی پیش روی جوانان روی خوش نشان می دهد و خداوند نیز بر این آرمان عزیز و پاک روی خوش نشان خواهد داد و آب سلامت را به کشتزار حیات آن خواهد رساند.

آب زنید راه را و بگذاریم آرمان نخستین انقلاب ما، دیگر بار سر برآورد و به رقص و طرب درآید تا حامیان همیشگی آن، به تماشای این صحنه های شور انگیز و طربناک بنشینند و به ابتهاج برسند. بگذاریم تا دست در دست آرمانشان دهند و با هم در جاده های تو در توی این قرنِ مکاره و فریب، قدم زنند و در برابر سارقان دین و آئین، از هم پشتوانی کنند. آب زنید راه را و بگذاریم تا ایمان به این آرمان، توسط صور خیال بال پرواز بگشاید و تا هر کجا که ذهن هوشیار و روح آزاد و دل بیدار هست پرواز کند و پیام خود را به ساکتان و راکدان ابلاغ نماید. آب زنید راه را و بگذاریم تا آرمان های والای انقلاب اسلامی وارد جاده ی اصلی خود شود. آب زنید راه را و بگذاریم تا انقلاب اسلامی دوباره احیا شود.
 
کلمات کلیدی : روح الله فردوسی
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.