کد مطلب: 243716
ماجرای قاضی ناراضی
بخش تعاملی الف - امیرحسین فقیهی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۹ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۰۶:۴۹
نقش بعضی از ما در روابطمان با دیگران مثل قاضی ناراضی است. وسط زندگیِ مردم میایستیم، خودمان را در حد قضاوت تحویل میگیریم و به راحتی دخالت میکنیم. البته مشورت دادن و جاهایی که طرف مقابل از ما میخواهد، شاید حکم کردن در حد و مرز خودمان بیراه نباشد، اما قضاوتهای نا به جا، مشورتهای غلط و حتی اجبار طرف مقابل به این که باید همین کاری را که من میگویم انجام بدهی، کار را خراب میکند. همین مانده که طرف مقابل هم بگوید آخر تو سر پیازی یا ته پیاز؟
قاضیِ ناراضی همان کسی بود که وقتی دو نفر برای حلوفصل دعوا پیش او رفتند، با کمی صحبت، کدورتشان حل شد و دعوا را تمام کردند، اما حالا قاضی بود که راضی نمیشد!
*
اسلام در دو موضوع جوانب احتیاط را رعایت کرده و با توجه به اهمیت آنها، آنقدر احکام و دستورات دارد که هیچ جنبهای حول آنها مغفول نمانده است. اولین موضوع، «خون» است. اسلام از خونی که به ناحق ریخته شده کوتاه نمیآید. قصاص دارد، دیه دارد، احکام کوچک و بزرگ دارد و قاتل و مقتول را – تا احقاق حق - بدون تکلیف رها نکرده است.
«ازدواج» هم دیگر موضوعی است که اسلام راهکارهای زیادی حول آن دارد. چه این که شاید اگر دستورات و سفارشات دین را جمع کنیم، بیشتر در رابطه با زندگی زناشویی باشد. حتی اسلام در احکام دیگری چون حج هم نیمنگاهی به مجرد یا متأهل بودن فرد دارد و برای هریک دستوراتی را تعیین کرده است. اهمیت ازدواج آنقدر زیاد است که اگر بخواهیم سبک زندگی و روش سلوک خودمان را برگزینیم، بدون شک باید آن را در اولویت قرار دهیم.
ازدواج ابعاد گوناگون و زیادی دارد. از قبلش گرفته که مقدماتی دارد تا حین ازدواج و در موارد معدودی پایان ازدواج که همان طلاق است. مقدماتش هم البته دمِ عقد نیست. خود قرآن گفته که مردان نیکو برای زنان نیکو هستند. پس اگر قرار باشد ازدواج مقدمهای داشته باشد، مقدمهاش ابتدای زندگیِ هر فرد است. این که چگونه رشد کنیم و دوران کودکی و نوجوانی را سپری کنیم، مهمترین مقدمهی ازدواج است.
اما مگر رشد دختر و پسر، جز در محیط خانواده است؟ نهادی که پرورش دهندهی روح و جسم فرد است و او را برای ازدواج آماده میکند، همان خانواده است. چه آرزویی مهمتر از ازدواج فرزند برای پدر و مادر سراغ دارید؟
اگر ازدواج خوب را یکی از مصادیق سعادت دنیایی بدانیم، بدون شک خانواده سهم بسیار مهمی در این سعادت یا خدای ناکرده ناکامی دارد.
اما در میان موضوعات مختلف سبک زندگی همچون کار، تحصیل، خوراکی و پوشیدنی، ازدواج فرق دارد. از این جهت که بقیهی موارد تا حد زیادی دست خودمان است، اما ازدواج دست دیگران! پس اگر شما خواننده محترم در شرف ازدواج هستید، میتوانید از خواندن ادامه متن انصراف دهید و ادامه آن را به خانواده خود محوّل کنید!
نویسنده میگوید: البته عقل سلیم تا آخر متن را میخواند، شاید روزی در مظانّ اتهام قرار گرفت و خودش خانواده شد!
پدر و مادر گرامی! اگر فرزند شما به سن جوانی رسیده و از جمیع جهات –خودش، شما و دنیای دور و برش– میگویند که موقع ازدواج اوست، باید عرض کنم زمان شما رو به پایان است!
بعضی خانوادهها فکر میکنند هرچه از ابتدای زندگی برای بچه کم گذاشتهاند، باید سر ازدواج تلافی کنند. یا برخی دیگر فکر میکنند که برای بچهی خود سنگ تمام گذاشتهاند و باز هم موقع ازدواج میخواهند مزدشان را بگیرند! این گونه خانوادهها موقع ازدواج پسر یا دخترشان که میرسد، داستان را شروع میکنند. از راه ندادن خواستگار و نرفتن به خواستگاری گرفته تا گذاشتن شروط غیر معقول برای طرف مقابل. مهمترین دلیل برای تأخیر در ازدواج برای چنین خانوادههایی همین موضوع است.
دیر ازدواج کردن یعنی دیر بچهدار شدن و اثرات مخرّبی که بر روی یک نسل خواهد گذاشت. دیر ازدواج کردن یعنی در معرض گناه بودن و اثرات مخرّبی که روح جوان را آلوده میکند. دیر ازدواج کردن یعنی آماده کردن بستر یک فاجعهی تمدنی به نام تهدید نسل که نتیجهی آن، جامعهای پیر و ناکارآمد خواهد بود.
خانوادههای دیگری هستند که ازدواج برایشان یک قرارداد اقتصادی است! روی طرف مقابل که هیچ، روی دختر یا پسر خودشان هم قیمت میگذارند! جهاز دختر را سبک و سنگین میکنند. ملک و ماشین پسر را بالا و پایین میکنند. در جلسات خواستگاری و بله برون کارشان این میشود که مال خودشان را بالا ببرند و بزنند توی سر مال طرف مقابل! حساب کنید چنین ازدواجی –اگر صورت بگیرد- چه سرانجامی خواهد داشت؟ حتماً بچهدار هم که شدند، ارزشافزودهشان به حساب میآید!
