کد مطلب: 221175
گریه های حسام الدین آشنا
بخش تعاملی الف - امیرحسین فقیهی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۰ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۰۷:۴۸
سال ۹۲ سال تحولات بزرگی بود. چه در عرصهی اجتماعی و چه در عرصهی شخصی. اینها اما باعث نشد تا فرصت مطالعه نیابم. بل سال ۹۲ - که چند روزی است تمام شده - فرصت خوبی برای مطالعهی کتاب داشتم.
«قدم کلیکهایتان بر چشم» نوشتههای وبلاگیِ محمدرضا زائری بود که آرمان در ۱۶۸ صفحه منتشر کرده است. علاوه بر جذابیت کارهای زائری، بیشتر شاید حضور در مراسم رونمایی از کتاب و نیز گریههای حسامالدین آشنا بود که باعث شد کتاب را بخوانم.
در مراسم رونمایی از کتاب، چند تن از نزدیکان زائری گرد آمده بودند و هر کدام به ذکر خاطرهای از او و نوشتههایش پرداختند. نوبت که به دکتر آشنا رسید، سلام کرد و رفت سر یکی از نوشتهها با عنوان «لطفا به پدرم رأی ندهید!» آشنا آنقدر تحت تأثیر ارادت زائری به پدرش – که از نمایندگان مردم بندرعباس در ادوار مجلس بوده – قرار گرفت که چند دقیقهای روی سن بغض کرد و دیگران را هم تحت تأثیر قرار داد.
آشنای دیروز البته آشنای امروز هم است. دکتر آشنا صاف است و صادق. آن زمان جوّ سالن نتوانست جلوی صداقتش را بگیرد، این زمان هم بعید میدانم جوّ پست و مقام – حتی مشاوریِ ریاست جمهوری – بتواند تغییرش دهد.
انتشارات سروش چند سال پیش زندگی چند تن از افراد شهیر را منتشر کرده بود با عنوان «یک نفر». قطع کتاب، پالتویی بود، حبیبیه جعفریان قلم زده بود و مدتها در قفسهی کتابهایم جا خوش کرده بود. سال گذشته فرصت شد تا سهراب و تختی و جلال را بخوانم. لذت بردم از آنجایی که سهراب گفته بود: «ایران مادرهای خوب دارد و غذاهای خوشمزه و روشنفکران بد و دشتهای دلپذیر...» و آنجایی که تختی آرزوی حج کرده بود و آنجایی که جلال برگشته بود...
«سهشنبهها» کتابی بود که در سحرهای اعتکاف رمضانیه خواندم. این کتابِ کمیاب را امیرمحمود کاشفی نوشته و شورای عالی قرآن منتشرش کرده است. کمیاب البته نه به جهت چاپ، بل به جهت موضوع جذاب و مورد نیازش در این تعدّد و تشتّت نظرات و دیدگاهها در مورد نغمه و موسیقی در رسانهی ملی.
این کتاب حاصل جلسات گروهی از کارشناسانِ این حوزه است که روزهای سهشنبه گرد هم میآمدند. به نظرم مطالعهی این کتاب برای اهالی موسیقی و نیز مدیران صدا و سیما راهگشاست.
خواندن فرازهایی از دعای صباح و تفسیر آن در «طلیعهی توحید» در بینالطلوعین هر روز توفیقی بود که سال ۹۲ دست داد. طلیعهی توحید، مکتوب شدهی سخنان آیت الله سیدعلیمحمد دستغیب است که انتشارات فلاح آن را در ۳۷۶ صفحه منتشر کرده است. دعای صباح از زبان امیرالمومنین ع است، الفاظی آسمانی دارد و اوصاف معبود است از زبان بنده که با دعای الهی قلبی محجوب... به پایان میرسد.
مطالعات شخصیام در سال ۹۲ از مسائل اجتماعی و سیاسی اطرافم بیبهره نماند. تحولات بینالمللی و مخصوصاً توافق ژنو باعث شد تا کتاب قطور «حقوق بینالملل عمومی» را بخوانم. این کتاب که البته جزو کتابهای درسی رشته علوم سیاسی و روابط بینالملل است، شامل تاریخچه و قوانین و مقررات بین کشورها است. از آشتی و جنگ گرفته تا حقوق آبی و هوایی. کتاب خوبی است برای این که وقتی گفته میشود آمریکا ناقض حقوق بینالملل است، بفهمیم برای چه.
***
غیر داستانیها را نام بردم تا به داستانیها برسم که اصلِ کتاباند. سال ۹۲ چند کتاب از چند نویسندهی ایرانی خواندم و چند کتاب از یک نویسندهی آمریکایی!
این که چرا اینقدر دیر شد، بماند، اما سال گذشته سال «پیرمرد و دریا» و «زنگها برای که به صدا در میآید» بود. از میان نویسندگان آمریکایی، ارنست همینگوی و از میان آثار او، این دو را بیشتر سفارش شده دیدم. مابقیِ آثارش – که البته تهیه شده و در کتابخانهام موجود است – بماند برای ماههای نخستین سال ۹۳.
حقیقت، زنگها... را بیشتر پسندیدم، هر چند از پیرمرد... بیشتر شنیده بودم. پیرمرد را داستانی بلند و کسلکننده دیدم برای مخاطب امروز. اما زنگها یک رمان کامل و جذاب بود که هم شخصیتپردازی خوبی داشت و هم درامی کِشنده: داستانِ یک جنگ چریکی که هر فصلش گرهای داشت در فصول بعدی. علاقهی ما به جنگ و دفاع هم البته شاید بدون تأثیر نبود در برقراریِ ارتباط ما با این دست موضوعات. راستی، ترجمه «این ناقوس مرگ کیست» برای عنوان این کتاب مناسبتر است.
از نویسندههای ایرانی – به رسم خانمها مقدمتراند! – کتاب «همهی افق» فریبا وفی را خواندم به نشر چشمه. چند داستان کوتاه بود به قلمی روان، اما با موضوعاتی نه چندان جذاب. این هم البته سفارش مصطفی مستور بود در یک جلسهی ادبی که باید ادا میشد...
اما به رسم هر ساله، کتابهای نویسندهی محبوب هم هر چند برای چندمین بار، تورق شد و خوانده شد. سفرنامهاش، روزنوشتههایش و رمانش... که بماند.
کلمات کلیدی : امیرحسین فقیهی
بسيار عالى ممنون كه تجربه تان را تقسيم كرديد (2046229) (alef-15)
روابط عمومی
۱۳۹۳-۰۱-۱۰ ۲۱:۳۲:۵۶
کتاب قدم کلیک هایتان بر چشم از سوی "نشر آرما" منتشر شده و نه آرمان! (2046309) (alef-13)
احمد فروزبخش
۱۳۹۳-۰۱-۱۲ ۰۱:۱۲:۵۹
با سلام و تشکر از مطلبتان
کتاب آقای زائری را نشر آرما منتشر کرده است که در متن فه اشتباه آرمان نقل شده بود. (2048155) (alef-13)