توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 209187
شب یلدایی بدون اسراف و تبذیر،بدون تجمل و تصنع
بخش تعاملی الف - محمد رضا شیروانی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : جمعه ۲۹ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۵۲
یادش بخیر اون روزها یلدای ما یه یلدای دیگه ای بود یلدایی بدون اسراف و تبذیر، یلدایی بدون کینه و سردی، یلدایی گرم و سرشار از عشق و محبت ، یلدایی مملو از مهر و امید ،یلدایی آکنده از احساس و ادراک. یادش بخیر کرسی و سینی بزرگ روی کرسی.

یادشون بخیر پدر بزرگ ها و مادر بزرگ های فامیل، بهتر بگم یادشون بخیر بزرگترهای فامیل، روحشان شاد و راه و روش و منششون پر رهرو، یادش بخیرآجیل های بدون مواد رنگی و افزودنی، یادش بخیر هسته های شور زردآلو که در زبان محلی تنده می گفتیم، چقدر از درد و دل های همدیگه با خبر می شدیم و چقدر آرزو داشتیم شب چله برسه. اصلا روح معنوی داشت. نمی گم شب قدر بود اما اگر به سبک قدیم برگزارش کنیم می تونیم اون شب رو مثل شب قدر ارزش و بهای اون شب رو قدر بدونیم.

خیلی از اون زمون ها دور شدیم اصلا ما از گذر زمان جلوتر رفتیم بجای صفا و صمیمیت افتادیم تو وادی تجملات و تصنعات. چشم و هم چشمی. خیلی وقت ها اگر به تاریخ، سنت ها، روش ها، منش ها، و در یک کلام به فرهنگ سنتی و قدیممون یک ذره نگاهی بیندازیم ضرر نمی کنیم. چی بودیم و چی داریم می شیم؟ یادش بخیر پرهای زردآلو و هلوی مادربزرگ ها در شب چله، چه آجیل های سالمی بودند. یادش بخیر شب های چله با چراغ فانوسی کوچه ها شلوغ بود از رفت و اومد و شب نشینی. اگر چه شب سردی بود اما همین که به مقصدشون که خونه بزرگتر فامیل بود می رسیدند تمام سردی به گرمی تبدیل می شد

یادش بخیر هر کسی که وارد می شد یه چیزی با خودش می اورد یکی نخودچی و کشمش سبز واقعی و زیبا نه کشمش زیبا و قشنگ و دلفریب تیزآبی و سرشار از مواد مضر شیمیایی امروزی، همدلی اون ها اینجوری بود که بزرگترا همه هزینه اون شب رو پرداخت نکنند. همه و همه همدل و همراه و همگام بودند. اصلا تلویزیون دیگه جایی و جایگاهی نداشت. نه اینکه تلویزیون تو خونه ها نبود اما خاموش بود چون این جعبه جادو همه رو از همه دور کرده. اگه چه خوبی هایی هم داره اما تو شب چله دیروز، ضرر می کردی اگه روشنش میکردی. باور کنید همه اش شکر گذاری بود هر آجیلی که تو سینی گذاشته می شد همه شکر خدا میگفتند و هر کسی یه خاطره از تابستون و باغ و میوه ودشت و صحراش می گفت

شب های چله دیروز ،شب های آشتی کنان بود، شب های حرف و حدیث های جعلی امروزی نبود. بزرگترها همه اش کوچکترها رو به یکرنگی و بی ریایی دعوت می کردند و این وقتی زیباتر می شد که با قصه ای از قرآن و یا روایتی از امامان معصوم علیهم السلام و یا شعر و غزلی از شاعری و حکایتی مزین می گشت. یادش بخیر چه گوش های شنوا و دل های صافی داشتند کوچکترها. بدون حب و بغض گوش می کردند و پند میگرفتند. اصلا کسی نمی گفت منظور فلانی من بودم. اصلا اون شب منیت معنایی نداشت اون شب همه بودند نه من، یادش بخیر شب های چله برف هم داشتیم و ما کوچکترها فقط حجم و مقدار برف برامون مهم بود بگیم فتیله فردا تعطیله خدایا کمک کن شب های چله امسال رو بتونیم با صفا تر و با صداقت تر از حتی سال های قبل برگزار کنیم.
 
کلمات کلیدی : محمد رضا شیروانی
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.