بعضی خانوادههای دیگر، به کلّی نسبت به ازدواج فرزندشان بی تفاوتاند. انگار که اصلاً در باغ نیستند! هرچه پسر بدبخت سرفه میکند، هرچه صدا صاف میکند، هرچه گوشه و کنایه میزند، هرچه دختر کز میکند، هرچه حرکاتش مشکوکتر میشود، هرچه سؤالات متأهلی میپرسد، هیچ بخاری از خانواده بلند نمیشود. این دسته را باید دستمریزاد گفت! پدر و مادری که به طبیعیترین نیاز جوانش پاسخ نمیدهد، واقعاً دستمریزاد دارد.
همین امروز صبح بود (!) که یک روانشناس از خطرات بیتوجهی والدین به فرزندان میگفت. این که اگر پدر و مادر، نیاز به محبت در فرزندان خودشان را ارضا نکنند، احساسات او شکننده شده و ممکن است جوان به غیر گرایش پیدا کند. چه این که در مراحل حادتر، تقابل آنها با پسر و دختر کار را یکسری میکند!
*
جریان برخی خانوادهها در امر ازدواج، جریان همان قاضیِ ناراضی است! همهچیز برای یک ازدواج خوب مهیاست، پسر و دختر آماده هستند، اما خانواده ساز خودش را میزند: توقعات نابجا و مخالفتهای ناسالمی که در هیچ چارچوبی نمیگنجد.
بعضیها میگویند نقش خانوادهها در ترغیب جوانان به ازدواج چیست؟ در جواب باید گفت اینقدر که نقش بازدارندگی خانوادهها در ازدواج جوانان زیاد است، آن روی قضیه به چشم نمیآید. بیشتر، خانوادهها باید کوتاه بیایند تا دختر و پسر! نشود مثل آن جلسهی خواستگاری که فقط شده بود دیالوگ و چک و چانه زدن بین خانوادهها.
اما خانوادهی خوب، رکن سوم یک ازدواج خوب است. خانوادهای که با دو بازوی مادر و پدر، حال و هوای جوانش را درک میکند و به موقع نیازهایش را میشناسد، پیشقدم میشود و از پسر یا دخترش میخواهد که در مورد ازدواج صحبت کند. اگر فرزند عقبنشینی کرد، او را به حال خودش میگذارد و اگر آتش داغی داشت، با او راه میآید. چنین خانوادهای حرفشان این است: ما برای ازدواج تو، کاملاً آمادهایم... اگر خودت فکر میکنی که در موقعیت ازدواج قرار داری، هر کاری که از دست ما بر بیاید کوتاهی نخواهیم کرد.
حقیقت آن است که در بحث ازدواج باید روی چیزهایی از دختر و پسر سرمایهگذاری کرد که یکشبه به دست نیامده و یکشبه هم از دست نخواهد رفت. مثلاً ممکن است پول و ثروت و حتی شغل یکشبه به دست آمده باشد و مطمئناً به یک باره هم ممکن است از دست بروند، اما غیر ممکن است که فهم و شعور یک انسان اتفاقی و آنی باشد. چه سرمایهای برای پسر بیش از این است که فهم و شعور و ایمان و انسانیت داشته باشد و چه سرمایهای برای دختر بیش از این که باحیا و بیشیله و خوشاخلاق باشد؟
*
تا اینجا به وجوهی اشاره کردیم که غالباً کوتاهی از طرف خانواده است؛ اما موارد زیادی هم هستند که مشکل از طرف خانواده نیست، بلکه از طرف فرزند است. اینجا شاید وظیفهی پدر و مادر سنگینتر میشود. چرا که باید بر اصلاح برآیند و روند جاری را تغییر دهند.
نسخهی مشخصی نمیتوان نوشت، اما درخواست ازدواج زود هنگام از سوی پسر یا دختر، تمایل نشان ندادن به ازدواج، سختگیریهای بی مورد در خواستگاریها، اصرار بر ازدواج با کسی که فاصلهی فکریِ غریبی را هم دارند و مواردی از این دست است که حتماً نقش خانواده پر رنگ میشود و میتوانند حلّال مشکلات باشند.
هرچه بحث ازدواج گستردهتر است، آفتهای آن هم بیشتر است. از افراطهای عجیب و سختگیریهای خارج از دین گرفته تا استفاده از روشهای غربی برای ازدواج و جا افتادن اصطلاحاتی چون ازدواج سیاه که چیزی جز تفریط و سادهانگاریِ این موضوع مهم نیست، همه و همه از آفتهای این سنت خوب و پیوند آسمانی است.
خوبیاش این است که خیلی از ما، راهکار اسلام را بهترین راهکار میدانیم، اما انگار اعتقاد و التزام عملی به آن نداریم و فقط در اسم و رسم قبول داریم. مثل آن بندهی خدایی که از بیدینی و بیقیدی عروسیاش چیزی کم نگذاشته بود، اما اصرار داشت که فقط زمان مراسم را مصادف کند با یکی از جشنهای دینی و روی کارت دعوت بنویسد: یا علی گفتیم و عشق آغاز شد!
آخر کسی نیست بگوید برادر من... خواهر من! یا علی گفتنِ خالی کافی نیست، باید با علی بود تا ازدواج سعادتمندی داشت. ازدواج خودش یک عبادت و امر الهی و اجرای یکی از فرامین خداست. اگر قرار باشد این کار مستحب را به گناه کبیره آلوده کنیم، ضرر نکردهایم؟
کلمات کلیدی : امیرحسین فقیهی